درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

سختی کشیده ترین امام سامرا

برخلاف آنچه ادّعا می شد و خلفای بنی عباس می کوشیدند با حیله گری و تظاهر، آن را به مردم بقبولانند، هیچ گاه این خلفا نخواستند حقّی از علویان و شیعیان به ویژه اهل بیت(علیهم السلام) به آنها بازگردانده شود. افزون بر آن، فشاری که از طرف حکومت بر اهل بیت(ع) و شیعیانشان وارد می شد، اگر بیش از زمان بنی امیه نبود، کمتر به نظر نمی رسید. شاید تنها منبع تصویر: photo.aqr.irتفاوتی که بنی امیه با بنی عباس داشتند، این بود که بنی امیه دشمنی خویش را با فرزندان و یاران حقیقی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آشکارا نشان می دادند، ولی بنی عبّاس می کوشیدند برای حفظ قدرت، این دشمنی را کتمان کنند و سبب تحریک طرفداران اهل بیت(ع) و مردم حق پرست نشوند. اگرچه در دوران خلافت بنی عباس، شیعیان در مقایسه با دیگر مذاهب در اقلیت بودند، ولی گستره ی فرهنگ تشیع سبب شده بود، شیعیان هر چند اندک، در هر منطقه ای حضور داشته باشند و حقایق دین و تاریخ را به گوش دیگر مسلمانان برسانند و این خود، تهدیدی جدّی برای حکومت بود.
 
با بررسی زندگی امامان معصومی که در دوران خلافت بنی عباس می زیستند، درمی یابیم که همگی به گونه ای مرموز، با سم به شهادت رسیدند. پس از شهادت نیز خلفا می کوشیدند، آنان را به عنوان فرزندان پیامبر(ص) تکریم کنند و برای آنها عزای عمومی برپا سازند و با ظاهرسازی ها، خود را از اتّهام جنایت مبرّا گردانند.
راهکاری که خلفای عبّاسی برای دور کردن مردم حجاز به عنوان نخستین مسلمانان، از ائمه(ع) به کار گرفته بودند، فاصله انداختن میان مردم و ائمه بود و این راهکار به بهانه  های گوناگونی درباره ی هر امام اجرا می شد. از این رو، پس از حضرت امام جعفر صادق(ع) هیچ امامی در سرزمین حجاز به خاک سپرده نشد و همگی در تبعید و به دور از وطن خویش به شهادت رسیدند.
 
شاید بتوان گفت در میان امامانی که در زمان خلفای بنی عباس می زیسته اند، سه امام بزرگوار: امام محمدتقی، امام علی نقی و امام حسن عسکری(ع) سخت ترین دوران را سپری کرده اند. گواه این مدّعی سنّ شریف این سه امام مظلوم و بزرگوار است که روی هم به 92 سال می رسد. امام جواد(ع) 25 سال، امام هادی(ع) 41 سال و امام حسن عسکری(ع) 28 سال عمر کرده اند. به فرموده ی حضرت امام حسن عسکری(ع) نیز سخت ترین دوران را آن حضرت داشته است، چنانکه فرمودند: «در میان پدرانم، هیچ یک چون من، گرفتار شکّ و تردید در میان شیعیان درباره ی امامت نشده است». (1)
 
چرا امام حسن(ع) را تحت فشار می گذاشتند؟
حکومت عبّاسی، به دو دلیل بر امام حسن عسکری(ع) فشار وارد می کرد:
 دلیل اوّل، موقعیت ویژه ی شیعه به ویژه در منطقه ی عراق بود که هراس دستگاه خلافت را برانگیخت. از این رو، خلفای عباسی می کوشیدند با زندانی کردن امامان و کنترل محسوس یا نامحسوس آنان، از قیام ناگهانی علویان به رهبری آنها جلوگیری کنند.
 
دلیل دوم، روایات بسیار زیادی بود که درباره ی وجود مقدس امام عصر(ع) وارد شده بود. در این روایات و پیش بینی های صحیح که همه به آن دسترسی داشتند، بیان شده بود که مُصلح از نسل امام حسن عسکری(ع) است و پایه و اساس ستم و بیدادگری را برخواهد چید و با زورگویان به مقابله خواهد پرداخت. از این رو، حکومت عباسی می کوشید با فشار، اختناق و کنترل امام و خانواده اشان، از تولد این فرزند جلوگیری کند. با این حال،  شیوه ی برخورد امام(ع)  با چنین اوضاعی نشان می دهد هیچ چیز و هیچ کس نمی تواند امام و رهبر معنوی جامعه را که از سوی خداوند منسوب شده است، از وظیفه ی الهی اش باز دارد.
 
برنامه ی امام حسن عسکری(ع) مقابل حکومت
آن حضرت با برنامه ای دقیق، به فعالیت خود مشغول بودند. این فعالیت ها را می توان در هفت بخش بررسی کرد:
 
1. کوشش های علمی امام حسن عسکری(ع) با وجود فشار و کنترل همه جانبه ی حکومت: امام توانستند شاگردان ممتازی را تربیت کنند. شیخ طوسی(ره) تعداد شاگردان آن حضرت را بیش از صد نفر ثبت کرده است که در میان آنها چهره هایی مانند احمد بن اسحاق قمی، ابوعمر عثمان بن سعید (نایب اول) و محمد بن حسن صفار به چشم می خورند. (2)
 
2. ایجاد شبکه ی  ارتباطی با شیعیان از طریق نصب نمایندگان و نامه نگاری با آنان و مردم و فرستادن پیک.
 
3. فعالیت های سیاسی پنهانی: برای مثال، عثمان بن سعید که از مهم ترین یاران امام بود، زیر پوشش روغن فروشی فعالیت می کرد یا اینکه امام برخی نامه ها را در چوب و وسایلی مانند آن جاسازی می کرد و برای نمایندگانش می فرستاد.
 
4. حمایت مالی از شیعیان: این اقدام مانع از آن می شد که شیعیان زیر فشار مالی، جذب حکومت ستمگر عباسی شوند. نکته ی ظریف اینجاست که امام با وجود همه ی سختی های امامت، به فکر شیعیان بودند که خدای نکرده به علّت فقر، فریب سکه های خلیفه را نخورند.
 
5. تقویت و توجیه سیاسی رجال و عناصر مهمّ شیعه: برای مثال، آن حضرت در نامه ای که به علی بن حسین بن بابویه قمی(ره) نوشته اند، از چنین تعابیری استفاده کرده اند:
«ای بزرگ مرد و مورد اعتماد و فقیه من! صبر کن و شیعیان مرا به صبر فرمان بده! زمین از آن خداست و هر کسی از بندگانش را که بخواهد، وارث آن قرار می دهد. فرجام نیکو تنها از آن پرهیزکاران است. سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو و بر همه ی شیعیان باد!» (3)
 
6. استفاده ی گسترده از آگاهی غیبی؛ به گونه ای که به گفته ی برخی بزرگان، 391 مورد کرامت از آن حضرت در کتاب های گوناگون به ثبت رسیده است.
 
7. آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت: یکی از این کارها مسئله ی نامه نگاری و استفاده از وکیل حتّی در زمان امام هادی(ع) است که خود موجب کمتر شدن رابطه و تماس ظاهری امام با مردم می شد. این کار در زمان امام عسکری(ع) بیشتر شد تا آمادگی مردم برای پذیرفتن و درک غیبت بیشتر شود. از این رو، امام حسن عسکری(ع)، امام زمان(عج الله تعالی فرجه) را به کمتر کسی نشان می دادند، ولی همواره از تولد ایشان و حضورشان صحبت می کردند.
 
هشتم ربیع الثانی یادآور میلاد خجسته ی یازدهمین امام از سلسله ی امامان شیعه است. امام بزرگواری که در سخت ترین دوران امامت شیعه می زیست و بیش از نیمی از دوران کوتاه عمر شریفش را در حصر خلفای ستمگر عباسی گذراند، ولی با این وجود توانست آخرین بازمانده از نسل حجّت های الهی را از هر گونه آسیب در امان بدارد و شیعیان را برای ورود به دوران سخت غیبت آماده سازد.
بهترین درود و سلام خداوند تقدیم به خورشید در محاصره ی سامرا (ع) باد.
 
 
پی نوشت ها:
1. ترجمه ی تحف العقول، ص 579؛ به نقل از: محمّد محمّدی اشتهاردی، سیره ی چهارده معصوم، ص 914.
2. سیره ی پیشوایان، ص 627؛ برگرفته از رجال شیخ طوسی، ص 427
به بعد.
3. ابن شهر آشوب،  مناقب آل ابی طالب، ج 4، ص 425.

چگونه و با چه کسی ازدواج کنیم

یکی از دستورات دین نورانی اسلام، ازدواج و تشکیل کانون گرم خانواده است که باعث رشد و بالندگی مادی و معنوی هر فرد می‌شود. 

 

ازدواج به هنگام و بصیرت کافی در انتخاب شریک زندگی همواره مورد تاکید و سفارش پیامبر و ائمه اطهار (ع) بوده و این خصیصه جامعه اسلامی را از دیگر جوامعی که لودگی و رذایل اخلاقی در آنها موج می‌زند، متمایز کرده است.

سفارشات ائمه اطهار(ع) پیرامون اهمیت این سنت حسنه و شرایط تشکیل خانواده را در ذیل مرور می‌کنیم.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

ما بُنِىَ بِناءٌ فِى الاِسلامِ اَحَبُّ اِلَى اللهِ تَعالى مِنَ التَّزویجِ؛

هیچ بنایى در اسلام بر پا نشد که نزد خداوند متعال دوست داشتنى‏تر از ازدواج باشد.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

مَن أحَبَّ اَن یَلقَى اللّه طاهِرا مُطَهَّرا فَلیَلقَهُ بِزَوجَةٍ؛

هرکس‏دوست‏داردخداوندراپاک‏وپاکیزه‏دیدارکند،بایدازدواج‏نماید.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

مَنْ تَرَکَ التَّزْویجَ مَخافَةَ الْعَیْلَةِ فَقَد اَساءَ ظَنَّهُ بِاللّه  عَزَّوَجَلَّ اِنَّ اللّه عَزَّوَجَلَّ یَقولُ: اِن یَکونوا فُقَراءَ یُغْنِهِمُ اللهُ مِن فَضلِهِ؛

هر کس از ترس فقر ازدواج نکند به خداوند بد گمان شده است  زیرا خداوند مى‏فرماید: اگر تهیدست باشند، خداوند آنان را از فضل خود، بى نیاز

مى‏کند.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

خَیْرُ النِّکاحِ اَیْسَرُهُ؛

بهترین ازدواج آن است که آسان‏تر انجام شود.

امام صادق علیه‏السلام :

تَزَوَّجوا فِى الحِجرِ الصّالِح فَاِنَّ العِرقَ دَسّاسٌ؛

با خانواده خوب و شایسته‏ وصلت‏ کنید،زیرا اصل‏ ونصب‏ تأثیردارد.


رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

زَوِّجوا اَیاماکُم فَاِنَّ اللّه یُحْسِنُ لَهُمْ فى اَخْلاقِهِم وَیوسِعُ لَهُم  فى اَرزاقِهِم وَیَزیدُهُم فى مُرُوّاتِهِم؛

بى‏همسران خود را همسر دهید که خداوند اخلاق ایشان را نیکو  مى‏ کند و روزیشان را افزایش داده و بر مروّت آنها مى‏ افزاید.

رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

إیّاکُم وَخَضراءَ الدَّمَنِ قیلَ یا رَسُولَ اللّه‏ ما خَضْراءُ الدَّمَنِ قالَ: اَلمَرْأَةُ الحَسْناءُ فى مَنْبَتِ السّوءِ؛

از سبزه در زباله‏دانى دورى کنید! گفتند: اى رسول خدا سبزه  در زباله‏دانى چیست؟ فرمودند: زن زیبا در خانواده بد.

رسول اکرم صلى‏ الله‏ علیه ‏و‏آله :

مَنْ زَوَّجَ کَریمَتَهُ مِن فاسِقٍ فَقَد قَطَعَ رَحِمَهُ؛

هر کس دختر گرامیش را به ازدواج مردى گنه‏کار درآورد در  حقیقت نسل خود را ضایع کرده است.

امام حسن علیه‏السلام :

زَوِّجْها مِنْ رَجُلٍ تَقىٍّ فَاِنَّهُ اِنْ اَحَبَّها اَکْرَمَها وَاِنْ  اَبْغَضَها لَمْ یَظْلِمْها؛

دخترت را به ازدواج مردى با تقوا درآور زیرا اگر دخترت را دوست بدارد، گرامیش مى‏ دارد و اگر دوستش نداشته باشد به او ظلم نمى‏ کند.

امام صادق علیه‏السلام :


اِذا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ المَرْاَةَ لِما لِها اَوْ جَمالِها لَمْ یُرْزَقْ ذلِکَ فَاِنْ تَزَوَّجَها لِدینِها رَزَقَهُ اللّه‏ عَزَّوَجَلَّ جَمالَها وَمالَها؛

اگر مردى با زنى به خاطر ثروت یا زیبایى ازدواج کند، آن را  بدست نمى‏آورد و اگر به خاطر دینش با او ازدواج نماید، خداوند زیبایى و ثروت او را  نیز نصیبش مى‏گرداند.

منابع:

1.من‏ لایحضره‏الفقیه ۳/۳۸۳/۴۳۴۳     
۲. وسایل‏ الشیعه ۲۰/۱۸/۲۴۹۱۲     
۳. کافى ۵/۳۳۰/۵
۴. نهج الفصاحه ح‏۱۵۰۷    
۵. مکارم الاخلاق ص ۱۹۷
۶. بحارالأنوار ۱۰۳/۲۲۲/۳۸  
۷. کافى ۵/۳۳۲/۴
۸. مکارم الاخلاق ص ۲۰۴  
۹. مکارم الاخلاق ص ۲۰۴  
۱۰.من‏لایحضره الفقیه ۳/۳۹۲

حفظ جان شیعیان با صلح امام حسن علیه السلام

امام حسن (ع) بنا به وظیفه انسانی و ایمانی خویش، تا آخر عمر شریفش به این پیمان صلح پایبند ماند و از آن تخطی نکرد، ولی معاویه با ترفندهای گوناگون، بار‌ها آن را نقض و خباثت باطنی خویش را بر همگان آشکار کرد.

 

به بهانه ۲۵ ربیع‌الاول، مصادف با سالروز صلح امام حسن مجتبی (ع) در سال ۴۱ هجری قمری است.


تبیین اسلام ناب از اهداف صلح امام حسن علیه السلام

از اهداف مهم امام حسن علیه السلام در پذیرش صلح، این بود که امکان تبیین اسلام واقعی برایش فراهم ‌شود چرا که می دید خلفا اسلام را دستخوش تحریف جدی کرده‌اند و این دین الهی نیاز به پالایش دارد.

امام حسن علیه السلام هر روز پس از نماز صبح در مسجد الرسول می‌نشست و احکام دین را برای مردم بیان می‌فرمود، با مخالفینش به مناظره می‌نشست و همه را با بیان قاطع خود مغلوب می‌کرد.
از او روایت شده است که فرمود:« من با معاویه صلح کردم تا انسان نیکوکار در آرامش باشد و از شر انسان فاجر در امان و آسایش بماند.»


افشای چهره واقعی معاویه پس از صلح امام حسن علیه السلام

نه اهل مدینه و نه اهل کوفه، پایتخت جهان اسلام در زمان امارت علی علیه السلام ، هیچکدام هویت واقعی معاویه را نمی‌شناختند. بهترین دلیل این ادعا ماجرای قرآن بر سر نیزه کردن سپاه معاویه است. ساعاتی بیشتر به پیروزی لشگر عراق بر لشگر شام باقی نمانده بود و به دست عمروعاص، قرآن‌های زیادی بر سرنیزه‌ها رفت. لشگر شام، سپاه امام علی علیه السلام را دعوت به عمل به قرآن کردند، و علی علیه السلام هر چه به کوفیان گفت معاویه را به قرآن اعتقادی نیست و او تنها در پی ریاست و حکومت است، باور نکردند.
اما این باور سرانجام با عملکرد فرزندش، امام حسن علیه السلام، پس از صلحش با معاویه در دل مردم نفوذ کرد.
معاویه پس از صلح در همان لشگرگاه کوفیان در نخیله (نزدیک کوفه) در خطبه‌های نماز جمعه گفت:«من با شما نجنگیدم که نماز بخوانید، روزه بگیرید، حج کنید و زکات دهید. شما خود این کارها را خواهید کرد. بلکه با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم، و این را خدا به من عنایت کرد، اگر چه شما ناراضی بودید.»
او در این سخنان صریحا گفت «من کاری به نماز و روزه‌ی مردم ندارم و فقط در پی حکومت‌کردن هستم.»


اختیار امام حسن علیه السلام در استفاده از بیت المال در زمان صلح


در مفاد صلحنامه امام حسن علیه السلام با معاویه چنین آمده است که حسن هر ساله 5 میلیون درهم از بیت المال کوفه بردارد و به سبب آنها قرض های خود را پرداخت کند. امام علیه السلام با قراردادن این شرط چند هدف داشت:
1) تأمین بخشی از هزینه های جاری برای کسانی که به عنوان خلیفه واقعی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به او مراجعه می‌کردند.
2) اثبات حقانیت خلافت خود؛ زیرا روشن است که همه‌ی مردم در دریافت بیت المال مساوی هستند و جز امام، آن هم برای مصارف لازم، هیچ‌کس حق ندارد بیشتر برداشت کند.
3) تسهیل جذب سرمایه‌های مردمی بدون واهمه. زیرا مردمی که می‌دیدند خود معاویه قبول کرده است که سالانه 5 میلیون درهم (که درآن زمان مبلغ زیادی بوده است) به امام حسن علیه السلام بپردازد، به راحتی اموال خود را به امام می دادند.
4) حفظ جان و مال کوفیان که اکثرا شیعیان علی علیه السلام بودند؛ زیرا کوفیان گمان می‌کردند خراجشان به دست امام می‌رسد و نه به دست معاویه؛ و لذا از پرداخت خودداری نمی‌کردند و به این وسیله بهانه‌ ای برای انتقامجوئی بیشتر معاویه باقی نمی‌ماند.


پرسش امام حسین علیه السلام درباره صلح امام حسن علیه السلام با معاویه


هنگامی که جنگ امام حسن علیه السلام با معاویه به صلح انجامید، حسین علیه السلام گریه کنان به حضور برادر رفت و خندان باز گشت.
غلامانش پرسیدند:«جریان از چه قرار بود؟»
حسین علیه السلام پاسخ داد:
شگفت است که من به حضور برادرم رسیدم و از او پرسیدم:«چه چیزی موجب شد که خلافت را به معاویه واگذار کنید؟»
و او فرمود:«همان چیزی که در گذشته، پدرت، علی بن ابی طالب علیه السلام، را بر آن داشت که خلافت را واگذارد.» (1)


عملکرد امام حسن علیه السلام پس از صلح


امام حسن علیه السلام پس از صلح تلاش نمود اهداف خود را از صلح به پیش ببرد: بازسازی نیروهای خسته و وازده و تبیین و آموزش اسلام حقیقی (1) که از دوره خلفا دستخوش تفسیرهای ناروا شده بود، از مهم‌ترین نتایجی است که امام علیه السلام از صلح با معاویه به دست آورد.

بهترین دلیل موفقیت امام حسن علیه السلام در پیشبرد اهدافش این بود که معاویه در صدد کشتن او برآمد و توسط همسرش، جعده ، او را به شهادت رساند.
و دلیل دیگر اینکه امام حسین علیه السلام نیز به مدت ده سال این صلح را ادامه داد و از نتایج مثبتش بهره‌مند ماند. امام حسین علیه السلام در این مدت کوشید ذهن یاران خود را درباره صلح و اهداف آن روشن کند و شایعه‌های دشمن درباره آن را خنثی نماید.

1-درباره تلاش امام حسن برای آموزش حقایق اسلام ناب، در تاریخ چنین آمده است:
حسن بن علی علیه السلام در مدینه هر روز پس از نماز صبح تا مقداری از آفتاب‌‌گذشته در مسجد الرسول می‌نشست و احکام دین را برای مردم بیان می‌کرد، با مخالفینش به مناظره می‌پرداخت و با بیان قاطع خود بر همه آنها پیروز می‌شد.


متن صلحنامه امام حسن علیه السلام و معاویه

مواد صلح‌نامه میان امام حسن علیه السلام و معاویه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم


حسن بن علی بن ابیطالب با معاویه بن ابی سفیان صلح کرد که حسن متعرض معاویه نگردد به شرط آنکه او در میان مردم به کتاب خدا و سنت رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم و خلفای شایسته عمل کند به شرط آنکه پس از خود هیچکس را برای امر خلافت تعیین ننماید و مردم مسلمان، خود با شورا خلیفه تعیین کنند؛ و شرط کرد که مردم در هر کجای عالم که باشند از شام و عراق و حجاز و یمن از شر او ایمن باشند و جان و مال و زنان و اولاد شیعیان علی بن ابیطالب از معاویه در امام بماند. و نیز بر معاویه شرط شد که برای حسن بن علی و برادرش حسین و سایر اهل بیت و خویشان رسول خدا صلی الله علیه و اله و سلم مکری نیندیشد و آشکار و پنهان ضرری به ایشان نرساند و هیچ‌کس از ایشان را در هیچ کجای زمین نترساند؛ و شرط شد که دیگر علی را در قنوت نماز لعن نکنند چنان‌که تاکنون می‌کردند. خدا و رسولش بر این صلح‌نامه گواه گرفته شدند و عبدالله بن الحارث و عمرو بن ابی سلمه و عبدالله بن عامر و عبدالرحمن بن سمره بر آن شهادت دادند.»

در بعضی از منابع تاریخی، این مفاد هم در صلحنامه ذکر شده است:

خلافت پس از معاویه برای حسن و سپس برای حسین باشد.
حسن مجبور نباشد معاویه را امیرالمومنین بنامد.
معاویه هر سال دومیلیون درهم برای حسن علیه السلام بفرستد.
حسن هر سال 5 میلیون درهم از بیت المال کوفه بردارد تا آن را برای کمک به شیعیان وفقرای شیعه به مصرف برسانند.
معاویه برای بازماندگان شهدای جنگ جمل و صفین از سپاه علی علیه السلام یک میلیون درهم از خراج و مالیات زمین‌ها و دارابگرد خرج کند. (2)


شرایط زمینه ساز صلح امام حسن علیه السلام

اصلی‌ترین دلیل صلح امام حسن علیه السلام این بود که در شرایط مخصوص آن زمان، دست‌زدن به جنگی خونین مساوی بود با شکست مطلق؛ در حالی که صلح، به پیروزی طولانی نهایی و پایدار جبهه‌ی حق می‌انجامید. برای روشن شدن این موضوع، توضیح مطالب زیر ضروری است:

-- روحیه سست سپاه امام حسن علیه السلام
-- لشگرکشی ناموفق امام حسن علیه السلام
-- صلح امام مجتبی علیه السلام برای حفاظت از شیعیان


هدف امام حسن علیه السلام از صلح با معاویه


حضرت امام حسن علیه السلام در صلح با معاویه اهداف زیر را دنبال می‌فرمود:

1) حفظ جان شیعیان با صلح امام حسن علیه السلام
2) افشای چهره واقعی معاویه پس از صلح امام حسن علیه السلام
3) تبیین اسلام ناب از اهداف صلح امام حسن علیه السلام


طرفداران سپاهیان امام حسین علیه السلام از صلح با معاویه


پس از آنکه برخی از سران لشگر کوفه به معاویه پیوستند و برخی دیگر به معاویه نامه فرستادند که اگر می‌خواهی، حسن را دست‌بسته به تو تحویل می‌دهیم، معاویه نامه‌ای به امام حسن علیه السلام فرستاد و او را دعوت به صلح کرد. از طرفی شایعه صلح را هم قبل از تحقق آن بر سر زبان‌ها انداخت.
امام در ابتدا نپذیرفت و خطاب به سپاه خود فرمود: « معاویه ما را به کاری (صلح) دعوت کرده است که در آن نه عزت و سربلندی است و نه انصاف. اگر شما عاشق شهادتید دعوتش را رد می‌کنیم و با برق شمشیرها پاسخش را می‌دهیم ولی اگر زندگی دنیا را می‌پسندید، دعوتش را می‌پذیریم.»
ناگهان تمام لشگریان صدا زدند:« زندگی، زندگی»

برای همین امام ناگزیر شد صلح کند. خود او بعدها در جایی دیگر فرمود:« من فقط به این دلیل خلافت را به معاویه واگذار کردم که هیچ یار و یاوری نیافتم. اگر یاور می‌یافتم، شبانه روز با او می‌جنگیدم ولی کوفیان را آزمودم و دیدم وفا ندارند. خودشان می‌گویند قلب‌هایمان با شماست ولی شمشیرهایشان بر علیه ما است.»
بنابراین معاویه نامه‌ای سفیدامضا فرستاد و پیغام داد با هر شرایطی که امام حسن بگوید، صلح را می‌پذیرد.
امام علیه السلام نیز که صلاح امت اسلام و شیعه را در صلح دید، به صلح تن داد.

________________

(1) بحار الانوار، ج 44، ص 57.

(2) والامانه و السیاسه ج 184

ادامه ی نسل و وصیت آدم

فرزند هابیل، پس از کشته شدن پدر به دنیا آمد. از آنجایی که حضرت آدم علاقه ی زیادی به پسرش هابیل داشت، نام نوهی خود را نیز هابیل گذاشت و او را هابیل بن هابیل صدا می کرد.

مدتی بعد، خداوند بزرگ از سر لطف و رحمت خود، فرزند پسر دیگری به پیامبرش هدیه داد که او را «هبه الله: عطیه ی خدا» نامیدند. این پسر بعدها با نام شیث نبی شناخته شد. حضرت شیث بزرگ شد و ازدواج کرد. حاصل ازدواج ایشان، دختری بود که خداوند به او عطا نمود.

وقتی نوهی حضرت آدم به سن ازدواج رسید، پیامبر خدا او را به ازدواج هابیل بن هابیل که پسرعموی او بود، درآورد.

به این ترتیب بود که نسل آدم از آن روز تا به امروز ادامه یافت.

حضرت آدم حدود 930 سال عمر کرد که حاصل آن هزاران فرزند و نواده بود. خداوند در سال های آخر عمر پیامبرش به ایشان دستور داد تا اسم اعظم، آنچه خدا از اسماء به او آموخته است، همه ی گنجینه ی نبوّت و آنچه مردم به آن نیاز دارند را به فرزندش شیث بیاموزد و به او دستور دهد که برای حفظ جان خود تقیّه کند.

پیامبر خدا هنگام مرگ فرزندان و نوادگان خود را جمع کرد و به آن ها فرمود: «ای فرزندان من! هبه الله، شیث، برترین فرزندان من است و من از طرف خدا او را وصی خود نمودم. به همین دلیل آنچه از سوی خدا به من تعلیم داده شده، همه را به شیث میآموزم تا مطابق شریعت من حکم کند که او حجّت خدا بر خلق است.

از او اطاعت کنید و سرپیچی نکنید که وصی و جانشین و نماینده ی من در میان شماست.»

بنا بر دستور حضرت آدم صندوقی ساخته شد، صحایف آسمانی در آن گذاشته و کلید آن تحویل حضرت شیث شد.

یکی از مهم ترین وصیّت های حضرت آدم به فرزندش این بود: «...بدان که از نسل تو پیامبری پدیدار می شود که خاتم پیامبران خداست. این وصیّت را به وصیّ خود بگو و او هم به وصیّ خود نسل به نسل بگوید تا زمانی که آن حضرت ظاهر گردد.»



منبع: قصه های قرآن، محمّد محمّدی اشتهاردی، نشر کتاب یوسف سال 1381 ص65 تا 67.

بگذار با کفشهایت راه بروم

چندی پیش یکی از مجری های برنامه کودک تصویری از خود را هنگام نماز خواندن در منزلش، در صفحه سایتش قرار داد و چند سایت دیگر نیر اقدام به باز نشر آن تصویر کردند. عکس ساده و با خلوص بود و به خوبی می توانست بچه هایی که این مجری الگوی آنهاست را به این کار جلب کند. مدتی پیش از این نیز، تصویری از یکی از بازیکنان فوتبال منتشر شد که در رختکن ورزشگاه مشغول نماز خواندن بود.

دیدن این تصاویر در فضای مجازی که پر است از جلوه گری های سایر افراد معروف که محبوب کودکان و جوانان هستند، در نوع خود جالب توجه بود، اما موضوعی که موضوعی که بیش از تصاویر جلب توجه می کرد، نظرات مخاطبانی بود که در انتهای این عکس ها درج شده بود.

دو نوع رفتار و نظر افراطی در این پیامها دیده می شد؛ عده این کار را ریا کاری نامیدند و حتی در مورد فوتبالیست، با توجه به تعصب های تیمی او را تخریب کرده و به او تهمت های بسیاری از زندگی شخصی یا نحوه رفتارش در زمین بازی زده بودند و یا در حالت برعکس، این افراد را به واسطه نماز خواندنشان تا مراتب عالی دین و اخلاص بالا برده بودند و اغراق های غیر منطقی ای را مطرح کرده بودند.

ساده بگوییم، که اغلب مخاطبان دست به قضاوت زده بودند و حتی از مرحله قضاوت نیز پا را فراتر گذاشته و در خصوص آن فرد یا کار، حکم هم صادر کرده بودند و از آن بدتر اینکه این قضاوت خود را برای دیگران نیز بازگو کرده بودند. نمونه این رفتار را در زندگی شخصی خودمان هم بسیار داریم. آنجا که با دیدن رفتار دو نفر درباره آنها تصمیم می گیریم و این تفکر را به دیگران نیز می گوییم و در ساخته شدن ذهنیت سایر افراد هم دخیل می شویم.

نمی خواهم ماجرا را بزرگ کنم چرا که قضاوت کردن به خودی خود موضوع بسیار مهم و بزرگی است و می تواند منشأ بسیاری از گناهان دیگر باشد. در همین مثالها شاهد بودیم که مخاطبان چگونه دست به افشاگری، تهمت، غیبت، دروغ و... زدند بدون اینکه حتی خودشان متوجه عمق این موضوع باشند. از سوی دیگر، ائمّه ی معصومین (ع) که شاهد و ناظر تمام اعمال مردم هستند، دست به افشاگری درباره ی آنها نمی زنند. همینطور خداوند متعال که با صفت ستّار العیوب شناخته می شود. حالا چه شده است که خودمان را در جایگاه حق می گذاریم و درباره ی دیگران، دست به قضاوت می زنیم بی آنکه از نیتهای درونی آنها با خبر باشیم؟!

به قول یکی از همین جمله های اینترنتی که شاید کلیشه هم شده باشد:

خداوندا؛ به من بیاموز قبل از آنکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم، کمی با کفشهای او راه بروم.