درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

کعبه؛ میعادگاه ظهور

بنابر روایات، ظهور حضرت مهدی(ع) در مکه و در کنار کعبه رخ خواهد داد. امام صادق(ع) در این رابطه به مفضل‌بن عمر، فرمودند: «ایشان به تنهایی ظهور می‌کنند و به تنهایی به سوی کعبه رفته، وارد آن می‌شوند و به تنهایی شب را سپری می‌کنند. پاسی از شب که گذشت و چشم‌ها را خواب در ربود، جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالی که به صف ایستاده‌اند، بر ایشان نازل می‌شوند.


کعبه اوّلین خانه‌ای است که برای مردم و به دستان حضرت آدم(ع) ساخته شد.1 سال‌ها پس از آن، حضرت ابراهیم(ع) به همراهی فرزندش اسماعیل آن را تجدید بنا نمود. سکونت حضرت اسماعیل و هاجر در منطقة حوالی کعبه و زمزم باعث شد که آرام آرام قبایل عرب به این منطقه روی آورند تا جایی که در آستانة ولادت پیامبر اعظم(ص) کعبه از چنان جایگاهی برخوردار شده بود که ابرهه سپاهی با عظمت را برای انهدام و تخریب این بنا از یمن روانة مکّه نمود و با انتقام قاطع الهی روبه‌رو شد. پیامبر خدا(ص) در کعبه به دنیا آمد و جانشین بر حقّ ایشان در خانة کعبه. پس از گذشت 13 سال از آغاز بعثت در کنار خانة خدا، هر دو به مدینه مهاجرت نمودند و حدود یک دهة بعد در نهایت اقتدار و با سپاهی آکنده از ایمان و قدرت، مؤمنانه به مکّه بازگشتند.

در طول قرن‌ها این مسجد چند مرتبه تخریب و بازسازی شده و در مقاطع مختلف تاریخی نیز بر وسعت مسجدالحرام که کعبه را در بر گرفته افزوده شده است. این مسجد و خانة خدا نسبت‌های ویژه‌ای با خاندان پیامبر(ص) و خصوصاً حضرت مهدی(ع) دارد که در این مطلب به اختصار به برخی از ابعاد این موضوع، در رابطه با امام عصر(ع) می‌پردازیم.


  • حج میعاد تشرف
حضور سبز حضرت بقیـ[‌الله، حجـ[‌بن الحسن(ع) در مراسم حج، به ویژه در عرفات و منی، سبب شده که تعداد قابل توجهی از عاشقان آن حضرت، در ایام حج، گل رویش را مشاهده کنند و به آرزوی خود برسند.

علی بن مهزیار اهوازی می‌گوید: «من، بیست مرتبه به زیارت خانة خدا مشرف شدم، در حالی که در تمام این سفرها، قصدم، دیدن امام زمان(ع) بود؛ چون شنیده بودم، هر سال، در ایام حج، آن حضرت، برای زیارت خانة خدا به مکه می‌رود».2

آیت‌الله سید محسن امین عاملی (ره) صاحب کتاب ارزشمند «اعیان الشیعـ[» می‌گوید: «... این جانب، به مکه مشرف شدم و در همه جا، از طواف گرفته تا عرفات، منی و مشعر، دل در شور و عشق حضرت ولی‌عصر(ع) داشتم؛ چون با الهام از روایات و استفاده از اخبار، یقین داشتم که آن بزرگوار، همه ساله، در موسم حج، تشریف دارند و مناسک را به جای می‌آورد».3

سرانجام این هر دو تن، اوّلی پس از بیست سال و دومی پس از هفت سال شرف دیدار می‌یابند و جان خسته‌شان را رمقی همیشگی می‌بخشند.
ابن قولویه به سند خود از ابی عبدالله بن صالح روایت کرده است که آن حضرت را در برابر حجرالاسود،  زمانی که مردم برای بوسیدن آن کشمکش می‌کردند، دیده است. آن حضرت(ع) فرمودند: «به این نحو، مأمور نشده‌اند».4


  • ظهور امام مهدی(ع)
بنابر روایات، ظهور حضرت مهدی(ع) در مکه و در کنار کعبه رخ خواهد داد. امام صادق(ع) در این رابطه به مفضل‌بن عمر، فرمودند:
«ایشان به تنهایی ظهور می‌کنند و به تنهایی به سوی کعبه رفته، وارد آن می‌شوند و به تنهایی شب را سپری می‌کنند. پاسی از شب که گذشت و چشم‌ها را خواب در ربود، جبرئیل، میکائیل و دیگر ملائکه در حالی که به صف ایستاده‌اند، بر ایشان نازل می‌شوند. جبرئیل به آن حضرت(ع) عرضه می‌دارد:

« سرور من گفته‌ات مقبول و امرت نافذ است».
 حضرت هم دستشان را به چهره او کشیده و [این آیه را تلاوت] می‌فرمایند:

«حمد و سپاس از آن خداوندی است که وعده‌اش را در مورد ما محقق و ما را وارث زمین کرد که در هر کجای بهشت که خواستیم مسکن گزینیم؛ آه که چه اجر عمل‌کنندگان، خوب [و زیبا] است5».6

صبح شنبه عاشورای موعود ـ هنگام قیام ـ امام(ع) وارد مسجدالحرام می‌شوند و دو رکعت نماز رو به کعبه و پشت به مقام به جا می‌آورند و پس از دعا به درگاه الهی به نزدیک کعبه رفته، با تکیه بر حجرالاسود رو به جهانیان نموده، اولین خطبه تاریخی خویش را ایراد می‌کنند.7


اصلاحات مهدوی در مکه

منحرف شدن اسلام از مسیر اصلی‌اش بعد از پیامبر(ص)، و شدت فتنه‌ها در عصر غیبت‌، تا آنجا پیش می‌رود که برخی، حج را دستمایة تجارت و تفریح و نام و نان قرار داده، برخی از کشورهای اسلامی، از حج منع شده و به سبب ناامنی راه‌ها، برخی حجاج، غارت می‌شوند،8 امّا روزی که حضرت بقیـت الله(ع) ظهور کنند، به جهت رشد تربیتی و اخلاقی تمام این مشکلات حل می‌شود و همة زمان‌ها، مکان‌ها و افراد، طعم شیرین عدالت را می‌چشند.

امام صادق(ع) در این خصوص می‌فرمایند: «نخستین چیزی که از عدالت قائم ظاهر می‌شود، این است که منادی اعلام می‌کند: آنان که طواف مستحبی می‌کنند، مطاف‌ (محل طواف) و حجر الاسود را برای کسانی‌که طواف واجب می‌کنند، خالی کنند».9

امام صادق(ع) در این رابطه می‌فرماید:
«حضرت قائم(ع) ساختمان مسجد الحرام را ویران می‌کند و آن را به ساختمان نخستین و اندازة اصلی‌اش باز می‌گرداند. مسجد پیامبر(ص) را نیز پس از ویران کردن به اندازة اصلی‌اش باز می‌گرداند و کعبه را در جایگاه اصلی‌اش می‌سازد».10

مسجدالحرام پس از رحلت پیامبر(ص) تا کنون بارها گسترش داده شده و از هر سو، بر آن افزوده شده است، اما با همة اینها باز هم به وضعیت اصلی خویش و نقطه‌ای که ابراهیم(ع) برای آن خط‌کشی کرد، نرسیده است، زیرا پایه‌ها و حدود اصلی آن در «حزوره‌» ـ نقطه‌ای  میان صفا و مروه ـ است. امام صادق(ع) در پاسخ فردی که از حدود مسجدالحرا ‌پرسید که: «آیا آنچه را به مسجدالحرام افزوده‌اند، جزو آن است یا نه؟»

فرمودند: «آری! همه جزو مسجدالحرام است و با همة این افزودن‌ها، مساحت آن هنوز به نقشه‌ای که ابراهیم و اسماعیل برای مسجد ترسیم کردند، نرسیده است».11

یکی دیگر از بهره‌مندی‌های کعبه که در خاتمة این روایات آمده، تسویه حساب با سارقان کعبه است. در حقیقت، امام زمان(ع) به هنگام ظهور، کعبه را از لوث آنان پاک می‌فرماید.

تولیت این حرم الهی، درگذر زمان، به دست افراد نالایقی سپرده شد. امام صادق(ع) فرمودند: «دستان طایفه بنی شیبـه را که از دزدان کعبه هستند، قطع می‌کند و بر کعبه می‌آویزد».12

یکی دیگر از بهره‌های حرم، امنیتی است که در دولت کریمة امام زمان(ع) بر آن سایه می‌افکند. امام صادق(ع) پس از توبیخ و مؤاخذة ابوحنیفه به خاطر انحراف علمی و برداشت‌های ناقصش، از او پرسیدند: «منظور از «سیروا فیها لیالی و ایّاماً آمنین‌» چیست؟». ابوحنیفه گفت: گویا مراد، پیمودن فاصلة میان مکه و مدینه باشد.

امام(ع) در پاسخی نقض به او، فرمودند: «پس راهزنی‌هایی که میان مکه و مدینه صورت می‌گیرد، چیست؟» ابوحنیفه، عاجزانه ساکت ‌شد.
آنگاه امام(ع) فرمود: «مراد خداوند از «ومن دخله کان آمنا» کدام نقطه از زمین است؟» ابوحنیفه گفت:  مراد، کعبه است.
امام(ع) فرمودند: «پس چگونه برای ابن زبیر که در کعبه متحصن شده بود، آنگاه که حجاج کعبه را به منجنیق بست و ویران کرد و او را گرفت و کشت، امن نبود؟» او ساکت مانده بود.

آنگاه ابوبکر حضرمی به امام صادق(ع) عرض کرد: جواب این دو سوال چیست؟ آن حضرت فرمودند: «هنگامی که قائم آل محمد(ع) ظهور کند، همة این راه‌ها امن خواهد شد و هر کس با او بیعت کند و در جمع سپاهیان او در آید، در امان خواهد بود».13



  • کلام آخر
مرحوم آیت‌الله سید محمدتقی موسوی اصفهانی، در بیان وظایف انسان‌ها نسبت ‌به امام زمان(ع)  می‌نویسد:
«حج رفتن به نیابت از آن حضرت، فرستادن نائبی که از طرف آن جناب حج انجام بدهد، طواف بیت الله الحرام به نیابت از او و نائب ساختن دیگری تا از طرف آن حضرت طواف کند، در روزگار قدیم، میان شیعیان متداول و مرسوم بود، و چندین روایت در استحباب این امر وارد شده است. نیز زیارت مشاهد رسول خدا و ائمة معصوم(ع) به نیابت از مولایمان صاحب الزمان(ع) و گرفتن نائب به این جهت، علاوه بر استحباب، از وظایف منتظران است».14

حمید محمّدی


پی‌نوشت‌ها:

1. اشاره به آیة «إنّ اوّل بیتٍ وضع للنّاس للّذی ببکـ[ مبارکاً». سورة آل عمران (3)، آیة 96.
2. دلائل الامامـ[، ص 296؛ بحارالانوار، ج 52، ص 9.
3. دیدار با امام زمان(ع) در مکّه و مدینه، ص 98.
4. ارشاد، ص680؛ بحارالانوار، ج 52، ص 60.
5. سورة زمر (39)، آیة 74.
6. الزام الناصب، ج2، ص256؛ بشار\الاسلام، ص268.
7. الغیبـ[ نعمانی، ص 121؛ بحارالانوار، ج 52، ص 223.
8. در این باره ر.ک: روزگار رهایی، ج 2، فتنه‌های آخرالزمان؛ بحارالانوار، ج 52، ص 374.
9. کافی، ج 4، ص 427؛ بحارالانوار، ج 52، ص 374.
10. ارشاد، ص 705؛ الغیبـ[ طوسی، ص 297.
11. کافی، ج 4، ص 210، باب فضل الصلا\ فی المسجد الحرام.
12. علل الشرایع، ج 1، ص 219؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 273.
13. بحارالانوار، ج 2، ص 292.
14. مکیال المکارم فی فوائد الدعاء للقائم(ع)، ج 2، صص 310 ـ 318 (با تلخیص).

مسجد جمکران

در عصر زعامت مرحوم آیت‌الله حاج سیّد محمّد حجّت، قحطی و گرانی سختی پدید آمد، به طوری که نان سنگک دانه‏ای یک تومان رسید، در حالی که شهریّة طلاّب در ماه، فقط ده تومان بود. مرحوم آیت‌الله حجّت، چهل تن از طلاّب مهذّب و متدیّن را دستور داد که به مسجد مقدّس جمکران مشرّف شوند و در پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعی، زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعای علقمه بخوانند.

این روزها هر عاشق و شیفته امام عصر(ع) هرگاه دلتنگ فراق امام و دلدار خویش گردد، اوّلین جایی که برای عرض حال و ارادت به آن حضرت در ذهنش نقش می‌بندد مسجد مقدس جمکران است. هرچند عمر این مسجد بالغ بر 1056 سال است امّا تا پیش از سال 1348 شمسی رونق اندکی داشت و تنها جمعی از خواص به فراخور ایام به این مکان مقدس مشرف می‌شدند. در سال‌های اخیر مطابق آمار، همه ساله، بیش از دوازده میلیون عاشق دل باخته، از سرتاسر میهن اسلامی و جهان، در این پایگاه معنوی، گرد آمده و و به آستان مقدس آن امام همام(ع) متوسل می‌شوند.

مسجد مقدّس جمکران، روز هفدهم رمضان 373 ق. به فرمان حضرت بقیّةالله، ارواحنا فداه، در کنار روستای جمکران تأسیس شد. تاریخچة آن در بسیاری از کتاب‌های شیعی آمده و اولین بار شیخ صدوق(ره) که معاصر با حسن بن مثله جمکرانی بوده ماجرای تاسیس آن را به دستور و نقشة امام عصر(ع) در کتاب «مونس الحزین» خویش نقل کرده است. در پایان ماجرا و به نقل از امام زمان(ع) شیخ صدوق می‌نویسد: «هر کس، این دو نماز را بخواند، گویی در خانة کعبه آن را خوانده است». تا مدت‌ها، بسیاری از اهالی قم و آشنایان حسن بن مثله حتی به وسیلة تبرّک جستن از زنجیری که حدود مسجد را مشخص کرده بود شفا می‌یافتند. امروزه بسیاری از شیعیان در سراسر ایران و در موارد متعددی از سایر نقاط جهان با ادیان و مذاهب مختلف برای حلّ مشکلات و شفای بیماری‌های شفانایافتنی خویش به این مکان مقدس آمده و با کوله باری آکنده از مهر و محبت و رأفت امام مهربانی‌ها به دیار خویش بازمی‌گردند.

حدود ده قرن بعد در میانة شب نیمه شعبانی، دستور تجدید بنا و توسعة فضای داخلی مسجد، باز به وسیلة نقشة معین شده توسط امام(ع) به بنده‌ای صالح از بندگان خدا، مرحوم حاج قدرت الله لطیفی ـ مدیر فقید هیئت امنای مسجد ـ داده شد و پس از آن در سال‌های اخیر شاهد گسترش فضای شبستان‌ها و حیاط مسجد بوده‌ایم.

اقبال به این مسجد به حدی بوده که علاوه بر خیل میلیونی عشاق که در ایام مختلف به این مکان شریف بار می‌یابند تاکنون مستندهای متعددی توسط شبکه‌های مختلف تلویزیونی کشورهایی مانند آمریکا، انگلستان، آلمان و ... با مبنایی خصمانه بر ضدّ این مکان مقدس تهیه و پخش گردیده است. مجموعة این مستندها از طریق موتورهای معروف جست و جو در اینترنت به راحتی قابل دستیابی و مشاهده است.

مطابق نقل خلاصة «البلدان» از کتاب «مونس الحزین»، امیرمؤمنان(ع) دربارة مسجد جمکران خطاب به حذیفه فرمود: «ای پسر یمانی! قائم آل محمّد(ع) در اوّل ظهور، از شهری که آن را قم گویند و مردم را دعوت به حق می‏کند، خروج نماید. همة خلائق از شرق و غرب، به آن شهر روی آورند و اسلام، تازه شود ...ای پسر یمانی! این زمین، مقدّس است، از همة لوث‏ها، پاک است ...عمارت آن، هفت فرسنگ در هشت فرسنگ باشد. رایت وی بر این کوه سفید بزنند، به نزد دهی کهن، که در جنب مسجد است، و قصری کهن ـ که قصر مجوس است ـ و آن را «جمکران» خوانند. از زیر یک منارة آن مسجد بیرون آید، نزدیک آنجا که آتش‏خانة گبران بوده...»1

جالب است بدانیم هنگامی که صاحب خلاصة البلدان، در قرن دوازدهم، این حدیث را از مونس الحزین نقل می‏کرد، مسجد مقدّس جمکران، مناره‏ای نداشت؛ زیرا، برای نخستین بار، در سال 1318 ق. یک مناره در زاویة جنوب شرقی مسجد ساخته شد.2

در طول سال، شب‏های چهارشنبه، مسجد مقّدس جمکران، پذیرای ده‌ها هزار عاشق دل باخته‌ای است که از شهرهای دور و نزدیک، به شهر مقدّس قم روی می‏آورند و در حرم مطهّر حضرت معصومه(ع) پیشانی ادب بر آستان می‏سایند و آن گاه راهی مسجد مقدّس جمکران می‏شوند و با امام خود، به راز و نیاز می‏پردازند. علاوه بر این بسیاری از علما مانند آیات عظام: حاج شیخ عبدالکریم حائری، حاج میرزا جوادآقا ملکی تبریزی، حاج سیّد محمّدتقی خوانساری، حاج سیّد محمّد حجّت کوه کمری، حاج آقا حسین بروجردی، حاج سیّد حسین قاضی، حاج شیخ محمدتقی بافقی، حاج آقا مرتضی حائری نیز در این مکان به راز و نیاز پرداخته و می‌پردازند. هر وقت مرحوم آیت‌الله حائری، مشکلی برایش پیش می‏آمد، مرحوم آیت‌الله بافقی را به مسجد جمکران می‏فرستاد و رفع مشکل می‏شد. هر وقت شهریّة حوزه تأمین نمی‏شد، مرحوم آیت‌الله حجّت، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می‏شد و همان روز، شهریّه تأمین می‏گردید.برای مرحوم آیت‌الله بروجردی، هر وقت مشکلی پیش می‏آمد، گوسفندی می‏فرستاد تا در کنار مسجد جمکران قربانی کنند. برای مرحوم آیت‌الله گلپایگانی، هر وقت مشکلی پیش می‏آمد، عریضه‏ای می‏نوشت و با گروهی از اصحاب و فرزندان خود، به مسجد مقدّس جمکران مشرّف می‏شد و توسّل می‏کرد و رفع مشکل می‏شد. مرحوم آیت‌الله مرعشی، چهل شب چهارشنبه، در مسجد جمکران بیتوته کرد. آیت‌الله صافی، در مورد پدر بزرگوارشان، مرحوم آیت‌الله حاج ملاّ جواد صافی گلپایگانی، نقل فرمودند که ملتزم بود حتّی الامکان، پیاده به مسجد جمکران مشرّف شود.آیت‌الله حاج سیّد محمدتقی خوانساری نیز غالباً پیاده مشرّف می‏شدند.3

در عصر زعامت مرحوم آیت‌الله حاج سیّد محمّد حجّت، قحطی و گرانی سختی پدید آمد، به طوری که نان سنگک دانه‏ای یک تومان رسید، در حالی که شهریّة طلاّب در ماه، فقط ده تومان بود. مرحوم آیت‌الله حجّت، چهل تن از طلاّب مهذّب و متدیّن را دستور داد که به مسجد مقدّس جمکران مشرّف شوند و در پشت بام مسجد، به صورت دسته جمعی، زیارت عاشورا را با صد سلام و صد لعن و دعای علقمه بخوانند و به حضرت موسی بن جعفر(ع)، حضرت ابوالفضل‏(ع) و حضرت علی اصغر(ع) متوسّل شوند و رفع گرانی و نزول باران را از خداوند متعال بخواهند.آن چهل طلبه طبق فرمان مرجعیّت اعلای شیعه، به میعادگاه عاشقان شرف‏یاب شدند. بعد از ادای نماز تحیّت و نماز حضرت بقیّةالله، أرواحنا فداه، و توسّل به ذیل عنایت فرمانروای جهان هستی، به پشت بام مسجد رفتند. آنگاه ختم زیارت عاشورا را، طبق دستور آن مرجع وارسته، انجام دادند و حوائج خود را با شفیع قرار دادن سه باب‏الحوائج، به درگاه حضرت احدیّت، عرضه داشتند و مسجد را به قصد قم ترک کردند. راه قدیمی مسجد جمکران، از طرف روستای جمکران بود. گروه چهل نفری طلاّب، هنوز به دهِ جمکران نرسیده بودند که درهای رحمت گشوده شد و باران رحمت، سیل‏آسا فرو ریخت و طلاّب، ناچار شدند که لباس‏های خود را درآورند، حتّی کفش‏های خود را به دست گرفتند، از میان سیلاب‏ها عبور کردند.4

آیت‌الله العظمی بهجت دربارة مسجد جمکران فرمود: «خود این مسجد افراد را راهنمایی می‌کند، کسانی که آنجا (مسجد جمکران) می‌روند، مسجد خودش آنها را راهنمایی می‌کند. چیزی خاص بیشتر از آنکه در زمینة مسجد جمکران بیان کرده‌اند ندارم که بیان کنم. همة مطالب مربوط به مسجد را بزرگان گفته‌اند یا در کتاب‌هایشان نوشته‌اند. منتهی حرف من این است که ما معتقدیم این مشاهد مبارکه و مساجدی نظیر مسجد جمکران مستغنی از معرفی هستند، ما بر این اعتقاد هستیم. اگر کسی بگوید رفتیم و چیزی در آنجا ندیدیم، به حسب ظاهر باید گفت از روی اعتقاد صحیح نرفته است یا برای امتحان رفته یا همین‌طوری رفته است. به هر حال بهترین معرف این اماکن خودشان هستند».5

تاکنون کتاب‌های بسیاری دربارة کرامات و معجزات رخ داده در مسجد جمکران نوشته شده و بخش بایگانی ثبت تشرفات مسجد نیز مملو از عنایاتی است که غالباً در سطح عمومی منتشر نشده و در همانجا مانده است. ولی با این حال، کم نبوده‌اند آن دسته از اطرافیان ما که در این مسجد به آرزوها و آمال خویش دست یافته و از شرّ مشکلات‌شان رهایی یافته‌اند. جا دارد از خود بپرسیم آیا آن مشکلات و بیماری‌ها به قدر غیبت امام عصر(ع) برای ما و بشریت، ضرر و زیان داشته است. عجیب است که برخی از  ما برای حلّ مشکلات کوچک و ناچیز خویش حاضرند چهل هفته را به مسجد مقدس جمکران شرفیاب شوند و تا برطرف شدن کامل مشکل خویش فریاد توسل برآورند امّا دعا برای فرج امام زمان که پیش از هرکس دیگری مایة فرج ماست، تنها لقلقه زبان ما بوده و هیچ‌گاه به طور جدی از غیبت امام زمان خویش ملول نگشته‌ایم؛ آیا وقت آن نشده که از صمیم دل در جمکران درخواست کنیم که: «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج».


پی نوشت‌ها:

1. انوار المشعشعین، ج 1، ص 453.
2.گنجینة آثار قم، ج 2، ص 672.
3. ر.ک: مهدی پور، علی اکبر، اماکن منتسب به امام زمان(ع)
(1: جمکران)، فصلنامه انتظار، ش5.
4. مسجد مقدّس جمکران، ص 40؛ زیارت عاشورا و آثار شگفت، ص55 .
5. ملاقات برادران امور فرهنگی مسجد مقدّس جمکران با ایشان در مورخه 6/8/78، در بیت معظم له.

سرداب سامرا

مصطفی قبادی

از بررسی کاربردهای گوناگون واژة سرداب در لغت و عرف عامه مردم به خوبی معلوم می‌شود که این کلمه در کتاب‌های لغت و اصطلاح رایج در زبان اغلب مردم در طول تاریخ به یک معنی به کار می‌رود. توضیح آنکه سرداب و سردابه به خانه‌ای گفته می‌شود که آن را در زمان‌های سابق ـ به ویژه در مناطق گرمسیر ـ در آن موقع که هنوز وسایلی چون کولر، پنکه، یخچال و... ساخته نشده بود، در زمین می‌ساختند تا در ایام بسیار گرم تابستان از طریق سکونت در آنجا از گزند گرما در امان باشند و به وسیله قرار دادن اغذیه و اشربة فاسد شدنی در این مکان، از فاسد شدن آنها جلوگیری نمایند. مرحوم  دهخدا دراین‌باره می‌نویسد:
سرداب خانه‌ای را گویند که در زمین سازند، خانه‌ای که در زیرزمین سازند تا در گرما به آن پناه برند و آب در آنجا نگاه دارند تا سرد بماند...1

  • سرداب غیبت
متوکل عباسی نسبت به شیعیان و دوستداران اهل‌بیت(ع) بسیار سخت‌گیری می‌کرد. تاریخ‌نگاران نقل می‌کنند که هیچ‌کس مثل متوکل به گماردن جاسوس و جمع‌آوری اخبار مناطق گوناگون اهتمام نداشت. وقتی جاسوسان وی و فرماندار نظامی مدینه، عبدالله بن محمد هاشمی، در مورد فعالیت‌های سیاسی امام هادی(ع) و نفوذ معنوی او در بین مردم و به ویژه شیعیان گزارش‌هایی به متوکل دادند او بسیار نگران شد؛ زیرا شرایط به گونه‌ای نبود که بتواند آن حضرت را به زور به زندان یا تبعید بفرستد یا جلوی فعالیت‌های او را بگیرد؛ از این رو به حیله و نیرنگ متوسل شد و به ظاهر نامه محبت‌آمیزی به امام هادی(ع) نوشت و او را به سامرا دعوت کرد.

آن‌گاه بدون معطلی یحیی بن هرثمه را با سیصد سرباز مأمور کرد که امام هادی(ع) را به همراه خانواده به سامرا، مرکز خلافت عباسی، منتقل نماید تا در سامرا از هر جهت بتواند آن حضرت را زیر نظر داشته باشد. به این ترتیب حضرت هادی(ع) در سال 236ق. به سامرا برده شد و بیش از بیست سال در بدترین شرایط، تحت‌نظر دژخیمان عباسی در شهر سامرا زندگی کرد و در نهایت با توطئه‌ای که متوکل چیده بود در سال 254ق. به شهادت رسید و جنازه مطهر آن حضرت در همان خانه مسکونی خودشان به خاک سپرده شد.

پس از شهادت امام هادی(ع) حضرت عسکری(ع) در همان خانه‌ای که پدر بزرگوارشان در آنجا زندگی می‌کردند سکونت گزیدند.

دربارة سرداب دو دیدگاه وجود دارد:
بسیاری بر این باورند با توجه به شرایط جغرافیایی منزل، همانند دیگر خانه‌ها از ابتدا این سرداب با همین عنوان و کارکرد وجود داشته است؛
برخی مانند مرحوم علامه عسکری بر این باور بوده اند که شهرهایی مانند سامرا و شهرری با گذر ایام به واسطه اختلاف ارتفاع پدیدار شده شهرهای جدید روی شهرهای قدیم ساخته می‌شده اند. بنای شهر جدید روی شهر قدیم باعث می‌شود که خانه‌های مسکونی شهر قدیمی کارکرد سردابی شهرهای جدید را پیدا کند. بنا بر این نظر، سرداب مورد بحث ما همان منزل مسکونی ائمه(ع) بوده که با ساخت شهر جدید چون در ارتفاع پایین‌تری قرار گرفته به مانند سرداب به نظر می‌آید.

هرکدام از دو نظر فوق را بپذیریم بنا بر گزارش‌های مسلم تاریخی و روایات معتبر متعدد تعداد قابل توجهی از تشرفات به محضر امام عصر(ع)  تا  آغاز غیبت کبرا و خصوصاً در دوره حیات امام عسکری(ع)  در این خانه و سرداب شریف انجام گرفته است؛ از آن جمله‌اند: دیدار علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن معاویه بن حکم و...

خانه امام عسکری(ع) از آن جهت که محلّ سکونت و عبادت سه نفر از امامان شیعه یعنی امام هادی، امام حسن عسکری و امام مهدی(ع) بوده همواره در طول تاریخ مورد توجه و احترام مردم واقع شده است. علاوه بر آن به شهادت اسناد معتبر تاریخی، قبر بیش از بیست و دو تن از امام‌زادگان نیز در آن محل واقع شده که این امر در نوع خود نشانگر اهمیت و ارج این مکان شریف در نزد اولیای الهی است و از همین‌رو هماره مورد احترام شیعیان بوده است.
یکی از مهم‌ترین علل تحت نظر قرار گرفتن امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) دستیابی به حضرت مهدی(ع) بود؛ چون خلفای عباسی از طریق ده‌ها روایت ـ که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده بود ـ خبر داشتند که فرزند حضرت عسکری(ع)، امام مهدی(ع) بساط حکومت‌های جائر و غاصب را در هم خواهد پیچید و به ستمگری و ظلم پایان خواهد داد. از این‌رو همیشه در کمین بودند تا به محض تولد فرزند امام عسکری(ع) او را دستگیر نموده، به شهادت برسانند. اما مشیّت الهی آن بود که جریان تولد حضرت مهدی(ع) همانند تولد حضرت موسی(ع) به صورت نهانی در نزدیکی کاخ فرعون واقع گردد، بدون آنکه فرعون و دژخیمان او از این واقعه بویی ببرند. با این وجود تلاش برای دستیابی به حضرت مهدی(ع) همچنان ادامه داشت. حتی سال‌ها پس از شهادت امام حسن عسکری(ع) خلفای عباسی منزل امام عسکری(ع) را زیرنظر داشتند و گاهی به طور ناگهانی به آنجا یورش می‌بردند تا بلکه بتوانند حضرت مهدی(ع) را دستگیر کنند؛ زیرا در جریان شهادت امام عسکری(ع) وقتی امام مهدی(ع) عموی خود ـ جعفر ـ را از نماز خواندن بر پیکر امام عسکری(ع) باز داشتند و خود بر پیکر آن حضرت نماز خواندند تقریباً بر همگان معلوم شد که امام مهدی(ع) علی‌رغم مراقبت‌های دژخیمان عباسی متولد شده‌اند و هم‌اکنون جانشینی حضرت عسکری(ع) را برعهده دارند. بنابراین، پس از شهادت امام یازدهم نه تنها از شدت تعقیب و جست‌وجوی عوامل حکومت کاسته نشد بلکه به جهت احساس خطر بیشتر بر شدت این کار افزوده شد. در یک مورد معتضد (شانزدهمین خلیفه عباسی) عده‌ای از سربازان خود را از بغداد به سامرا فرستاد تا به طور ناگهانی، در فرصتی مناسب در حالی که اطراف خانه امام عسکری(ع) را به محاصره در می‌آورند به داخل منزل یورش ببرند و اگر حضرت مهدی(ع) را در آنجا یافتند دستگیر نمایند. وقتی سربازان خلیفه وارد حیاط خانه امام عسکری(ع) شدند و بخش‌های مختلف خانه را مورد بررسی قرار دادند به در سرداب منزل رسیدند، از صدای تلاوت قرآن که به گوش می‌رسید متوجه شدند که امام مهدی(ع) در سرداب مشغول تلاوت قرآن هستند. با مشاهده این کار آنجا را به طور کامل به محاصره خود درآوردند و در پشت در سرداب منتظر ماندند تا موقع خارج شدن آن حضرت او را دستگیر نمایند. مدتی بعد امام(ع) در جلو چشم سربازان خلیفه از سرداب بیرون آمدند و آنجا را ترک کردند بدون اینکه حتی یک نفر از سربازان جرئت پیدا کنند تا کاری انجام دهند.

وقتی که امام(ع) کاملاً از دید سربازان دور شدند فرماندة نیروهای خلیفة عباسی به نیروهای خود دستور داد تا وارد سرداب شوند و امام(ع) را دستگیر نمایند. سربازها به او گفتند: مگر ندیدید که او از سرداب خارج شد و از مقابل شما عبور کرد و از خانه خارج شد؟ به محض شنیدن این خبر فرماندة دژخیمان عباسی در حالی که بسیار آشفته و نگران شده بود گفت: من کسی را ندیدم اگر شما او را دیدید چرا دستگیرش نکردید؟ آنها در پاسخ گفتند: ما گمان می‌کردیم که خود شما او را می‌بینید و لزومی نمی‌بینید که او را دستگیر کنیم در نتیجه ما هم هیچ‌گونه عکس‌العملی نشان ندادیم.2

از این تاریخ به بعد سرداب امام حسن عسکری(ع) به سرداب غیبت مشهور شد. این در حالی بود که سال‌ها پیش از آن؛ یعنی در سال 260ق. به دنبال شهادت حضرت عسکری(ع) دوران غیبت صغرا شروع شده بود.3

دشمنان امام عصر(ع) در دورة معاصر که همراه با اشغالگران اروپایی و آمریکایی، گستاخی و جسارتی افزون یافته اند در کنار دیگر جنایات جانسوز و بی‌رحمانه خود، طیّ دو نوبت بمب گذاری به تخریب این مکان نورانی همت گماشتند و تا حدّ زیادی به خواسته پلید خود دست یافتند. بنای سرداب پیش از این بمب‌گذاری‌ها و تخریب، دارای سه قسمت عمده به شرح زیر بود:

یک غرفة شش ضلعی، یک غرفه مستطیل کوچک و یک غرفه به شکل مستطیل بزرگ. توضیح بیشتر آنکه غرفة مستطیل بزرگ در میان مردم به «مصلای مردان» و غرفه مستطیل شکل کوچک به «مصلای بانوان» معروف بود. این بخش‌ها با دو راهرو بلند و طولانی به یکدیگر مربوط می‌شدند؛ یعنی یک راهرو طولانی مصلای مردان و مصلای زنان را به هم وصل می‌کرد و یک راهرو طولانی دیگر بین مصلای مردان و غرفه شش ضلعی وجود داشت.

همچنین این بخش‌های سه‌گانه هر یک از طریق روزنه‌ای کوچک و طولانی که از قسمت‌های فوقانی دیوار آغاز شده تا پایین‌ترین حدّ دیوار بیرونی مسجد جامع امتداد می‌یابد و نور و هوا دریافت می‌کرد.

پلکانی که راه ورود و خروج سرداب بود و به غرفه شش ضلعی منتهی می‌شد، دارای بیست پله بود. ورودی این پلکان و سرداب در داخل ساختمان مسجد و بر دیواری قرار گرفته بود که ورودی نمازخانه نیز در آن واقع بود.
طول مصلای مردان پنج متر و هشتاد سانتیمتر و عرض آن سه متر و پنجاه سانتی‌متر بود در ضمن طول مصلای زنان چهار متر و شصت سانتی‌متر و عرض آن سه متر بود. طول راهرویی که مصلای مردان و زنان را به هم مربوط می‌ساخت چهار متر بود.

طول روزنه‌ای که نور غرفه شش ضلعی را تأمین می‌کرد حدود شش متر و طول روزنه‌ای که نور مصلای زنان را تأمین می‌کرد چهار متر و پنجاه سانتی‌متر بود. در انتهای غرفه مستطیل شکل یعنی انتهای همان مصلای مردان، یک در چوبی که معروف به باب غیبت بود وجود داشت، در پشت این در اتاق کوچکی قرار داشت که طول آن یک مترو پنجاه سانتی‌متر بود. این اتاق به نام محل غیبت شهرت پیدا کرده که در حقیقت بخش مکمل غرفه مستطیل شکل بزرگ محسوب می‌شد و در جلوی آن حفاظ مشبکی بود که آن را از بقیه غرفه جدا می‌کرد. چاه معروف به چاه غیبت هم در گوشه‌ای از همین اتاق قرار داشت.

اشاره به این نکته نیز خالی از فایده نیست که این سرداب در جهت غربی صحن عسکریین(ع) به سمت شمال واقع شده و در طول تاریخ اصلاحات و تعمیرات زیادی در آن انجام گرفته است. همیشه در موقع تعمیر و ترمیم بارگاه عسکریین(ع) در ساختمان سرداب نیز تغییرات و اصلاحاتی به عمل آمده است؛ به عنوان مثال در زمان‌های گذشته، از داخل بارگاه عسکریین(ع) از کنار مرقد حضرت نرجس خاتون به سرداب می‌رفتند و این وضع به همین صورت تا سال 1202ق. ادامه داشت و در این سال احمد خان دنبلی برای سرداب راهی جداگانه از طرف شمال باز کرد و راه سرداب از طرف روضه عسکریین(ع) را مسدود نمود و صحن سرداب را جداگانه ساخت که تقریباً از یک فضای بزرگی به طول 60 متر و عرض 20 متر برخوردار است.

بنابراین اگر در کتاب‌هایی چون «مزار» شهید اوّل اعمال و دعاهای مربوط به زیارت این سه امام در یک مکان ذکر شده است؛ علت آن است که در زمان سابق راه سرداب نیز از پشت حرم عسکریین(ع) در یک ساختمان بوده است، لذا پس از زیارت عسکریین(ع) بلافاصله زیارت امام زمان(ع) و سپس زیارت حضرت نرجس خاتون ذکر شده است.

در هرحال این سرداب در طول تاریخ به اندازه‌ای مورد توجه مردم بوده است که در آن آثار ارزشمندی از منبت‌کاری و کاشی‌کاری و سایر هنرهای معماری به کار رفته است. از جمله این اشیا، درِ چوبی نفیسی است که از دوران خلافت عباسیان به جای مانده است و از ویژگی‌های هنری و تاریخی ارزشمندی برخوردار است.

دشمنان مکتب تشیع در طول تاریخ، گاه از سر جهالت و گاه به خاطر عنادی که با اهل‌بیت(ع) داشتند، با به کارگیری عوامل خود، از راه جعل افسانه‌های خیالی و بی‌اساس و نسبت دادن آن به شیعیان، اصل مکتب تشیع را زیر سؤال ببرند و پیروان آن را مورد تمسخر و استهزا قرار دهند. ابن خلدون در این زمینه می‌نویسد:

«غلو کنندگان شیعه مخصوصاً دوازده امامی‌ها می‌پندارند: دوازدهمین امامشان که محمدبن حسن العسکری است که از او به لقب مهدی یاد می‌کنند، داخل سرداب خانه‌شان در شهر حله متولد شد و در حالی که در آغوش مادرش مخفی بود غائب گشت و او در آخرالزمان ظهور و زمین را از عدل و داد پر می‌کند...4

و در ادامه گفتارش اضافه می‌کند که:
... شیعیان هم‌اکنون نیز بعد از نماز مغرب جلو در این سرداب، با اسب‌های آماده جمع می‌شوند واو را به اسم صدا می‌زنند که: ای سرور ما اکنون ما آماده‌ایم ظهور کن...!!!»

ب) میرزا حسین نوری طبرسی در «کشف الاستار» می‌گوید:
«ابن خلکان در تاریخ خودش می‌نویسد: شیعیان در انتظار امامشان که او را مهدی می‌نامند به سر می‌برند و معتقدند او در مقابل چشم مادرش در سن چهار یا پنج یا نه سالگی داخل سرداب شده و در آنجا نهان گشته است و در آخرالزمان از همانجا ظهور خواهد کرد...»5

د) ابن تیمیّه هم مشابه این عقیده را داشته و همین مستمسک وهابیان برای ضربه به شیعه وآثار اهل‌بیت(ع) شده است.6

همان طور که دیدیم شیعیان این مکان را محل آغاز غیبت نمی‌دانند و از آن جهت برای آنان مورد احترام بوده که خانة سه امام معصوم(ع) و محل سکونت و عبادت ایشان بوده است. نه تنها شیعیان در اطراف این چاه، انتظار نمی‌کشند که اساساً محلّ ظهور را بنا برروایات متواتر و مکرر با کیلومترها فاصله از این چاه در باشرافت‌ترین نقطة روی زمین و کنار کعبه می‌دانند. حتی یک روایت در تمام منابع شیعی نمی‌توان یافت که آن چاه را محل سکونت امام معرفی کند و حتی درباره دورة غیبت کبرا نیز دربارة محلّ سکونت ایشان روایات و گزارش‌های بسیاری وجود دارد که احتمال سکونت آن حضرت را در سرداب به صفر می‌رساند؛ البته این را نمی‌توان منکر شد که شرافت این مکان و انتساب آن به پدر و جدّ امام زمان(ع)  می‌تواند دلیل قابل توجهی برای حضور ایشان در نوبت‌های زیاد و زمان‌های نامشخص باشد و شاید بر همین اساس بوده که تشرفات زیادی در این مکان اتفاق افتاده و این مکان را از جمله مکان‌هایی قرار داده که بیش از دیگر بناها و اماکن شرف پذیرایی از آن وجود نازنین یافته است. اطلاعات رسمی و مستندی از سرنوشت این بنای شریف و بازسازی‌ها در دسترس نگارنده نبوده لیک همگان امیدواریم با بازگشایی مجدد حرم شریف عسکریین(ع) آثاری از این یادگار مهم و بی‌نظیر امام عصر(ع) برای شیعیان باقی مانده باشد.7


پی‌نوشت‌ها:

1 . لغت‌نامه، ج 9، ص 13586.
2 . بحارالانوار، ج52، صص53-52.
3 . این واقعه در زمان معتضد که در سال 279ق. حکومت را به دست گرفته بود اتفاق افتاده است؛ یعنی حداقل نوزده سال پس از آغاز دوره غیبت صغری...
4 . مقدمه ابن خلدون، صفحه 157.
5 . کشف الاستار، ص210.
6 . الصواعق المحرقـ[، ص100.
تفصیل این مطلب را به قلم آقای سید صادق سید نژاد در ماهنامه موعود شماره 37 بخوانید.



جزیره خضرا

خلیل منتظر قائم

یکی از موضوع‏های مرتبط با زندگی و شخصیت امام مهدی(ع) که در مجامع مختلف دربارة آن پرسش می‏شود، موضوع «جزیرة خضرا» است. بسیاری می‏پرسند، آیا واقعاً امام زمان(ع) در این جزیرة دوردست در اقیانوس اطلس زندگی می‏کند؟ آیا چنان‏که برخی می‏گویند: یاران و فرزندان آن حضرت نیز در این جزیره‏اند؟ و... . در پاسخ این پرسش‏ها باید گفت که موضوع «جزیره خضرا» به عنوان محلّ اقامت و زندگانی حضرت ولیّ‏عصر(ع) در عصر غیبت کبرا، برگرفته از حکایتی است که عالمان شیعه، درباره استناد آن، اتفاق‏نظر ندارند. گروهی آن را پذیرفته و در نتیجه معتقد به وجود جزیره خضرا هستند و جمعی، آن را بی‏اعتبار دانسته و اساساً وجود چنین جزیره‏ای را رد می‏کنند. در اینجا برای روشن‏تر شدن موضوع، به بررسی این دیدگاه‏ها و مهم‏ترین دلایل دو گروه می‏پردازیم.

الف) دیدگاه موافقان

این گروه از عالمان شیعه، حکایت جزیره خضرا را این‏گونه نقل می‏کنند:
شخصی به نام زین‏الدین علی بن فضل مازندرانی، در سال 690 ق. از سرزمین «بربر»، طیّ سفری به اقیانوس اطلس، سه روز با کشتی در دل آب حرکت می‏کند تا به جزایر روافض (شیعیان) می‏رسد. در آنجا مطلع می‏شود که جزیره‏ای به نام جزیره خضرا وجود دارد که فرزندان حضرت ولیّ‏عصر(ع) در آنجا زندگی می‏کنند. وی مدت چهل روز در همان محل اسکانش می‏ماند. پس از چهل روز، هفت کشتی حامل مواد غذایی، از جزیرة خضرا به این جزیره می‏آید. ناخدای کشتی، او را با نام و نام پدرش صدا می‏زند و می‏گوید: «مشخصات تو را به من گفته‏اند و اجازه داده‏اند که تو را به جزیره خضرا ببرم.» آن‏گاه او را به آنجا می‏برد. پس از شانزده روز دریانوردی، سرانجام به آب‏های سفیدی می‏رسند و ناخدا توضیح می‏دهد که این آب‏ها، مانند «سور بلد» (دیوار شهر)، جزیره را در بر گرفته است و کشتی‏های دشمنان هرگز نمی‏توانند از آنها بگذرند و به برکت وجود حضرت ولی‏عصر(ع)، در آن غرق می‏شوند.

 سپس به جزیره خضرا می‏رسد. در آنجا جمعیت انبوهی را با بهترین لباس‏ها و نیکوترین وضع مشاهده می‏کند و شهری بسیار آباد با درختانی سرسبز و انواع میوه‏ها و بازارهای بسیار و ساختمان‏های مجلل از سنگ‏های شفاف رخام می‏بیند. شخص بزرگواری به نام سیّد شمس‏الدّین که او را نوه پنجم امام زمان(ع) معرفی می‏کنند، مسئول تعلیم، تربیت و اداره جزیره خضرا و نایب خاص حضرت(ع) در آن جزیره است. او مستقیماً از امام(ع) فرمان می‏گیرد، ولی آن حضرت را نمی‏بیند و تنها هر صبح جمعه نامه‏ای به خط امام(ع) در نقطه معینی گذاشته می‏شود که در آن، اوامر آن حضرت و آنچه تا یک هفته مورد نیاز خواهد بود، نوشته شده است.

 علی بن فاضل، مدت هجده روز در آن جزیره اقامت و از محضر سیّد شمس‏الدّین استفاده می‏کند و پس از آن، به او دستور می‏رسد که به وطنش باز گردد.

 علی بن فاضل، آنچه را از سخنان سیّد شمس‏الدّین استفاده می‏کند، در کتابی به نام «الفوائد الشّمسیّه» گرد می‏آورد و ماجرای تشرف خود را به تنی چند از عالمان معاصر خویش بازگو می‏کند.
 فضل بن یحیی طیبی، نویسنده قرن هفتم هجری قمری، در 11 شوال 669 ق. این حکایت را از زبان علی بن فاضل در شهر حلّه می‏شنود و آن را در کتابی با نام «جزیرة الخضراء» گرد می‏آورد.1
 
 این کتاب از سوی عالمان زیر مورد توجه واقع شده است:
 
 ـ شهید اول آن را به خط خود نوشته است که خطّ او در خزانة امیرمؤمنان(ع) پیدا شده است.
 ـ محقق کرکی آن را به فارسی برگردانده است.
 ـ علامه محمدباقر مجلسی آن را در «بحار الأنوار» نقل کرده است.
 ـ شیخ حر عاملی آن را در کتاب «إثبات الهداة» درج نموده است.
 ـ وحید بهبهانی به مضمون آن فتوا داده است.
 ـ بحرالعلوم در کتاب« رجال» خویش، آن را مورد استناد قرار داده است.
 ـ قاضی نورالله شوشتری، محافظت بر آن را بر هر مؤمنی لازم دانسته است.
 ـ میرزا عبدالله اصفهانی (افندی) آن را در کتاب «ریاض العلماء» نقل کرده است.
 ـ میرزای نوری آن را در کتاب «جنةالمأوی» و « نجم الثاقب» آورده است.2
 
 بر اساس حکایت علی بن فاضل، امام مهدی(ع) و فرزندان ایشان، در جزیره خضرا، واقع در اقیانوس اطلس سکونت دارند و همه ساله، در موسم حج، حج می‏گزارند و پس از زیارت پدران و اجداد طاهرینشان‏(ع) در حجاز، عراق و طوس، مجدداً به این جزیره باز می‏گردند. آن حضرت(ع) غالباً در این جزیره اقامت دارد.3

 گفتنی است حکایتی نیز درباره محل اقامت امام مهدی(ع) از سوی شخصی به نام انباری نقل شده است، ولی به دلیل آنکه وی، آن را از شخصی مجهول نقل کرده است، به همان حکایت پیشین بسنده می‏کنیم.4


 ب) دیدگاه مخالفان

 جمعی از عالمان شیعه حکایت یاد شده را که بر وجود جزیرة خضرا به عنوان محل اقامت غالب حضرت امام زمان(ع) دلالت می‏کند، دارای اشکال می‏دانند و از آنجا که دلیل دیگری در دست نیست، وجود چنان جزیره‏ای را نمی‏پذیرند.
 پیش از نقل اشکال‏های وارد بر این حکایت، لازم است اشاره‏ای به سند آن داشته باشیم. علّامه مجلسی در کتاب خود می‏نویسد:

 رساله‏ای مشهور به داستان جزیره خضرا واقع در دریای سفید یافتم. چون این رساله دربردارنده یاد کسانی است که آن حضرت را دیده‏اند و همچنین در آن مطالب شگفت‏انگیزی وجود دارد، دوست دارم آن را در اینجا بیاورم. از آن‏جا که این رساله را در اصول (کتاب‏های روایی) معتبر نیافتم، برای آن بابی مستقل گشودم و آن را آن‏گونه که یافتم، نقل می‏کنم.5

 وی آن‏گاه به نقل حکایت می‏پردازد. در آغاز حکایت پس از خطبة آغازین چنین آمده است:
 در خزانة امیر مؤمنان و سرور اوصیا و حجت پروردگار جهانیان و امام پرهیزکاران، علی بن ابی طالب ـ درود خدا بر او باد ـ متنی به خط شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی ـ قدس الله روحه ـ یافتم که در آن چنین آمده بود: «... این بنده نیازمند به بخشش خداوند سبحان متعال، فضل بن یحیی بن علی طیبی امامی کوفی که خدای او را ببخشاید، چنین می‏گویم: ...».

 فضل بن یحیی در ادامه رساله به واسطه شیخ شمس‏الدّین بن نجیح حلّی و شیخ جلال‏الدین عبدالله بن حرام حلی، حکایت جزیره خضرا را از زین‏الدّین علی بن فاضل مازندرانی نقل می‏کند.6

 علامه سید جعفر مرتضی عاملی، به بررسی سند این حکایت پرداخته و اشکال‏ها و پرسش‏های متعددی را متوجه آن دانسته است که در اینجا به مهم‏ترین آنها اشاره می‏کنیم:

 1. نخستین پرسش ما درباره فردی است که در ابتدای روایت می‏گوید: «در خزانه امیرمؤمنان... علی بن ابی طالب ـ درود خدا بر او باد ـ متنی به خط شیخِ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی طیبی یافتم».

 این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است. با یک نظر اجمالی به ابتدای روایت می‏فهمیم که او به طور قطع مجلسی(ره) نیست؛ زیرا ایشان با صراحت فرمودند: «این داستان را از یک رساله دیگر نقل می‏کنم».

 همان‏گونه که سیّد هاشم بحرانی(ره) (از معاصران مجلسی) در نقل داستان می‏گوید: «بعضی از بزرگان فرموده‏اند که این حدیث را به خط شیخ فاضل... یافته‏ایم»،7 این جمله هم مانند عبارت مجلسی دلالت ندارد که بحرانی مستقیماً از راوی شنیده باشد. بر فرض اینکه بپذیریم بحرانی مستقیماً از راوی شنیده است این پرسش مطرح می‏شود که چگونه بحرانی او را دیده و داستان را بدون واسطه از او شنیده، ولی مجلسی او را ندیده است با اینکه بحرانی و مجلسی هر دو در یک زمان می‏زیسته‏اند. دیگر اینکه به چه علت مجلسی به نقل از یک رساله متداول بسنده کرده و راجع به نویسنده و صاحب آن، تحقیق نکرده است تا حقیقت داستان را از او شفاهاً سؤال کند.

 2. پرسش دوم اینکه چگونه این شخصِ «مجهول»، خط طیبی را شناخت و اطمینان یافت که آنچه را در آن رساله یافته، خطّ طیبی است. آیا خطّ طیبی آن‏چنان مشهور و معروف بوده که حتی این فرد مجهول‏الحال هم آن را شناخته است؟
 شاید واقع مطلب بر این شخص مشتبه شده باشد. به این جهت که مثلاً وقتی که دیده طیّبی این داستان را روایت می‏کند، فکر کرده لابد کاتب آن هم اوست؛ در صورتی که بین این دو امر، ملازمه‏ای نیست.
 3. با توجه به این نکته، ما مشاهده می‏کنیم که «علی بن فاضل» (کسی که در روایت به عنوان «مازندرانی» توصیف می‏شود و بعد خودش را در متن همین روایت، «عراقی» معرفی می‏کند) تلاش زیادی برای اثبات برخی از فضایل به نفع خودش دارد و این نکته از متن گفتارش با سیّد شمس‏الدّین، آنجا که از ملاقات با امام سخن می‏گوید، به روشنی معلوم می‏شود:

 ای سرورم، من یکی از بندگان مخلص آن حضرت هستم؛ با این همه امام را ندیده‏ام. بعد سیّد شمس‏الدّین به من فرمود: چرا، تو او را دو مرتبه دیده‏ای... .8

 و آن دو مرتبه را برایش توضیح می‏دهد.
 علاوه بر این، همه روایت درصدد اثبات یک فضیلت بی‏نظیر برای اوست و آن، اینکه او خدمت کسی رسیده که دیگران نرسیده‏اند و همچنین درصدد اثبات عنایت و توجه امام به اوست.

 پس وقتی ما این نکات را مورد توجه قرار می‏دهیم و بر آن، این حقیقت را بیفزاییم که هیچ یک از معاصران علی بن فاضل، او را توثیق نکرده و مورد اعتماد ندانسته‏اند و فقط کسانی او را قابل اعتماد دانسته‏اند که صدها سال پس از او زیسته‏اند و جالب اینکه، دلیل و مستند آنها در اعتماد به او، ظاهراً خود روایت جزیره خضرا است، نتیجه می‏گیریم: اطمینان به صحت آنچه او برای ما نقل می‏کند، امکان ندارد؛ چون احتمال می‏دهیم اصل قضیه و ریشه داستان، از بافته‏های ذهن اوست که برای رسیدن به شهرت یا برای نایل شدن به اهداف دیگری، آن را ساخته است، همچنان‏که در طول تاریخ، نمونه‏های آن را مشاهده کرده‏ایم.

4. از جمله نکاتی که شک و بدگمانی ما را در خصوص این راوی و داستانش افزایش می‏دهد این است که معاصران او مانند علامه حلی(ره) و ابن‌داوود که در سال 707 ق. از تألیف کتاب رجالی خود فراغت یافته بود و همچنین علمای دیگر، به طور کلی او را نادیده گرفته و هیچ کدام از آنها حتی یک کلمه درباره او سخن نگفته‏اند. با اینکه داستان گران‏بها و بی‏نظیر او، باید آنها را تشویق و تحریک می‏کرد که به داستان و راوی آن اشاره کنند؛ راوی و داستانش را بستایند و چنین داستانی را به عنوان یکی از دلایل امام و امامت قرار دهند و آن را شایسته نقل در کتاب‏های خود بدانند. وقتی می‏بینیم دانشمندان اسلامی، مطالب و داستان‏های کم‏اهمیت‏تری را در نوشته‏هایشان آورده‏اند، ولی این داستان را نادیده انگاشته‏اند، پی می‏بریم که شاید آن را دروغ و باطل به حساب آورده‏اند یا آن را نشنیده‏اند یا اساساً چنین داستانی در زمان آنها ساخته نشده بود!

 همه این احتمالات وجود دارد و همه آنها، ما را به شک در این داستان و راوی آن فرا می‏خواند. شاید کسی بگوید که شخصیت‏های برجسته دیگری هم وجود دارند که نویسندگان معاصر آنها، نامشان را در کتاب‏های رجالی خود نیاورده‏اند و شاید نسبت به این راوی نیز همین مسئله اتفاق افتاده باشد، ولی ما با دقت متوجه می‏شویم که این پاسخ در حقیقت تلاش بیهوده‏ای است؛ زیرا این چنین شخصیت‏هایی اگر چه در بعضی از کتاب‏های رجالی مطرح نشده‏اند، ولی در کتاب‏های دیگری که در همان زمان تألیف گردیده، به قلم آمده و مطرح شده‏اند. یا اینکه حداقل، مورد اعتماد بودن آنها با قراین و شواهدی غیر از آنچه خود آنها راجع به خودشان گفته‏اند، ثابت شده است و برخلاف علی بن فاضل، یک داستان منحصر به فرد نداشته‏اند که کتاب‏های معتبر تاریخ، مانند آن را ثبت و ضبط نکرده باشند.

 آری، همین که معاصران علی بن فاضل، داستان او را نادیده انگاشته‏اند و هیچ‏گونه خبری از آن نداده‏اند باعث برانگیخته شدن شک و بدگمانی جدّی ما نسبت به او می‏شود.

 5. از جمله نکات جالب توجه اینکه در خود روایت به صراحت آمده است: علی بن فاضل، داستان را از شروع تا پایان، در حضور طیبی و گروهی از علمای حلّه و اطراف آن که برای زیارت شیخ آمده بودند، توضیح می‏دهد، حال اینکه ما هیچ فردی از این عدّه را پیدا نکردیم که داستان را بی‏واسطه یا دست‏کم با واسطه نقل کند؛ در صورتی که از آنها انتظار می‏رود تا آن را در شهرها و در بین مردم منتشر ساخته باشند و این داستان جالب را نُقل مجالس و محافل کنند؛ زیرا در این حکایت، جایگاه وجود امام زمان(ع) و فرزندانش در یک موضع استثنایی و پیچیده تعیین شده است.

 همچنین ما انتظار داشتیم مردم گروه گروه به زیارت قهرمان این کشف عجیب نایل شوند و به او تبرک جویند و تلاش کنند داستان را مستقیماً از خودش بشنوند و در کتاب‏های دیگر ثبت کنند و دانشمندان هم با آوردن نام او و داستانش در کتاب‏های رجالی و غیررجالی خود، تبرک بجویند، ولی هیچیک از این حوادث رخ نداد و تنها فردی که آن را نقل کرده، «طیبی کوفی» است. البته این نقل هم توسط فرد ناشناس، در بین اوراقی در میان گنجینه‏ای از کتاب‏ها کشف شده است و عجیب اینکه نویسندة ناشناس داستان هم، به خاطر خطّ معروف و مشهورش، توسط این مرد ناشناس، شناخته و کشف شده است.9

 گفتنی است، پرسش‏ها و اشکال‏های یادشده از سوی کسانی دیگر نیز مطرح شده است.10

 چنان‏که ملاحظه شد، مهم‏ترین پرسش و اشکالی که علامه سیدجعفر مرتضی عاملی دربارة سند حکایت جزیرة خضرا مطرح می‏کند، مربوط به شخصی است که رسالة مشهور به «داستان جزیره خضرا» را در خزانه امیرمؤمنان علی(ع) یافته است. ایشان تصریح می‏کند که «این شخص از نظر ما ناشناخته و اسم و نسب و خصوصیات دیگر او کاملاً مجهول است». در پاسخ این پرسش و اشکال باید گفت که شیخ شهید قاضی نورالله شوشتری (شهید 1019 ق.) در کتاب «مجالس المؤمنین» تصریح کرده است که یابندة این رساله شهید اول بوده است و این جمله آغاز حکایت که «متنی به خطّ شیخ فاضل و دانشمند عامل، فضل بن یحیی بن علی طیبی کوفی یافتم» از آن شهید بزرگوار است.11

 حضرت آیت الله صافی گلپایگانی پس از بیان مطلب یاد شده، در پاسخ کسانی که به سند حکایت جزیرة خضرا اشکال می‏کنند، می‏نویسد:

 بعد از آنکه دانستیم یابنده رساله در خزانه [امیرمؤمنان] و کسی که از آن نسخه‏برداری کرده، شهید اول بوده است که خود نزدیک به زمان فضل بن یحیی و آشنا به خط او بوده و او را به فضل و علم و عمل توصیف کرده است. و بعد از آنکه [دانستیم] فضل بن یحیی، شیخ زین‏الدین علی بن فاضل را به پرهیزکاری و صلاح توصیف کرده است و این خبر را به واسطة دو عالم فاضل شنیده است، قول به جعلی بودن این خبر و استناد آن به دشمنان و... سخنی بدون علم است.12

 با توجه به مطالب یاد شده، اظهارنظر صریح و قطعی در مورد درستی یا نادرستی حکایت جزیرة خضرا مشکل به نظر می‏رسد و بهتر است به جای مخالفت یا موافقت بی‏چون و چرا با این حکایت، علم آن را به خدا بسپاریم و چنان‏که پیش از این یادآور شده‏ایم، بیشتر به دنبال شناخت وظایف قطعی خود در برابر امام زمان(ع) و عمل به آنها باشیم؛ زیرا دانستن یا ندانستن محل اقامت امام عصر(ع) و وجود داشتن یا وجود نداشتن محلی به نام جزیرة خضرا، هیچ تأثیری در معرفت ما نسبت به امام زمان و نزدیکی با آن حضرت ندارد.13


پی‌نوشت‌ها:

1. به نقل از: ناجی النجار، جزیره خضراء و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا، ترجمه و تحقیق: علی‏اکبر مهدی‏پور، صص 52 و 53.
2. ر.ک: همان، صص 53 و 54.
3. همان.
4. همان، ص54.
5. بحار الأنوار،  ج 52، ص 159.
6. همان.
7. سید هاشم بحرانی، تبصرة الولی، ص 243.
8. بحار الأنوار، ج 52، ص 172.
9. دراسة فی علامات الظهور و الجزیرة الخضراء، صص 198 ـ 195، ترجمه به نقل از: ابوالفضل طریقه‏دار، جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!، صص 119 ـ 115.
10. ر.ک: محمدتقی شوشتری، الأخبار الدخیله، تصحیح: علی‏اکبر غفاری، ج 1، ص 146.
11. سید نورالله شوشتری، مجالس المؤمنین، ج 1، صص 78 و 79.
12. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر(ع)، ج 3، ص 426.
13. برای مطالعه بیشتر در موضوع جزیره خضرا، ر.ک: بحار الأنوار، ج 52، صص 174 ـ 159؛ نجم‏الثاقب، صص 410 ـ 391؛ منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشرعلیه السلام، ج 3، صص431 ـ 422؛ جزیره خضرا و تحقیقی پیرامون مثلث برمودا؛ جزیره خضرا، افسانه یا واقعیت؟!؛ غلامرضا نظری، جزیره خضرا تحریفی در تاریخ شیعه.

مسجدسهله

ابوذر صحرا نورد

مسجد سهله، در اطراف کوفه، در دو کیلومتری شمال غربی مسجد اعظم کوفه، قدیمی‌ترین مکان منتسب به حضرت بقیةالله(عج) است و از سوی دیگر بنابر محتوای روایات، پس از ظهور آن حضرت اقامت‌گاه شخصی ایشان معرّفی شده است.1

امام صادق(ع) خطاب به ابوبصیر فرمود:
«...مسجد سهله، اقامت‌گاه حضرت ادریس(ع) و حضرت ابراهیم خلیل الرحمان(ع) بود. خداوند، پیامبری را مبعوث نکرده، جز اینکه در مسجد سهله نماز گزارده است. مسجد سهله، پایگاه حضرت خضر(ع) است.کسی که در مسجد سهله اقامت کند، همانند کسی است که در خیمة رسول اکرم(ص) اقامت کند. مرد و زن با ایمانی یافت نمی‌شود، جز اینکه دلش به سوی مسجد سهله پر می‌زند. در مسجد سهله، تخته سنگی است که تمثال همة پیامبران بر آن نقش بسته است. احدی در مسجد سهله نماز نمی‌گزارد که با نیّت راستین خدا را بخواند، جز اینکه خداوند او را با حاجت بر آورده شده از آنجا بر می‌گرداند.احدی نیست که در مسجد سهله به خدا پناهنده شود، جز اینکه خداوند او را از آنچه بیم دارد پناه دهد.
ابوبصیر عرض کرد: فضیلت بسیار بزرگی است!.

امام صادق(ع) فرمود: «آیا برایت بیفزایم؟». عرض کرد: بلی. فرمود:

«مسجد سهله، از آن بُقعه‌هایی است که خداوند دوست دارد او را در آنجا بخوانند. شب و روزی نیست که فرشتگان به زیارت مسجد سهله نشتابند و در آنجا به عبادت حق تعالی نپردازند. اگر من در آن سامان سکونت داشتم، هیچ نمازی را جز در مسجد سهله نمی‌خواندم. ای ابا محمد! اگر مسجد سهله هیچ فضیلتی جز فرود آمدن فرشته‌ها و اقامت پیامبران را نداشت، همین فضیلت بس بود، در حالی که این همه فضیلت دارد. آنچه از فضایل مسجد سهله برای تو بازگو نکردم، بیش از فضایلی است که برایت گفتم».

ابوبصیر عرض کرد: آیا مسجد سهله، اقامت‌گاه دائمی حضرت قائم(ع) خواهد بود؟ فرمود: «آری».3
محل تقسیم غنایم مسلمانان پس از ظهور، مسجد سهله است.4 و امام پس از ظهور به اصلاح حدود این مسجد خواهند پرداخت.5

امام صادق(ع) در روایتی دیگر فرمود: «هنگامی که وارد کوفه شدی، به مسجد سهله برو و در آنجا نماز بگزار، آن گاه حاجت‌های مادّی و معنوی خود را از خداوند بطلب که، مسجد سهله خانة ادریس نبی بود. حضرت ادریس در آنجا لباس می‌دوخت و نماز می‌خواند. هر کس در مسجد سهله خدا را بخواند، برای هر حاجتی که مورد علاقه‌اش باشد، خداوند حاجت‌اش را بر می‌آورد، و در روز قیامت، او را تا رتبة حضرت ادریس بالا می‌برد، و او را از ناملایمات دنیا و نیرنگ‌های دشمنان پناه می‌دهد».6

در طول یازده قرن غیبت کبرای حضرت بقیةالله، ارواحنا فداه، هزاران نفر از شیعیان شیفته و منتظران دل سوخته، به قصد دیدار یار، از اقطار و اکناف جهان، به سوی مسجد مقدّس سهله می‌شتابند، شب‌هایی را در آنجا بیتوته می‌کنند و با کعبة مقصود و قبلة موعود مناجات می‌کنند. به دیدار جان جانان موفّق می‌شوند، ولی به دلایلی دم فرو بسته، راز دل را به احدی اظهار نمی‌کنند. در این میان، شمار اندکی از این نیک بختان یافت می‌شوند که علی رغم تحفّظ و خویشتن‌داری که در کتمان توفیقات خود معمول داشته‌اند، رازشان برملا شده، به گوش دیگر دل‌سوخته‌ها نیز رسیده است.تعداد بسیار نادری از این عزیزان، داستان تشرّفشان، به آثار مکتوب راه یافته، در لابه‌لای کتب درج شده، به دست ما رسیده است.با توجّه به مشکلات فراوانی که در نقل این رویدادها هست، فقط اسامی شماری از این افراد سعادت‌مند که در مسجد سهله به حضور یار بار یافته و یا مورد توجّه محبوب قرار گرفته‌اند، ثبت می‌شود، تا مورد بررسی و مراجعة علاقه‌مندان قرار گیرد.

محمّد بن ابی روّاد رواسی، با محمّد بن جعفر دهّان، در یکی از ایّام رجب، به قصد دیدار حضرت صاحب الأمر(ع) به مسجد سهله مشرّف شدند. به هنگام بازگشت، در مسجد صعصعه، به محضر آن قطب دایرة امکان شرف یاب شدند، دعای معروف: «اللهمّ یاذا المنن السّابغة» را از آن حضرت استماع کردند.7

سیّد مهدی عباباف نجفی که هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف می‌شد، در نیمه شبی، به خدمت خورشید عالَم تاب شرف‌یاب شد و مشاهده کرد که در آن شب تار، در و دیوار مسجد، چون روز، روشن بود.8

حاج سیّد احمد اصفهانی (مشهور به خوشنویس) که در زمان میرزای شیرازی به سامرا مهاجرت کرده بود، روز جمعه‌ای، در مسجد سهله، به پیشگاه پیشوای انس و جان شرف‌یاب شد و فرمان یافت که همه روزه، صبح‌گاهان، به نیابت از سوی حضرت صاحب‌الزّمان(ع) زیارت عاشورا بخواند.9

حاج علی نجفی با یک گروه یازده نفری، هر شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در یک شب چهارشنبه که مسئول شام فراموش کرده بود غذا بیاورد، بعد از اَعمال مسجد، به مسجد کوفه رفتند و در حجره‌ای بیتوته کردند و از شدّت گرسنگی، خواب‌شان نبرد که ناگهان، خورشید جهان افروز، به داخل حجره تشریف آورده، چای و برنج داغ به آنان مرحمت فرموده است.10

محدّث نوری، داستان یک سبزی فروش نجفی را نقل کرده که در شب‌های چهارشنبه، به مسجد سهله می‌رفته و در یک شب ظلمانی، در مقام امام زمان(ع)، به محضر آن خورشید جهان افروز شرف‌یاب شده است. وجود حضرت(ع)، مقام را بدون شمع و چراغ، چون روز، روشن کرده بود.11و نیز از یک مرد صالح سلمانی نقل می‌کند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شده، در شب چهلم، به دیدار محبوب شرف‌یاب شده، آن حضرتش او را به ملازمت پدر پیرش، توصیه فرموده است.12

حضرت آیت‌الله حاج میرزا مهدی اصفهانی (متوفای 1365 ق) مکرّر در مکرّر، در مسجد سهله، برای ملاقات حضرت بقیةالله، ارواحنافداه، و رهایی از منجلاب افکار یونانی و التقاطی، استغاثه کرد. سرانجام، روزی به هنگام بازگشت از مسجد سهله، در مقام هود و صالح، به محضر آن حضرت شرف‌یاب شد و این جملة نورانی را بر سینة مبارک آن حضرت مشاهده نمود:

طلب المعارف من غیر طریقنا أهل البیت مساوقٌ لإنکارنا؛ طلب کردن معارف دینی، به جز از طریق ما اهل‌بیت، با انکار ما مساوی است.13

حاج شیخ محمود کُمْلَه‌ای14 در ایّام اقامتش در نجف اشرف، چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در این مدّت، تلاش زیادی کرد که معصیت نکند و ضمناً از غذاهای حیوانی نیز اجتناب کرد. در شب چهارشنبه 34 یا 35 به محضر مقدس مولا می‌رسد. مولا، سفره‌ای پهن، و از او نیز برای صرف غذا دعوت می‌کند. او، عذر می‌خواهد و می‌گوید: «من، در شرایطی هستم که غذای حیوانی نمی‌خورم». مولا می‌فرماید: «آنچه شنیدی، معنایش این است که مثل حیوان نخور، نه آنکه غذای حیوانی نخور».15

آیت‌الله غروی فرمود، در ایّام اقامت دوازده روزه‌ام در مسجد سهله، روزی، مرحوم سهلاوی، در مقام امام زین‌العابدین(ع) به من گفت: یک وقت، اینجا را حفر کردند، به تخته سنگ سبز رنگ بسیار بزرگی رسیدند. روی آن سنگ، تصویرهایی نقش بسته بود. جنازه‌هایی مشاهده شد که قامتی بسیار رسا داشتند و مشخّص بود که به تاریخ قبل از اسلام مربوط بودند.16

شیخ محمّد کوفی شوشتری، مقیم شریعة کوفه، از خوش‌بخت‌ترین انسان‌های عصر در رابطه با حضرت بقیّـ[الله، ارواحنا فداه، بود. او، مکرّر، به محضر جان جانان شرف‌یاب شد. تشرّفاتش مورد قبول بزرگان نجف اشرف بود. یکی از تشرفاتش به این صورت بود که روزی، بعد از نماز، مشغول تسبیح بوده، صدایی می‌شنود که‌«ای شیخ محمّد! اگر می‌خواهی حضرت حجّت را ببینی، به سوی مسجد سهله بشتاب.». به سرعت، به سوی مسجد سهله حرکت می‌کند. درِ مسجد را بسته می‌بیند و مولا را مشاهده می‌کند که از طرف مسجد زید، به سوی سهله در حرکت است.در گوشه‌ای می‌ایستد و تماشا می‌کند که آیا مولا در می‌زند یا در مسجد خود به خود باز می‌شود. هنگامی که مولا به در مسجد می‌رسد، در، به روی حضرتش باز می‌شود.17و18...


پی‌نوشت‌ها:

1.ر.ک: کافی، ج 3، ص 495؛ تهذیب الأحکام، ج 3، ص 252؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 453؛ وسائل الشیعة، ج 5، ص 267؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 439؛ مرآت العقول، ج 15، ص 491؛ حلیةالأبرار، ج 5، ص 339؛ گزیدة کفایةالمهتدی، ص 279؛ ارشاد مفید،ج 2، ص 380؛ غیبت شیخ طوسی، ص 471؛ کشف الغمّة، ج 3، ص 253؛ المستجاد، ص 264؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 331؛ مزار شیخ مفید، ص 25؛ المزار الکبیر، ص 134؛ نیز ر.ک: الصراط المستقیم، ج 2، ص 251.
2. المزارالکبیر، ص 134؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 436؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 417؛ نیز ر.ک: قصص الأنبیاء، راوندی، ص 80.
3. بحارالأنوار، ج 53، ص 11.
4. قصص الأنبیاء، قطب راوندی، ص 80؛ قصص الأنبیاء، جزائری، ص 65؛ بحارالأنوار، ج100، ص 434؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 413.
5. غیبت شیخ طوسی، ص 475؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 333.
6. قصص الأنبیاء، قطب راوندی، ص 80؛ قصص الأنبیاء، جزائری، ص 65؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 434؛ مستدرک‌الوسائل، ج 3، ص 413.
7. اقبال الأعمال، ص 645؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 447؛ کلمةالإمام المهدی، ص 301؛ صحیفةالمهدی، ص 50.
8. العبقری الحسان، ج 1، ص 103.
9. همان، ج 1، ص 113.
10. العقبری الحسان، ص 107.
11. نجم الثاقب، ص 499؛ جنةالمأوی، ص 135؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 309.
12. جنةالمأوی، ص 61؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 245؛ دارالسلام، ج 4، ص 421؛ المصطفی والعترة، ج 17، ص 222؛ المختار من کلمات الإمام المهدی، ج 1، ص 414.
13. أبواب الهدی، مقدمه، ص 46.
14. کُمله، نام محلّی در نواحی لنگرود، در استان گیلان است.
15. سیمای آفتاب، ص 327؛ ره توشه مهدی یاوران، ص 160.
16. ما، شرح این ماجرا را در اجساد جاویدان، ص 42، به نقل از یکی از فضلای نجف اشرف آورده‌ایم.
17. العبقری الحسان، ج 1، ص 126.