درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

نواب اربعه:ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى

نایبان خاص حضرت مهدى در دوران غیبت صغرى، چهار تن از اصحاب با سابقه امامان پیشین و از علماى پارسا و بزرگ شیعه بودند که «نواب اربعه‏» نامیده شده‏اند. اینان به ترتیب زمانى عبارت بودند از:


1-ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى، 2-ابو جعفر محمد بن عثمان بن سعید عمرى، 3-ابو القاسم حسین بن روح نوبختى، 4-ابو الحسن على بن محمد سمرى.
البته امام زمان-علیه السلام-وکلاى دیگرى نیز در مناطق مختلف مانند: بغداد، کوفه، اهواز، همدان، قم، رى، آذربایجان، نیشابور و... داشت که یا به وسیله این چهار نفر، که در راس سلسله مراتب وکلاى امام قرار داشتند، امور مردم را به عرض حضرت مى‏رساندند (1) و از سوى امام در مورد آنان «توقیع‏» هایى (2) صادر مى‏شده است. (3) و یا-آن گونه که بعضى از محققان احتمال داده‏اند-سفارت و وکالت این چهار نفر، وکالتى عام و مطلق بوده ولى دیگران در موارد خاصى وکالت و نیابت داشته‏اند (4) . مانند:
محمد بن جعفر اسدى، احمد بن اسحاق اشعرى قمى، ابراهیم بن محمد همدانى، احمد بن حمزة بن الیسع (5) ، محمد بن ابراهیم بن مهزیار (6) ، حاجز بن یزید، محمد بن صالح (7) ، ابو هاشم داود بن قاسم جعفرى، محمد بن على بن بلال، عمر اهوازى، و ابو محمد وجنائى (8) .

1-ابو عمرو عثمان بن سعید عمرى

عثمان بن سعید از قبیله بنى اسد بود و به مناسبت‏سکونت در شهر سامراء، «عسکرى‏» نیز نامیده مى‏شد. در محافل شیعه از او به نام «سمان‏» (-روغن فروش) یاد مى‏شد، زیرا به منظور استتار فعالیتهاى سیاسى، روغن فروشى مى‏کرد و اموال متعلق به امام را، که شیعیان به وى تحویل مى‏دادند، در ظرفهاى روغن قرار داده به محضر امام عسکرى مى‏رساند. (9) او مورد اعتماد و احترام عموم شیعیان بود. (10) گفتنى است که عثمان بن سعید قبلا نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسکرى-علیهما السلام-بوده است. «احمد بن اسحاق‏» که خود از بزرگان شیعه مى‏باشد، مى‏گوید:

روزى به محضر امام هادى رسیدم و عرض کردم: من گاهى غایب و گاهى (در اینجا) حاضرم و وقتى هم که حاضرم همیشه نمى‏توانم به حضور شما برسم. سخن چه کسى را بپذیرم و از چه کسى فرمان ببرم؟

امام فرمود: «این ابو عمرو (عثمان بن سعید عمرى) ، فردى امین و مورد اطمینان من است، آنچه به شما بگوید، از جانب من مى‏گوید و آنچه به شما برساند، از طرف من مى‏رساند» .

احمد بن اسحاق مى‏گوید: پس از رحلت امام هادى-علیه السلام-روزى به حضور امام عسکرى-علیه السلام-شرفیاب شدم و همان سؤال را تکرار کردم.

حضرت مانند پدرش فرمود: این ابو عمرو مورد اعتماد و اطمینان امام پیشین، و نیز طرف اطمینان من در زندگى و پس از مرگ من است. آنچه به شما بگوید از جانب من مى‏گوید و آنچه به شما برساند از طرف من مى‏رساند. (11)

پس از رحلت امام عسکرى، مراسم تغسیل و تکفین و خاکسپارى آن حضرت‏را، در ظاهر، عثمان بن سعید انجام داد. (12) نیز همو بود که روزى در حضور جمعى از شیعیان به فرمان امام عسکرى-علیه السلام-و به نمایندگى از طرف آن حضرت، اموالى را که گروهى از شیعیان یمن آورده بودند، از آنان تحویل گرفت و امام در برابر اظهارات حاضران مبنى بر اینکه با این اقدام حضرت، اعتماد و احترامشان نسبت‏به عثمان بن سعید افزایش یافته است، فرمود: گواه باشید که عثمان بن سعید وکیل من است، و پسرش محمد نیز، وکیل پسرم مهدى خواهد بود. (13) همچنین، در پایان دیدار چهل نفر از شیعیان با حضرت مهدى-که شرح آن در اوائل این بخش گذشت-حضرت خطاب به حاضران فرمود:

آنچه عثمان[بن سعید]مى‏گوید، از او بپذیرید، مطیع فرمان او باشید، سخنان او را بپذیرید، او نماینده امام شماست و اختیار با اوست. (14)

تاریخ وفات عثمان بن سعید روشن نیست. برخى احتمال داده‏اند او بین سالهاى 260-267 درگذشته باشد و برخى دیگر فوت او را در سال 280 دانسته‏اند. (15)

پى‏نوشتها:
1) چنانکه طبق نقل شیخ طوسى، حدود ده نفر در بغداد به نمایندگى از طرف محمد بن عثمان فعالیت مى‏کردند (الغیبة، ص 225) .
2) توقیع به معناى حاشیه نویسى است و در اصطلاح علماى شیعه به نامه‏ها و فرمانهایى که در زمان غیبت صغرى از طرف امام به شیعیان مى‏رسیده توقیع گفته مى‏شود.
3) صدر، المهدی، ص 189.
4) امین، سید محسن، اعیان الشیعة، ج 2، ص 48.
5) طوسی، الغیبة، ص 257، 258.
6) کلینی، اصول کافی، ج 1، ص 518، ح 5.
7) کلینى، همان کتاب، ص 521، ح 14 و 15.
8) طبرسی، اعلام الورى، ص 444.
9) طوسی، الغیبة، تهران، مکتبة نینوى الحدیثة، ص 214.
10) طوسی، همان کتاب، ص 216.
11) طوسی، الغیبة، ص 215.
12) طوسی، همان کتاب، ص 216.
13) طوسى، همان کتاب، ص 216.
14) طوسی، همان کتاب، ص 217.
15) دکتر حسین، جاسم، تاریخ سیاسى غیبت امام دوازدهم، ترجمه دکتر سیدمحمد تقى آیت اللهی، چاپ اول، تهران، مؤسسه انتشارات امیر کبیر، 1367 ه. ش، ص 155 و 156.

منبع:

کتاب: سیره پیشوایان، ص. 675
نویسنده: مهدى پیشوائى

منتظران ظهور حضرت مهدی از سخن پیامبر

امام صادق علیه السّلام از وجود مبارک رسول اکرم صلى الله علیه و آله درباره مقام منتظران ظهور و علاقه مندان به ساحت قدس حضرت بقیة الله روحى له الفداء و آباء گرامى اش ‍ چنین نقل فرموده اند:
طوبى لمن ادرک قائم اهلبیتى و هو مقتد به قبل قیامه یتولى ولیه و یتبراء من عدوه و یتولى الائمة من قبله اولئک رفقائى و ذووا ودى و مودتى و اکرم امتى على و اکرم خلق الله على . 
خوشا به حال کسانى که قائم از اهل بیت مرا درک کنند و اقتداى به آن حضرت مى کنند (فرمانبردارى ) پیش از قیامش ، دوستان او را دوست مى دارند و با دشمنانش دشمن اند و از آنها تبرا مى جویند و ائمه معصومین قبل از آن حضرت را دوست مى دارند. اینان رفقاى من و دوستان من و بهترین افراد امت من در نزد من بلکه بهترین مخلوقات خداوند براى من هستند (گوارا باد بر صاحبان این نعمت (ولایت ) ).

ادامه مطلب ...

منتظران ظهور امام مهدی(عج) از مصادیق مؤمنان به غیب

هنگامی که خداوند در خروج قائم ما تعجیل فرماید و خروج کند، زمین را پر از عدل و داد کند؛ چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد. خوش به حال کسانی که بر دوستی ایشان استوار باشند. 

مسئله ظهور و مهدویت از مسائل مهم و از عقاید تخلف ناپذیر ما مسلمانان است، تا جایی که انتظار و امید به ظهور منجی را از مصادیق ایمان به غیب برشمرده اند، یادداشت زیر به قلم حجت الاسلام عبدی، از محققان پژوهشکده مهدویت، به بررسی همین مسئله پرداخته است.
"الم (1) ذلِکَ الْکِتابُ لا رَیْبَ فیهِ هُدی لِلْمُتَّقینَ (2) الَّذینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ"
الف، لام، میم. این است کتابی که در [حقانیت‏] آن هیچ تردیدی نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است: آنان که به غیب ایمان می‏آورند و نماز را بر پا می‏دارند و از آن‌چه به ایشان روزی داده‏ایم انفاق می‏کنند. (بقره: 3)
"حدثنا أبوالمفضل محمدبن عبد الله بن المطلب الشیبانی رحمه الله قال أبو مزاحم موسی بن عبد الله بن یحیی بن خاقان‏ المقرئ ببغداد قال حدثنا أبو بکر محمدبن عبد الله بن إبراهیم الشافعی قال حدثنا محمد بن حماد بن ماهان الدباغ أبو جعفر قال حدثنا عیسی بن إبراهیم قال حدثنا الحارث بن نبهان قال حدثنا عیسی بن یقطان عن أبی سعید عن مکحول و عن واثلة بن الأشفع عن جابر بن عبد الله الأنصاری قال‏: دَخَلَ [جندب] جَنْدَلُ بْنُ جُنَادَةَ الْیَهُودِیُّ مِنْ خَیْبَرَ عَلَی رَسُولِ الله(ص) فَقَالَ: یَا مُحَمَّدُ أَخْبِرْنِی عَمَّا لَیْسَ لِلَّهِ وَ عَمَّا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ وَ عَمَّا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ. فَقَالَ رَسُولُ الله(ص) : أَمَّا مَا لَیْسَ لِلَّهِ فَلَیْسَ لِلَّهِ شَرِیکٌ وَ أَمَّا مَا لَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ فَلَیْسَ عِنْدَ اللَّهِ ظُلْمٌ لِلْعِبَادِ وَ أَمَّا مَا لَا یَعْلَمُهُ اللَّهُ فَذَلِکَ قَوْلُکُمْ یَا مَعْشَرَ الْیَهُودِ عُزَیْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا یَعْلَمُ أَنَّ لَهُ وَلَداً فَقَالَ جَنْدَلٌ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّکَ رَسُولُ اللَّهِ حَقّاً ثُمَّ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنِّی رَأَیْتُ الْبَارِحَةَ فِی النَّوْمِ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ (ع) فَقَالَ لِی یَا جَنْدَلُ أَسْلِمْ عَلَی یَدِ مُحَمَّدٍ وَ اسْتَمْسِکْ بِالْأَوْصِیَاءِ مِنْ بَعْدِهِ فَقَدْ أَسْلَمْتُ وَ رَزَقَنِیَ اللَّهُ ذَلِکَ فَأَخْبِرْنِی مَا الْأَوْصِیَاءُ بَعْدَکَ لِأَتَمَسَّکَ بِهِمْ فَقَالَ یَا جَنْدَلُ أَوْصِیَائِی مِنْ بَعْدِی بِعَدَدِ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ إِنَّهُمْ کَانُوا اثْنَیْ عَشَرَ هَکَذَا وَجَدْنَا فِی التَّوْرَاةِ قَالَ نَعَمْ الْأَئِمَّةُ بَعْدِی اثْنَا عَشَرَ .
فَقَالَ: یَا رَسُولَ اللَّهِ کُلُّهُمْ فِی زَمَنٍ وَاحِدٍ؟
قَالَ: لَا وَ لَکِنْ خَلَفٌ بَعْدَ خَلَفٍ فَإِنَّکَ لَنْ تُدْرِکَ مِنْهُمْ إِلَّا ثَلَاثَةً. قَالَ: فَسَمِّهِمْ لِی یَا رَسُولَ اللَّهِ! قَالَ: نَعَمْ إِنَّکَ تُدْرِکُ سَیِّدَ الْأَوْصِیَاءِ وَ وَارِثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ أَبَا الْأَئِمَّةِ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ بَعْدِی ثُمَّ ابْنَهُ الْحَسَنَ ثُمَّ الْحُسَیْنَ فَاسْتَمْسِکْ بِهِمْ مِنْ بَعْدِی وَ لَا یَغُرَّنَّکَ جَهْلُ الْجَاهِلِینَ فَإِذَا کَانَتْ وَقْتُ وِلَادَةِ ابْنِهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ سَیِّدِ الْعَابِدِینَ یَقْضِی اللَّهُ عَلَیْکَ وَ یَکُونُ آخِرُ زَادِکَ مِنَ الدُّنْیَا شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هَکَذَا وَجَدْتُ فِی التَّوْرَاةِ الیایقطوا شَبَّراً وَ شَبِیراً فَلَمْ أَعْرِفْ أَسَامِیَهُمْ فَکَمْ بَعْدَ الْحُسَیْنِ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ وَ مَا أَسَامِیهِمْ فَقَالَ تِسْعَةٌ مِنْ صُلْبِ الْحُسَیْنِ وَ الْمَهْدِیُّ مِنْهُمْ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ الْحُسَیْنِ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ یُلَقَّبُ بِزَیْنِ الْعَابِدِینَ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِیٍّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ یُدْعَی بِالْبَاقِرِ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ مُحَمَّدٍ قَامَ بِالأَمْرِ بَعْدَهُ جَعْفَرٌ وَ یُدْعَی بِالصَّادِقِ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ جَعْفَرٍ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ مُوسَی وَ یُدْعَی بِالْکَاظِمِ ثُمَّ إِذَا انْتَهَتْ مُدَّةُ مُوسَی قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ عَلِیٌّ وَ یُدْعَی بِالرِّضَا فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِیٍّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ ابْنُهُ مُحَمَّدٌ یُدْعَی بِالزَّکِیِّ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ مُحَمَّدٍ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ عَلِیٌّ ابْنُهُ وَ یُدْعَی بِالنَّقِیِّ فَإِذَا انْقَضَتْ مُدَّةُ عَلِیٍّ قَامَ بِالْأَمْرِ بَعْدَهُ الْحَسَنُ ابْنُهُ یُدْعَی بِالْأَمِینِ ثُمَّ یَغِیبُ عَنْهُمْ إِمَامُهُمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ هُوَ الْحَسَنُ یَغِیبُ عَنْهُمْ قَالَ لَا وَ لَکِنِ ابْنُهُ الْحُجَّةُ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا اسْمُهُ قَالَ لَا یُسَمَّی حَتَّی یُظْهِرَهُ اللَّهُ قَالَ جَنْدَلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ قَدْ وَجَدْنَا ذِکْرَکُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَ قَدْ بَشَّرَنَا مُوسَی بْنُ عِمْرَانَ بِکَ وَ بِالْأَوْصِیَاءِ بَعْدَکَ مِنْ ذُرِّیَّتِکَ ثُمَّ تَلَا رَسُولُ الله(ص) وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضی‏ لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً یَعْبُدُونَنِی لا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئاً فَقَالَ جَنْدَلٌ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَا خَوْفُهُمْ قَالَ یَا جَنْدَلُ فِی زَمَنِ کُلِّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ جَبَّارٌ یَعْتَرِیهِ وَ یُؤْذِیهِ فَإِذَا عجلَ اللَّهُ خُرُوجَ قَائِمِنَا یَمْلَأُ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً ثُمَّ قَال(ص) طُوبَی لِلصَّابِرِینَ فِی غَیْبَتِهِ طُوبَی لِلْمُقِیمِینَ عَلَی مَحَجَّتِهِمْ أُولَئِکَ وَصَفَهُمُ اللَّهُ فِی کِتَابِهِ وَ قَالَ الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَ قَالَ أُولئِکَ حِزْبُ اللَّهِ أَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ قَالَ ابْنُ الْأَسْقَعِ ثُمَّ عَاشَ جَنْدَلُ بْنُ جُنَادَةَ إِلَی أَیَّامِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ (ع) ثُمَّ خَرَج إِلَی الطَّائِفِ فَحَدَّثَنِی نَعِیمُ بْنُ أَبِی قَیْسٍ قَالَ دَخَلْتُ عَلَیْهِ بِالطَّائِفِ وَ هُوَ عَلِیلٌ ثُمَّ إِنَّهُ دَعَا بِشَرْبَةٍ مِنْ لَبَنٍ فَشَرِبَهُ وَ قَالَ هَکَذَا عَهِدَ إِلَیَّ رَسُولُ الله(ص) أَنَّهُ یَکُونُ آخِرُ زَادِی مِنَ الدُّنْیَا شَرْبَةً مِنْ لَبَنٍ ثُمَّ مَاتَ وَ دُفِنَ بِالطَّائِفِ فِی الْمَوْضِعِ الْمَعْرُوفِ بِالْکَوْرَاءِ .»: جندل بن جناده یهودی، که از یهودان خیبر بود بر رسول خدا (ص) وارد شد و عرض کرد: ای رسول خدا از آن‌چه برای خدا نیست؟ و از آن‌چه که نزد خدا نیست؟ و از آن‌چه که خدا نمی‏داند؟ به من خبر بده. رسول خدا (ص) فرمود: اما آن‌چه که برای خدا نیست؛ خدا شریکی ندارد و اما آن‌چه نزد خدا نیست؛ ظلم بر بندگان است و اما آن‌چه خدا نمی‏داند؛ گفتار شما مردمان یهود است که عزیر فرزند خدا است و خدا برای خود فرزندی نمی‏داند.
جندل گفت: «اشهد ان لا اله الا اللَّه ...»؛ گواهی می‌دهم که جز خدای یگانه خدایی نیست و گواهی می‌دهم که به حقیقت تو محمد رسول (ص) خدا هستی. سپس جندل عرض کرد: دیشب حضرت موسی‌بن‌عمران (ع) را در خواب دیدم به من فرمود: ای جندل به دست محمد اسلام بیاور و به اوصیای پس از او متمسک بجوی، خداوند اسلام را؛ روزی من فرموده و مسلمان شدم، اکنون از اوصیای خود مرا آگاه فرما تا به آنان متمسک گردم؟
پیامبر(ص) فرمود: ای جندل! اوصیای پس از من به عدد نقیبان بنی اسرائیل هستند. عرض کرد: ای رسول خدا به طوری که ما در تورات دیده‏ایم آنها دوازده تن بوده‏اند. فرمود: آری، امامان پس از من دوازده نفر هستند. عرض کرد: ای رسول خدا، همگی آنها در یک زمان‌اند؟ فرمود: نه، بلکه یکی پس از دیگری بیایند و تو سه نفر آنان را درک خواهی کرد. اوّلی آنها سیّد اوصیا و وارث پیامبران، پس از من و پدر امامان؛ علی بن ابی طالب (ع) است. سپس دو فرزندش حسن و حسین  هستند، پس (ای جندل) به دامان ایشان پس از من چنگ بزن و نادانی نادانان فریبت ندهد. و هنگامی که زمان ولادت علی بن الحسین سید العابدین فرا رسد مرگ تو برسد و آخرین توشه تو از دنیا، شربت شیری است که بیاشامی.
عرض کرد: ای رسول خدا! آنها را در تورات « الیا یقطو شبر و شبیر» دیده‏ام، ولی نام‌های ایشان را ندانم. [اکنون بیان فرما]، پس از حسین (ع) چند وصی باشند؟ و نامشان چیست؟ [حضرت]فرمود: نُه تن از صلب حسین (ع) هستند و مهدی از آنها است و همین که دوران حسین سپری شود، فرزندش علی به امر [امامت] پس از وی قیام کند و او ملقّب به زین العابدین است و چون دوران او سپری گردد، فرزندش محمد که باقرش خوانند به امر [امامت] پس از وی قیام کند و چون زمان او به پایان رسد، فرزندش جعفر که به صادق خوانده شود به امر [امامت] قیام کند و چون زمان جعفر به آخر رسد، فرزندش موسی که کاظم خوانده شود، به امر [امامت] پس از وی قیام کند سپس هنگامی که روزگار موسی سپری گردد، فرزندش علی که رضا خوانده شود، به امر [دین] قیام کند؛ و چون دوران علی سپری شود، فرزندش محمد که زکی نامیده شود به آن امر قیام کند. و چون زمان محمد منقضی گردد، فرزندش علی که نقی خوانده شود به این امر [امامت قیام کند و چون دوران علی بگذرد، فرزندش حسن که امینش خوانند به این امر قیام‏ کند سپس امام‌شان از نظر آنها پنهان گردد. عرض کرد: آن‌که پنهان شود حسن است؟ فرمود: نه، پسر اوست. عرض کرد: ای رسول خدا! نامش چیست؟ فرمود: نامش برده نشود تا آنگاه که ظاهر شود. جندل عرض کرد: ای رسول خدا، ذکر ایشان را در تورات دیده‏ایم و موسی بن عمران به تو و اوصیای از ذریّه‏ات ما را مژده داده است.
سپس حضرت رسول (ص) این آیه را تلاوت فرمود: «خداوند کسانی را از شما که ایمان آورده و کارهای نیک انجام داده‏اند وعده فرموده که جانشینشان گرداند در زمین، چنان که جانشین گردانید آنان که پیش از ایشان بودند و هر آینه فرمانروا گرداند برای ایشان دینشان را که پسندید برای آنها و هر آینه به ایشان دهد پس از ترسشان آسایشی.»
جندل عرض کرد: ترسشان چیست؟ فرمود: ای جندل، در زمان هر یک از آنان شیطانی [و سلطان ظالمی] است که متعرض آنان گردد و انان را آزار دهند. پس هنگامی که خداوند در خروج قائم ما تعجیل فرماید [و خروج کند] زمین را پر از عدل و داد کند؛ چنانچه پر از ظلم و جور شده باشد. سپس فرمود: خوش به حال کسانی که بر دوستی ایشان استوار باشند. آنان کسانی هستند که خداوند در قرآن وصفشان فرموده: «کسانی که ایمان به غیب آوردند ...»، سپس [در جای دیگر] فرموده: «ایشان‌اند حزب خدا و آگاه باشید، که حزب خداوند رستگاران‌اند ».
ابن اسقع گوید: سپس جندل تا زمان حسین بن علی(ع) زندگی کرد؛ پس به طائف رفت، نعیم بن أبی قیس برایم گفت: من در طائف بر او وارد شدم و او علیل (و مریض) بود، پس شربتی از شیر طلبیده؛ [آن را] آشامید و گفت: این چنین رسول خدا (ص) با من عهد فرموده، که آخرین توشه من از دنیا شربتی از شیر است. سپس از دنیا رفت و او را در طائف در مکانی که به «کوراء» معروف است دفن کردند، خدایش رحمت کند!

 
پی نوشت ها:
کفایةالأثر، ص 57 ـ 61.
الإنصاف فی النص علی الأئمة (ع) ، ص 432 ـ 436.
البرهان فی تفسیر القرآن‏، ج 1، ص 124، ح 6.
المحجة فی ما نزل فی القائم الحجة  ، ص 149 ـ 151.
بحار الأنوار، ج 36، ص 304، باب 41، ح 144.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

تعدادی از یاران امام زمان(عج)

امام محمد باقر علیه السلام در حدیثی گهربار تعدادی از انصار و یاران ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را برشمرده اند.

امام محمد باقر علیه السلام فرمود: زمانی که قائم آل محمد ظهور کند، خداوند او را با فرشتگانِ نشاندار (ویژه) و به صف درآمده و فرستاده شده و مقرب یاری می کند. جبرائیل در پیشاپیش او و میکائیل از پشت سر او و اسرافیل از طرف چپ او خواهد آمد.

قال الباقر علیه السلام: «لَوْ قَدْ خَرَجَ قائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ، لَنَصَرَهُ اللَّهُ بِالْمَلائِکَةِ الُمُسَوَّمینَ وَالْمُرْدَفینَ والْمُنْزَلینَ وَالْکَرُّوبینَ. یکُونُ جِبْرائیلُ عَلی مَقْدَمَتِهِ وَمیکائیلُ عَلی ساقَتِهِ، وَاِسْرافیلُ عَنْ یسارِهِ»


«غیبت نعمانی،صفحه 122-ینابیع الموده،جلد 3 صفحه 136

مروری بر ۱۴ ویژگی بنیادین یاوران حضرت مهدی(عج)

جامعه و دولت کریمه مهدوی به شدت خدامحور است، نه انسان محور، جامعه مهدوی، برخلاف جامعه مدنی، مملو و لبریز از خداست و . . .

آرزوی قرار گرفتن در شمار مهدی یاوران، تمنایی است که تمام پیامبران، امامان و خوبان جهان خواهانش بوده اند. از این رو یکی از مهم ترین وظایف پدران و مادران مهدوی این است که ویژگی های مهدی یاوران را بازنشاسند و در مسیر نهادینه سازی این ویژگی‌ها در متن خانواده همت گمارند. اینک 14 ویژگی بنیادین مهدی یاوران را بر می شماریم تا ملاک و معیاری قوی درتربیت مهدوی فرزندان باشد:
1. مهدی یاوران، خداشناس و خدامحور

مردانی که خدا را آنچنان‌که باید، شناخته اند و هم ایشانند یاوران مهدی(عج) در آخرالزمان.(1)

جامعه و دولت کریمة مهدوی به شدت خدامحور (تئوئیسم) است، نه انسان محور (اومانیسم). جامعه مهدوی، برخلاف جامعه مدنی، مملو و لبریز از خداست.

جامعة مدنی به شدت انسان محور است. در چنین جامعه ای، خدا و دین او غایب است و فقط رأی و نظر مردم مقدس شمرده می¬شود، در حالی که در جامعة مهدوی، خواست و رأی انسان، تابعی از خواست و رأی خداست.

بدین سان، جامعه مهدوی در تقابلی آشکار با جامعه مدنی قرار می گیرد و تمام بنیان های آن را در هم می ریزد؛ (2) چنانچه امیرالمؤمنین علی علیه السلامدر وصف دولت کریمه مهدوی چنین فرموده اند:
هواپرستی را به خداپرستی بازگرداند، پس از آنکه خداپرستی را به هواپرستی بازگردانده باشند. (3)

آری، بالاترین ویژگی دولت کریمه مهدوی و یاوران و دولتمردان آن خداشناسی و خدامحوری است. از این رو بنیادی ترین ویژگی یک خانوادۀ مهدوی و فرزندان تربیت شده در فرآیند تربیت مهدوی نیز "خداشناسی"، "خدامحوری" و "موحدپروری" است.



پی نوشت:
1 . امیرالمؤمنین علی7: «رِجالٌ عَرَفُوا اللهَ حَقَّ مَعرِفَتِهِ وَ هُم أنصارُ المَهدىِّ فِى آخِرِالزَّمانِ» اربلی، کشف الغمه، ج2، ص478؛ صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص611.
2 . ر.ک: نرم افزار مجموعه سخنرانی های دکتر حسن عباسی، عنوان جامعة مهدوی.
3 . امام علی7: "یَعطِفُ الهَوی عَلَی الهُدی إذا عَطَفُوا الهُدی عَلَی الهَوی" سید رضی، نهج البلاغه، ص195، خطبة 138؛ آمدی، غررالحکم، ص94.

منبع: خانواده و تربیت مهدوی، آقاتهرانی، حیدری کاشانی