از ابو بصیر آورده شده است که شنیدم
ابو جعفر(علیه السلام) فرمود : آنچه بدان امید دارید ، رخ نمى دهد ، مگر پس
از سخنرانى سفیانى روى چوب هاى منبر . وقتى چنین شد ، قائم آل محمد(علیه
السلام) از طرف حجاز ، به سویتان روانه مى شود . به نقل از اثبات الوصیة ، اثبات الهداة 3/580 .
کافى از عیص بن قاسم آورده است که شنیدم ابوعبدالله(علیه السلام) فرمود :
از خداى یگانه بى شریک ، پروا کنید و در حال خویش بنگرید . به خدا سوگند !
اگر انسانى گَلّه اش را به چوپانى بسپرد و کسى را داناتر از چوپان کنونى ،
بیابد ، وى را به جاى او بر سر کار مى گمارد . به خدا سوگند ! اگر کسى دو
جان (و فرصت دوباره زندگى کردن) داشته باشد و با یکى بجنگد و تجربه
بیاندوزد ; در جان دیگرش که باقى مانده ، طبق آنچه که (در جان اول) تجربه
کرده ، عمل مى کند اما آدمى فقط یک جان دارد (و یک بار عمر مى کند )که وقتى
از دست برود ، به خدا که فرصت توبه را هم از دست داده است ! پس خودتان
سزاوارترید که راهى براى خود برگزینید . اگر کسى از طرف ما به سویتان آمد ،
بنگرید براى چه هدفى خروج مى کنید ! نگویید زید (بن حسن) خروج کرد (پس ما
هم باید قیام کنیم) ! زید عالِم و درستکار بود و شما را به سوى خود نخواند ،
بلکه براى رضایت آل محمد(صلى الله علیه وآله) فرا خواند . اگر پیروز مى شد
، شما را به آنچه که فرا خوانده بود ، عمل و وفا مى کرد . او بر ضد سلطان
جامعه خروج کرد ، تا وى را شکست دهد ، اما امروز کسى که به نام ما خروج کند
، به چه هدفى شما را مى خواند ؟ به رضایت آل محمد ؟! شما را شاهد مى گیرم
که ما به این عمل راضى نیستیم و قیام کننده ، امروز نافرمانى ما کرده ،
احدى همراهى اش نخواهد کرد ! اگر پرچم هایى را اطرافش ببیند و فرماندهى را
به عهده بگیرد ، حتماً از ما نافرمانى خواهد کرد ، مگر قیام کننده اى که
بنى فاطمه(علیها السلام) پیرامونش گرد آیند . به خدا سوگند ! رهبر شما کسى
جز او نیست که اطرافش جمع شده اند . اگر ماه رجب بود، با یاد و نام خدا
قیام کنید واگر خواستید قیام را تا ماه شعبان به تأخیر بیاندازید، مشکلى
نیست ، یا اگر دوست داشتید ، میان اهل و عیالتان روزه بگیرید ، شاید این
کار برایتان بهتر باشد و نشانه سفیانى ، برایتان کافى است .
علل
الشرائع از عیص بن قاسم آورده است که شنیدم ابوعبدالله فرمود : از خدا پروا
کنید و مراقب خویش باشید . سزاوارترین افراد براى مراقبت از خویش ، خودتان
هستید. اگر کسى دو جان داشت و با یکى تجربه مى کرد و با جان دیگر توبه مى
نمود ، خوب بود اما انسان فقط یک جان دارد ، وقتى از دست برود ، به خدا که
فرصت توبه هم از دست رفته است .
اگر کسى به نام ما قیام کرد و شما
را به رضایت ما (آل محمد) فرا خواند ، شما را سوگند مى دهیم که ما راضى
نیستیم ! امروز که تنهاست ، از ما اطاعت و پیروى نمى کند ، چه رسد به وقتى
که پرچم ها در اطرافش برافراشته شود ! ( به نقل از منبع ، بحار 46/178 و 52/301 از کافى ) .
کافى از سدیر آورده است که ابوعبدالله فرمود : اى سدیر ! در خانه ات باش ،
مانند اثاث خانه ، بى حرکت بمان و تا زمانى که شب و روز مى چرخد ، یک جا
بنشین ، اما وقتى به تو خبر رسید که سفیانى خروج کرده ، به سوى ما کوچ کن،
گرچه مجبور شدى که پیاده بیایى ! . در روایت دیگرى چنین آمده است: (راوى :)
گفتم که فدایت شوم ! آیا پیش از آن رخدادى هست ؟ فرمود : آرى ، سه انگشت
دستش را بالا آورد و فرمود : در شام سه پرچم خواهد بود : پرچم حسنى ، پرچم
امویان و پرچم قیسى . سفیانى خروج مى کند و مانند محصول درو شده ، همه را
از بین مى بَرَد که هرگز چنین کشتارى ندیده اى !