درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

سفیانى از نشانه هاى حتمى ظهور

معانى الاخبار  از حکم بن سالم از فردى که بدو به نقل از ابو عبد الله گفته ، آورده است : ما و آل ابو سفیان ، دو خاندان هستیم که در راه خدا با هم دشمنیم ! ما گفتیم خدا راست گفته اما آنان گفتند خدا دروغ گفته است ! ابو سفیان با رسول الله جنگید ، معاویه با على بن ابى طالب و یزید بن معاویه با حسین بن على(علیه السلام) و سفیانى با قائم نبرد مى کند .



کافى  از عمر بن حنظله آورده است که شنیدم ابوعبدالله فرمود : پیش از قیام قائم ، پنج نشانه هست : صیحه و فریاد آسمانى ، سفیانى ، فرو رفتن زمین ، کشتن نفس زکیه و یمانى . عرض کردم : قربانت شوم ! اگر کسى از اهل بیت شما پیش از این نشانه ها خروج کرد ، همراهش قیام کنیم ؟ فرمود : نه ،

راوى مى گوید: فردا این آیه را تلاوت کردم:

« اگر بخواهیم ، معجزه اى از آسمان بر آنان فرود مى آوریم ، تا در برابر آن ، گردن هایشان خاضع گردد»   و پرسیدم : آیا معجزه ، صیحه است ؟

فرمود : اگر باشد ، گردن هاى دشمنان خدا خاضع مى گردد .

مانند روایت در نعمانى  از عمر بن حنظله از ابوعبدالله(علیه السلام) آمده است : قائم پنج نشانه دارد: سفیانى ، یمانى ، صیحه آسمانى ، قتل نفس زکیه و فرو رفتن در بیدا .


الغیبه نعمانى  از عبد الله بن سنان از ابو عبدالله(علیه السلام) آورده است : نداى آسمانى ، سفیانى ، یمانى ، قتل نفس زکیه و کف دستى که از آسمان نمودار مى شود ، از نشانه هاى حتمى اند . همچنین صداى فریادى در ماه رمضان که خوابیده را بیدار و بیدار را وحشت زده مى کند و دخترکان را از پشت پرده بیرون مى کشاند .

کافى از محمد بن على حلبى آورده است که شنیدم ابو عبدالله فرمود : اختلاف بنى عباس ، نداى آسمانى و خروج قائم حتمى اند .

عرض کردم : ندا چگونه است ؟ فرمود : در آغاز روز ، منادى (= جبرئیل) از آسمان ندا مى دهد : بدانید على و شیعیانش رستگارند اما در پایان روز ، منادى (= شیطان) ندا مى دهد : بدانید عثمان و پیروانش رستگارند !

کمال الدین از ابو حمزه ثمالى آورده است که به ابوعبدالله (امام صادق) عرض کردم که ابو جعفر (امام باقر) مى فرمود : آمدن سفیانى حتمى است . فرمود: آرى . همچنین اختلاف فرزندان عباس ، کشته شدن مردى پاکدل و قیام قائم هم حتمى است . عرض کردم : صداى آسمانى چگونه است ؟ فرمود : در اول روز منادى صدا مى زند : آگاه باشید حق با على(علیه السلام) و شیعیان اوست اما شیطان در آخر روز صدا مى زند : بدانید حق با سفیانى و پیروان اوست ، در این وقت آنهایى که ایمان ثابتى ندارند ، به شک مى افتند .

قرب الاسناد از زید قمى از على بن حسین(علیه السلام) آورده است : « قائم ما براى دیدار مردم در یک سال اقدام مى کند » . پرسید : بدون سفیانى ، قائم قیام مى کند ؟ فرمود : امر قائم از جانب خدا حتمى است و سفیانى نیز به خواست خدا حتمى است . قائم خروج نمى کند مگر پس از سفیانى . عرض کردم : فدایتان شوم ! سفیانى در همان سال خواهد بود ؟ فرمود : هرچه خدا بخواهد ! عرض کردم : در سال بعد ؟ فرمود : هر چه خدا بخواهد ، همان مى شود !

شاید معناى « قائم در یک سال با مردم دیدار مى کند » آن است که در سال ظهور و در حج ، با مردم دیدار مى کند . راوى پرسید : بدون سفیانى ؟ امام پاسخ داد : نه !

در ارتباط با این روایت ، حدیثى هم از امیر مؤمنان آمده است : « در هنگام شبهه و شک ظهور مى کند ، تا امرش را روشن کند » .

نعمانى  از ابو هاشم آورده است که خدمت ابوجعفر محمد بن على رضا(علیه السلام)بودیم که صحبت سفیانى به میان آمد ، و اینکه روایات مى گویند که آمدنش حتمى است، به ابوجعفر گفتم: آیا در وعده حتمى ، «بدا» (= تغییر رأى الهى) صورت مى گیرد؟ فرمود : بلى ، عرض کردیم : مى ترسیم براى خدا درباره قائم(علیه السلام) بدا حاصل شود ! فرمود : خداوند قائم را وعده داده و در وعده اش تخلّف نمى کند !

نعمانى از حمران بن اعین آورده است که ابوجعفر محمد بن على(علیه السلام) در تفسیر « ثم قضى رجلا وأجل مسمىً عنده » فرمود که اجل بر دو گونه است : اجل محتوم و اجل موقوف ، حمران عرض کرد : محتوم چیست ؟ فرمود : اجلى که خواست و مشیت خداست . حمران گفت : امیدوارم اجل سفیانى موقوف باشد ! ابو جعفر(علیه السلام) فرمود : نه ، به خدا ! اجل محتوم است .

نعمانى از عبد الملک بن اعین آورده است که خدمت ابوجعفر(علیه السلام) بودم که صحبت از قائم شد ، گفتم : امیدوارم به زودى بیاید و سفیانى نیاید ! فرمود : نه ، به خدا ! وعده اى حتمى است که مى باید محقق شود .

در آن روایت به نقل از فضیل بن یسار آمده است که ابو جعفر (امام باقر )فرمود : برخى امور موقوف و برخى محتوم است . آمدن سفیانى از امور محتوم است که حتماً مى آید .

کمال الدین  آورده است که ابو محمد حسن بن احمد مکتب برایمان نقل کرد: در همان سالى که شیخ على بن محمد سمرى ( قدس الله روحه ) فوت کرد ، من در مدینة السلام بودم . چند روز پیش از وفات ، خدمتش بودم و توقیعى به مردم نشان داد که از رویش نوشتم (امام زمان به وى فرموده بود) : « بسم الله الرحمن الرحیم ، اى على بن محمد سمرى ! خدا در سوگ فقدان تو پاداشى بزرگ به برادرانت عطا کند ! تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهى رفت . کارهایت را مرتب کن و هیچ کس را به جانشینى خود نگمار ، دوران غیبت کامل فرا رسیده و من جز با اجازه خدا ظهور نخواهم کرد . ظهور پس از گذشت مدتى طولانى و قساوت دلها و پُر شدن زمین از ستم خواهد بود . افرادى نزد شیعیان من مدّعى مشاهده من خواهند شد . آگاه باشید که هر کسى پیش از خروج سفیانى و صیحه آسمانى چنین ادعایى کند ، دروغگو است . ولا حول ولا قوة إلا بالله العلی العظیم.

این توقیع را نوشتم و از نزد « سَمَرى » بیرون آمدم . روز ششم بازگشتم و دیدم که او در حال احتضار است ، از وى پرسیدند : چه کسى پس از تو جانشینت است ؟ گفت : امر به دست خداست و او فرمانش را به سرانجام مى رساند ! سپس درگذشت ( رضى الله عنه ) این آخرین سخنى بود که از وى شنیده شد .

هنگامى خروج سفیانى ، دعوت ما را لبیک بگویید !

کافى  از فضل کاتب آورده است که خدمت ابوعبدالله(علیه السلام) بودیم که نامه ابو مسلم (خراسانى) به ایشان رسید و (به پیک) فرمود : پاسخى براى نامه ات نیست . از پیش ما بُرو ! شروع به پچ پچ کردن با همدیگر کردیم ، فرمود : به هم چه مى گویید ؟! اى فضل ! خدا به سبب شتاب بندگان ، شتاب نمى کند . جابجا کردن کوه از جایش ، آسان تر از نابود کردن حکومتى است که هنوز مهلتش به سر نیامده است . سپس افزود : آمدن فلانى پسر فلانى ، تا هفتمین فرزند فلانى (از نشانه هاست ) . عرض کردم : قربانت شوم ! نشانه میان ما و شما چیست ؟ فرمود : اى فضل ! دست به کارى نزن تا سفیانى خروج کند. هنگامى که سفیانى خروج کرد ، دعوت ما را لبیک گویید ! ( سه بار فرمود : ) آمدن سفیانى حتمى است . به نقل از کافى ، وسائل الشیعة 11/37 و بحار 47/297 .


از ابو بصیر آورده شده است که شنیدم ابو جعفر(علیه السلام) فرمود : آنچه بدان امید دارید ، رخ نمى دهد ، مگر پس از سخنرانى سفیانى روى چوب هاى منبر . وقتى چنین شد ، قائم آل محمد(علیه السلام) از طرف حجاز ، به سویتان روانه مى شود . به نقل از اثبات الوصیة ، اثبات الهداة 3/580 .

کافى از عیص بن قاسم آورده است که شنیدم ابوعبدالله(علیه السلام) فرمود : از خداى یگانه بى شریک ، پروا کنید و در حال خویش بنگرید . به خدا سوگند ! اگر انسانى گَلّه اش را به چوپانى بسپرد و کسى را داناتر از چوپان کنونى ، بیابد ، وى را به جاى او بر سر کار مى گمارد . به خدا سوگند ! اگر کسى دو جان (و فرصت دوباره زندگى کردن) داشته باشد و با یکى بجنگد و تجربه بیاندوزد ; در جان دیگرش که باقى مانده ، طبق آنچه که (در جان اول) تجربه کرده ، عمل مى کند اما آدمى فقط یک جان دارد (و یک بار عمر مى کند )که وقتى از دست برود ، به خدا که فرصت توبه را هم از دست داده است ! پس خودتان سزاوارترید که راهى براى خود برگزینید . اگر کسى از طرف ما به سویتان آمد ، بنگرید براى چه هدفى خروج مى کنید ! نگویید زید (بن حسن) خروج کرد (پس ما هم باید قیام کنیم) ! زید عالِم و درستکار بود و شما را به سوى خود نخواند ، بلکه براى رضایت آل محمد(صلى الله علیه وآله) فرا خواند . اگر پیروز مى شد ، شما را به آنچه که فرا خوانده بود ، عمل و وفا مى کرد . او بر ضد سلطان جامعه خروج کرد ، تا وى را شکست دهد ، اما امروز کسى که به نام ما خروج کند ، به چه هدفى شما را مى خواند ؟ به رضایت آل محمد ؟! شما را شاهد مى گیرم که ما به این عمل راضى نیستیم و قیام کننده ، امروز نافرمانى ما کرده ، احدى همراهى اش نخواهد کرد ! اگر پرچم هایى را اطرافش ببیند و فرماندهى را به عهده بگیرد ، حتماً از ما نافرمانى خواهد کرد ، مگر قیام کننده اى که بنى فاطمه(علیها السلام) پیرامونش گرد آیند . به خدا سوگند ! رهبر شما کسى جز او نیست که اطرافش جمع شده اند . اگر ماه رجب بود، با یاد و نام خدا قیام کنید واگر خواستید قیام را تا ماه شعبان به تأخیر بیاندازید، مشکلى نیست ، یا اگر دوست داشتید ، میان اهل و عیالتان روزه بگیرید ، شاید این کار برایتان بهتر باشد و نشانه سفیانى ، برایتان کافى است .

علل الشرائع از عیص بن قاسم آورده است که شنیدم ابوعبدالله فرمود : از خدا پروا کنید و مراقب خویش باشید . سزاوارترین افراد براى مراقبت از خویش ، خودتان هستید. اگر کسى دو جان داشت و با یکى تجربه مى کرد و با جان دیگر توبه مى نمود ، خوب بود اما انسان فقط یک جان دارد ، وقتى از دست برود ، به خدا که فرصت توبه هم از دست رفته است .

اگر کسى به نام ما قیام کرد و شما را به رضایت ما (آل محمد) فرا خواند ، شما را سوگند مى دهیم که ما راضى نیستیم ! امروز که تنهاست ، از ما اطاعت و پیروى نمى کند ، چه رسد به وقتى که پرچم ها در اطرافش برافراشته شود ! ( به نقل از منبع ، بحار 46/178 و 52/301 از کافى ) .

کافى از سدیر آورده است که ابوعبدالله فرمود : اى سدیر ! در خانه ات باش ، مانند اثاث خانه ، بى حرکت بمان و تا زمانى که شب و روز مى چرخد ، یک جا بنشین ، اما وقتى به تو خبر رسید که سفیانى خروج کرده ، به سوى ما کوچ کن، گرچه مجبور شدى که پیاده بیایى ! . در روایت دیگرى چنین آمده است: (راوى :) گفتم که فدایت شوم ! آیا پیش از آن رخدادى هست ؟ فرمود : آرى ، سه انگشت دستش را بالا آورد و فرمود : در شام سه پرچم خواهد بود : پرچم حسنى ، پرچم امویان و پرچم قیسى . سفیانى خروج مى کند و مانند محصول درو شده ، همه را از بین مى بَرَد که هرگز چنین کشتارى ندیده اى !

اینک آخرالزمان: هم جنسبازی

سری به فروشگاه های شهر می زنی و می بینی که پر است از لباس و انگشتر و دستبند با نماد هم جنسگرایی و در شهر جوان هایی را می بینی که مدل مو و لباسشان معرف این نماد هاست.



روزنامه را می خوانی و می بینی که نوشته:  ازدواج همجنس گرایان قانونی اعلام شد، دادگاه استیناف نیویورک با رد داد خواستی که علیه قانون آزادی همجنس گرایان در این ایالت مطرح شده بود، ازدواج هجنس گرایان را قانونی اعلام کرد.

امام صادق(ع) می فرمایند:
«و می بینی که گناهان علنی شده، مردان به مردان بسنده کرده، زنان با زنان در آمیخته، مردان برای مردها آرایش کرده، زنان برای زنها خود را آراسته.... در چنین زمانی از خشم خدا در حذر باش و از خدای تبارک و تعالی نجات بطلب، و بدانکه مردم مورد خشم و غضب پروردگار هستند و خداوند برای جهاتی به آن مهلت می دهد، منتظر باش، و تلاش کن که خداوند تو را در وضعی برخلاف وضع آنها ببیند.»(1)

رواج همجنسبازی

همان طور که می دانید امروزه عمل زشت روابط جنسی هم جنسان با یکدیگر در جهان رواج پیدا کرده است و رسول خدا(ص) این روزها را پیش بینی کرده اند و در این باره می فرمایند:
«هنگامی که مردها با مردان در آمیزند و زنها با یکدیگر»(2)
«هنگامی که مردان به مردان بسنده کنند و زنان به زنان»(3)
«مردان با مردان زفاف کنند، آنچنانکه عروس با داماد زفاف می کند»(4)
«هنگامی که پسر چون یک زن خود را در اختیار مشتری قرار دهد»(5)
«هنگامی که مرد برای آمیزش با زنان مورد سرزنش قرار بگیرد»(6)

آرایش هم جنسان برای هم
در زمانه ما شاهد تغییرات زیادی در ظاهر انسانها خصوصاً مردان هستیم و می بینیم که مردان برای زیباتر شدن دست به پیرایش ابرو و سفید کردن صورت و استفاده از لوازم آرایش .... می زنند و به نوعی خود را آرایش می کنند.
«مردان برای مردان آرایش کنند و زنان برای زنان»(7)
«خداوند لعنت کند مردی را که جامه زن به تن کند، و زنی را که جامه مرد بپوشد.»(8)
«مرد برای مرد شانه می زند و آرایش می کند، آنچنانکه زن برای همسرش شانه می زند و خود را می آراید، مردان برای این کار اجرت می گیرند، و گاهی مورد رقابت طالبین واقع می شوند، و گاهی مرد ناموس مرد می شود و برای او غیرت به خرج می دهد و در راه او از بذل جان و مال دریغ نمی کند»(9)

آنچه باید باشد
«آیا از همه مخلوقات به مردان میل می کنید، و همسرانی را که خدا برای شما خلق نمود رها می کنید؟ براستی که مردمی متعدی هستید» (شعراء آیه 165)
در قرآن مجید در سوره های اعراف (آیه81)، هود (82)، حجر ( 61-74)، انبیا (آیه 74)، نمل ( 51-93) و عنکبوت (آیه28 و 29) اشاره هایی به وضع قوم لوط و گناه بسیار زشت آن ها شده است و این عمل علاوه بر قرآن در روایات نیز بسیار مورد مذمت قرار گرفته و افرادی که مرتکب چنین عملی شوند را مورد لعن خدا دانسته اند.

پیامبر اکرم (ص) فرموده اند: «هر کس با نوجوانی آمیزش جنسی کند، روز قیامت ناپاک وارد محشر میشود، آن چنان که تمام آب های جهان او را پاک نخواهند کرد و خداوند او را غضب میکند و از رحمت خویش دور میدارد و دوزخ را برای او آماده ساخته و چه بد جایگاهی است.» سپس ادامه دادند: «هرگاه جنس مذکر با مذکر آمیزش کند، عرش خداوند به لرزه درمی آید.» (10)

علت حرمت هم جنسبازی
از جمله روایتی که علت حرمت این عمل را بیان می کند، روایتی از امام صادق (ع) است که کسى از ایشان سؤال کرد: چرا خداوند لواط را حرام کرده است؟ ایشان فرمودند: «اگر آمیزش با پسران حلال بود مردان از زنها بى نیاز (و نسبت به آنان بى میل) مى شدند، و این باعث قطع نسل انسان مى شد و باعث از بین رفتن آمیزش طبیعى جنس موافق و مخالف مى گشت و این کار مفاسد زیاد اخلاقى و اجتماعى ببار مى آورد.»(11)

مجازاتهای اسلام برای همجنس بازی
اسلام برای همجنس گرایی مجازاتی سنگین قرار داده و ابتدا مجازات شلاق و برای لواط مردها و سومین مرتبه از مساحقه ی زنان، حکم اعدام تعیین شده است.(12)


پی نوشت:
1.    بحارالانوار جلد 52 صفحه 256-300، بشاره الاسلام صفحه 131-135، منتخب الاثر صفحه 425، 429 و 432
2.    کشف الغمه جلد 3 صفحه 324، منتخب الاثر صفحه 435 و المهدی صفحه 199 و 219
3.    منتخب الاثر صفحه 425، الزام الناصب صفحه 64، 182 و 195، بشاره الاسلام صفحه 5، 26، 76 و 99، الامام المهدی صفحه 217 و 227، بحارالانوار جلد 5 صفحه 70 و جلد 52 صفحه 192 و 228 و اعلام الوری صفحه 433
4.    بشاره الاسلام صفحه 76 و الزام الناصب صفحه 121 و 195
5.    الزام الناصب صفحه 183، منتخب الاثر صفحه 429، بحارالانوار جلد 52 صفحه 257 و 135
6.    بحارالانوار جلد 52 صفحه 257، منتخب الاثر صفحه 430 و بشاره الاسلام صفحه 131-135
7.    بحارالانوار جلد 52 صفحه 257، منتخب الاثر صفحه 429 و بشاره الاسلام صفحه 131
8.    نهج الفصاحه جلد 2 صفحه 473 و بشاره الاسلام صفحه 23
9.    الزام الناصب صفحه 183، بحارالانوار جلد 52 صفحه 257، بشاره الاسلام صفحه 133 و منتخب الاثر صفحه 429
10.    الکافی، کلینی،ج 5،ص 544
11.    وسائل الشیعه، ج4، ص252
12.    اللمعة الدمشقیه، بخش لواط و مساحقه

نشانه هاى زمان ظلم ، به ویژه در عصر ظهور

مختصر اثبات الرجعه از محمد بن مسلم آورده است که مردى از ابوعبدالله(علیه السلام)پرسید : قائم کى ظهور مى کند ؟ فرمود : وقتى گمراهى و ستم زیاد شود و هدایت اندک باشد ; اصلاح و رستگارى کم باشد و مردان با مردان و زنان با زنان آمیزش جنسى کنند . فقیهان دنیا دوست شوند و بیشتر مردم به شعر و شاعرى روى بیاورند . گروهى از بدعت گذاران مسخ شوند و به صورت میمون و خوک درآیند . سفیانى بیاید ، سپس دجال خروج کند و در فریبکارى و گمراهى زیاده روى نماید .



در آن وقت ، در شب بیست و سوم ماه رمضان ، نام قائم(علیه السلام) را از آسمان ندا مى دهند و روز عاشورا قیام مى کند . گویا مى بینم که بین رکن و مقام ایستاده ، جبرئیل مقابلش ندا مى دهد : براى خدا بیعت کنید ، که شیعیان رو به قائم مى آورند .

اثبات الهداه  از الغیبه فضل بن شاذان آورده است : شیعیان از نقاط مختلف زمین ، به قائم رو مى آورند و زمین برایشان درهم نوردیده مى شود تا با قائم بیعت کنند ، سپس به کوفه مى رود و در نجف اقامت مى کند ، بعد از آنجا سپاهیانى به شهرها روانه مى کند ، تا کارگزاران دجال را برانند . در پایان ، زمین را از عدل و داد پُر مى کند ، چنان که از ستم و بیداد پُر شده بود .

راوى پرسید : آیا کسى از اهالى مکه مى داند که قائم از کجا مى آید ؟ فرمود : نه ، ناگهان و یکباره بین رکن و مقام ظاهر مى شود !

مقصود از دجال در این حدیث ، دجال معهود نیست ، بلکه حاکمى است که در زمان ظهور فرمانروایى مى کند ; چنانکه حدیث منفردى کشته شدن سفیانى را پیش از ظهور مهدى(علیه السلام) مى داند ، که مخالف احادیث بسیارى است و به نظر مى رسد در ترتیب آن اشکال وجود داشته باشد .

نعمانى  از اصبغ بن نباته آورده است که شنیدم على(علیه السلام) فرمود : سال هاى پیش از ظهور قائم ، سال هاى خدعه و فریب هست ! راستگویان تکذیب مى شوند ، دروغگویان تصدیق مى گردند و نیرنگ بازان ارج و قُرب دارند ! ( در حدیثى آمده است ) : در آن زمان « رویبضه » سخن مى گوید . راوى پرسید : رویبضه کیست و نیرنگ بازان کیانند ؟ فرمود : آیا در قرآن نخوانده اى « وهو شدید المحال ; قدرتى بى انتها دارد » ( رعد/13 ) مقصود مکر و ترفند است . . .

کفایة الاثر  از علقمه بن قیس آورده است که امیر مؤمنان(علیه السلام) روى منبر کوفه ، خطبه لؤلؤه را فرمود و در پایان گفت : بدانید که به زودى رحلت مى کنم و به عالم غیب مى روم . در انتظار فتنه اموى مملکت کسرى باشید که تمام احکامى که خدا زنده گردانده ، مى میرند و هر چه میرانده ، زنده مى شوند ! عبادتگاه خود را منزل خویش گیرید و بر بلاهاى بزرگ صبر پیشه کنید که ماندگار خواهند بود . بسیار به یاد خدا باشید ، که یاد و نامش بزرگ است ، اگر بدانید !

امام افزود : شهرى بین دجله و دجیله و فرات ساخته مى شود که بدان « زورا » مى گویند ; خواهید دید که با گچ و آجر مخلوط به طلا و نقره و لاجورد آبدیده و مرمر ساخته مى شود ، نیز با درهایى از عاج و آبنوس ; خیمه ها و گنبدها و نشانه هایى دارد و بناها با چوپ ساج و عرعر و صنوبر ، بالا مى رود ، نیز قصرهایى خواهد داشت که 24 حاکم از فرزندان شیطان به شمار سال هاى حکومت « کدید » ، یکى از حاکمان این سلسله ، بر آن شهر حکم خواهند راند ، از جمله : سفاح ، مقلاص ، جموع ، خدوع ، مظفر ، مؤنث ، نظار ، کبش ، مهتور ، عشار ، مصطلم ، مستصعب ، علام ، رهبانى ، حلیع، سیار ، مسرف ، کدید ، اکتسب ، مترف ، اکلب ، وشیم ، ظلام و عیوق . گنبد خاکى رنگ ساخته مى شود که خطوط قرمز دارد .

پس از آن ، قائم ظهور مى کند ، که از نور صورتش جهان روشن مى شود . مانند ماه بین ستارگان درخشان است . ظهورش ده نشانه دارد : نخست ظهور ستاره دنباله دار . . . در آن وقت هرج و مرج و فتنه به پا مى شود .

علامات نشانه حاصلخیزى است . این علامت تا آن علامت ، شگفت آفرین است . وقتى علامت هاى دهگانه ظاهر شد ، ماه تابان ، مهدى ، ظاهر مى شود و کلمه اخلاص خداوند بر پایه یکتاپرستى کامل مى گردد . . .

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ، پیمانى با من بسته است که کارها ، به دست دوازده امام که نه تن از نسل حسین هستند ، خواهد افتاد . پیامبر فرمود : وقتى براى معراج ، به آسمان بُرده شدم، به پایه عرش نگاه کردم ، روى آن نوشته شده بود : « لا إله إلا الله ، محمد رسول الله. محمد را با على یارى و پشتیبانى کردم » . دوازده نور دیدم ، پرسیدم : خدایا ! اینها نور چه کسانى است ؟ ندا آمد : اى محمد ! اینها نور امامان ، از نسل تواند . پرسیدم : اى رسول الله ! آیا نام آنان را به من نمى فرمایى ؟ نام ائمه(علیهم السلام) را فرمود و افزود : قائم از فرزندان حسین است . همنام و شبیه ترین افراد به من است ، که زمین را از عدل و داد پر مى کند ، چنان که از بیداد و ستم آکنده شده بود .


کافى  از حمران آورده است که خدمت ابوعبدالله(علیه السلام) ، از خلفاى عباسى و وضع ناگوار شیعه صحبت شد ، فرمود : همراه ابوجعفر منصور بودم ; او بر اسبش سوار بود ; سوارانى ، در پیش رو و پشت سرش ، در موکبش بودند . من سوار بر الاغى کنارش بودم . به من گفت : ابوعبدالله ! حق آن بود که به خاطر این توان و عزت و افتخارى که خدا به ما عطا کرده ، خوشحال باشى و به مردم نگویى که شما و اهل بیت براى خلافت سزاوارترید ، و چشم طمع به آن دارید !

امام در پاسخ به منصور مى گوید : هر کسى چنین سخنى از من ، براى شما نقل کرده ، دروغ گفته است ! منصور گفت : قَسَم مى خورى ؟ گفتم : مردم ساحرند ، یعنى دوست دارند ذهنت را نسبت به ما خراب کنند ! به حرفشان گوش مده ، ما به تو نیازمندتریم ، تا تو به ما !

منصور گفت: یادت هست روزى از تو پرسیدم که آیا ما حکومت خواهیم کرد؟ گفتى: آرى ، دورانى طولانى و سخت ، و همچنان فرصت حکومت دارید و دنیا رو به شما مى آورد ، تا در ماه و شهرى با حرمت ، خونى از ما اهل بیت بریزید ؟

امام مى افزاید : وقتى فهمیدم سخنم را به یاد دارد ، به او گفتم : شاید خیالت آلوده شود اگر بگویم منظورم تو نبودى . این حدیثى بود که روایت کردم . شاید شخص دیگرى از خاندان خونریز باشد . منصور ساکت شد . وقتى به خانه ام برگشتم ، یکى از دوستان آمد و گفت : شما را در موکب و کاروان منصور دیدم ، که سوار بر الاغ بودى اما منصور سوار بر اسب ! گویا بر شما برترى داشت و با شما مانند یک زیردست سخن مى گفت ! با خود گفتم : امام ، حجت خدا بر خلایق و شایسته حکومت است و باید به او اقتدا شود ، اما منصور حاکم شده ، و ستم مى کند ، پیامبرزادگان را مى کشد و روى زمین خون مى ریزد ، ولى خدا دوست ندارد ! منصور همراه موکبش بود اما شما سوار بر الاغ ! به همین خاطر ]در حقانیت شما[ شک کردم ، آن قدر که ترسیدم دین و جانم از دست برود!

امام به او فرمود : اگر فرشتگانى که در اطرافم بودند را مى دیدى ، منصور و هر چه دارد را حقیر مى دیدى !

دوست شیعى مان گفت : اکنون دلم آرام شد ! تا کى اینها حکومت مى کنند و چه وقت از دستشان راحت مى شویم ؟

امام فرمود : نمى دانى هر چیزى مدتى دارد ؟ گفت : بله ! امام فرمود : اگر دانستنش به حالت سودى دارد ، بگویم که وقتى موقع از بین رفتن حکومت شان شود ، در کمتر از یک چشم بر هم زدن نابود مى شوند . اگر بدانى نزد خدا چه حال و روز بدى دارند ، بیش از پیش با آنها دشمن خواهى شد ! اگر تو یا همه زمینیان بخواهند که بنى عباس بیش از این گناه بکنند ، نمى توانند !]گناهى نمانده که انجام نداده باشند[ . مراقب باش شیطان فریبت ندهد ! عزت از آنِ خدا و رسول و مؤمنان است ، اما منافقان نمى دانند . مى دانى هر کس در انتظار حکومت و فَرَج ما باشد و بر اذیت و آزار دشمنان ، صبر کند ، فرداى قیامت جزء ماست ؟ روزگارى را مى بینى که حق ، مُرده و حق خواهان از بین رفته اند ، ستم همه جا را فرا گرفته و قرآن کنار گذاشته شده است ، احکامى که در آن نیست ، به آن منصوب شده و تفسیر به رأى مى شود ، همچنین مى بینى که مانند آب که راهش را کج مى کند ، دین دچار کجروى و تحریف شده است و باطل گرایان بر حقجویان چیره اند . شر ، ظاهر و آشکار است و از آن نهى نمى شود و ایرادى متوجه افراد شرور نیست !

همچنین مى بینى که فسق و فجور آشکار شده ، و مردان با مردان و زنان با زنان آمیزش جنسى مى کنند . مؤمن ساکت مى شود و سخنش پذیرفته نمى شود اما فاسق دروغ مى گوید ، ولى کسى وى را تکذیب نمى کند ! کوچک ، بزرگ را تحقیر مى کند و پیوندهاى خویشاوندى بُریده مى شود . . .

دلائل الامامه از سلمان فارسى آورده است : امیر مؤمنان در مدینه برایمان خطبه خواند و از نزدیک بودن فتنه خبر داد، سپس قیام قائم ، از فرزندانش ، را برشمرد که زمین را از عدل پُر مى کند ، چنان که از ستم آکنده شده بود .

سلمان مى افزاید : پس از آن به تنهایى خدمت امام آمدم و پرسیدم : قائم کى ظهور مى کند ؟ آه سردى کشید و فرمود: وقتى حکومت به دست کودکان بیفتد ; حق خداى رحمان پایمال شود ; قرآن را با طَرَب و آواز بخوانند . . . نشانه هاى عصر ستم و زمان ظهور را امام برشمرد .

وقتى قرآن به آواز خوانده شود ، و حاکمان عباسى کوردل ، کشته شوند . . . بصره ویران شود ، آن وقت قائم که از نسل حسین است ، ظهور مى کند . بحار 52/275

جنگ آخرالزمان : نبرد موعود یهود و مسلمانان

تمام منابع مسلمانان تصریح دارند که پیغمبر به امتش خبر داده است که در آخر الزمان با یهود جنگ خواهند کرد . به دلیل تشابه محتوا و تعابیر روایات، این نبرد در آخر الزمان است و تفاسیر آیه « بعثنا علیکم عباداً لنا أولى بأس شدید » مى گوید که جهادگران، امام مهدى و یارانش هستند .



عبد الرزاق  از ابن عمر آورده است که رسول خدا فرمود : یهود با شما مى جنگند و بر آنان چیره مى شوید . اگر یهودى پشت سنگى پنهان شده باشد ، سنگ به سخن مى آید و مى گوید : اى مسلمان ! یک یهودى پشت من پنهان شده ، او را بگیر و بکُش !

روایت دیگرى به نقل از عبدالله بن عمرو مى گوید : وقتى عیسى بن مریم(علیه السلام) از آسمان فرو مى آید و دجال او را مى بیند ، مانند پیه آب مى شود . عیسى(علیه السلام)دجال را مى کشد و یهود از پیرامون دجال پراکنده مى شوند ; حتى اگر یک یهودى پشت سنگى پنهان شده باشد ، سنگ مى گوید : اى بنده مسلمان ! یک یهودى این جاست . بیا و او را بکُش !

بخارى از عبدالله بن عمر آورده است که رسول الله فرمود : با یهود خواهید جنگید و اگر یکى از آنان پشت سنگى پنهان شده باشد ، مى گوید : اى عبدالله ! این یهودى پشت من است ، او را بکُش !
ابو هریره از پیغمبر روایت کرده است : قیامت برپا نمى شود مگر پس از آن که با یهود بجنگید . اگر یک یهودى پشت سنگى باشد ، سنگ مى گوید : اى مسلمان ! این یهودى پشت من پنهان شده ، او را بکُش !

مجمع الزوائد آورده است که رسول خدا فرمود : با مشرکان مى جنگید و بازماندگان شما کنار نهر اردن با دجال مى جنگند . شما شرقى و آنان غربى هستند .

منابع مى گوید : مهدى(علیه السلام) تابوت السکینه ( صندوق آرامش بخش )(1) و اسفارى از تورات را مى آورد و توسط آنها با یهودیان بحث مى کند . اگر این روایت درست باشد ، زمان آن پس از پیروزى بر یهود و ورود امام به قدس است . در فصل اصحاب امام به نقل از تفسیر عیاشى  گذشت که امام باقر(علیه السلام) پس از تلاوت آیه « بعثنا علیکم عباداً لنا أولى بأس شدید » فرمود : اینها قائم و یارانش هستند که بسیار نیرومندند .
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ صندوق عهدى که خدا به نشانه حکومت «طالوت» فرستاد و موجب آرامش یهود شد. ر.ک : بقره/247 ـ 248 .

از احادیث مربوط به جنگ عیسى(علیه السلام) با دجال فهمیده مى شود که بیشترین پیروان دجال ، از یهودیان هستند . مسند احمد  از جابر بن عبدالله به نقل از پیامبر در حدیث طولانى آورده است که در قدرت دجال زیاده گویى و مبالغه شده است اما در همان جا درباره یهود آمده بود : عیسى بن مریم از آسمان فرود مى آید و سحرگاه مى گوید : اى مردم ! چرا با دجال دروغگوى پلید نمى جنگید ؟! مى گویند : این مرد جن زده شده ! راه خود را مى گیرند و مى روند .

در آن موقع نماز برپا مى شود و به عیسى بن مریم(علیه السلام) گفته مى شود : اى روح الله ! پیش نماز باش . مى فرماید : امام تان باید پیش نماز شود و برایتان نماز بگزارد . بعد از نماز صبح نزد عیسى(علیه السلام) مى روند . وقتى دجال دروغگو را ببیند ، ( دجال ) مانند نمک در آب، از بین مى رود . عیسى به سوى دجال مى رود و او را مى کشد . اگر یک یهودى پشت درخت یا سنگى پنهان شده باشد ، مى گوید : اى روح الله ! اینجا یهودى است . هر کسى را که از دجال پیروى کند ، مى کشد .

عبد الرزاق  در حدیثى طولانى درباره دجال مى گوید : در مناطق قبل از شام حکمرانى مى کند ، سپس به طرف کوه هاى شام مى آید و آن جا را محاصره مى نماید . در آن وقت ، مسلمانانى که مانده اند ، بر قله کوهى از کوه هاى شام پناه مى گیرند . دجال آنها را محاصره کرده ، خود در دامنه کوه است اما بلا و گرفتارى طول مى کشد . . . آن گاه تاریکى آنان را فرا مى گیرد ، به طورى که آدمى کف دستش را نمى بیند . در این وقت عیسى بن مریم مى آید و چشمان شان را بینا مى کند .

میان مسلمانان مردى که لباس جنگى پوشیده ، مى پرسد : بنده خدا ! تو کیستى ؟ مى فرماید : من عبد الله و رسول خدا و روح و کلمة الله ، عیسى بن مریم هستم . یکى از این سه راه را انتخاب کنید : خدا از آسمان بر دجال و سپاهش عذابى فرستد ، یا زمین آنها را فرو ببرد ، یا سلاح شما را بر آنان مسلط سازد و نگذارد با سلاح شان به شما آسیبى برسانند . مى گویند : اى پیامبر خدا ! راه آخر بیشتر دل ما را شاد مى کند . پس در آن هنگام ، یهودى به سبب ترس نمى تواند شمشیر را با دستش بلند کند ، حتى اگر بلند قد و تنومند و پُر خور باشد . مردم به طرف یهود مى روند و بر آنها چیره مى شوند . وقتى دجال عیسى بن مریم(علیه السلام) را ببیند ، مانند سرب آب مى شود . عیسى به سویش مى رود و پس از دستگیرى ، او را مى کشد !

ابن حماد  از حذیفة بن یمان از پیامبر حدیثى آورده که داراى مبالغه درباره دجال بوده و مى گوید : در آن اوضاع ، عیسى بن مریم در « ایلیا » ( قدس ) فرو مى آید . در آنجا گروهى از مسلمانان به همراه خلیفه خود هستند. پس از آن که مؤذن براى نماز صبح فرا مى خواند، وجود مردى قوى بنیه اى را به مردم خبر مى دهد که عیسى بن مریم است .

عیسى از آسمان فرود مى آید و مردم به او خوش آمد مى گویند و چون حدیث رسول الله(صلى الله علیه وآله) با آمدن عیسى(علیه السلام) محقق شده ، خوشحال مى شوند . به مؤذن مى گوید که اقامه نماز را بگو ; مردم به او مى گویند : پیشنماز ما باش ، عیسى مى گوید : نزد امامتان بروید تا برایتان نماز بگزارد . او پیشوایى نیکوست .

امام برایشان نماز مى گذارد و عیسى همراهشان نماز مى خواند . بعد امام مى رود و مردم را به پیروى از عیسى فرمان مى دهد . عیسى همراه مردم روانه مى شود تا این که دجال ایشان را مى بیند و مانند نمک در آب ، از بین مى رود . عیسى به سویش مى رود و به اذن خدا ، او و هر کسى از پیروانش را که بخواهد ، مى کشد .

دشمنان پراکنده مى شوند و زیر سنگ ها و درختان پنهان مى شوند اما سنگ و درخت مى گوید : اى عبدالله ! اى مسلمان ! بیا این یهودى را که پشت من مخفى شده بکش ! به جز گیاه دیوخار که گیاه یهود است و اگر یهودى زیر آن پنهان شود ، به کسى نمى گوید !

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود : این حدیث را براى آن به شما گفتم که بیندیشید و آگاه شوید و به آن عمل کنید و براى نسل بعد از خود نقل کنید و براى همدیگر تعریف نمایید که این فتنه ، بدترین فتنه است . پس از آن تا زمانى که خدا بخواهد ، همراه عیسى بن مریم زندگى خواهید کرد .

ابن حماد از عبد الله بن عمرو عاص آورده است که رسول خدا فرمود : خبر خروج دجال ، به کسانى که قسطنطنیه را فتح کرده اند ، مى رسد ، پس به سوى او مى آیند تا در بیت المقدس به او مى رسند ! آن جا را هشت هزاز زن و دوازده هزار جنگجو محاصره کرده اند که بهترین بازماندگان و صالح ترین انسان ها هستند . ابرى مه آلود بر سرشان سایه افکنده است ، هنگام صبح ، مِهْ برطرف مى شود و مى بینند که عیسى بن مریم آنجاست . وقتى که امام مى خواهد نماز بگزارد ، عیسى بن مریم مى آید و پشت سر امام نماز مى خواند و به آنان احترام مى گذارد . بعد سوى دجال که آخرین نَفَس هایش را مى کشد ، مى رود و ضربه اى به او مى زند و کشته مى شود . در این وقت زمین به سخن مى آید و هر سنگ و درخت و شیئى خواهد گفت : اى مسلمان ! این یهودى پشت من پنهان شده ، او را بکُش ; جز گیاه دیوخار که درختى یهودى است !

از مشهورترین احادیث منابع سنى ، روایت مُسْلم و دیگران از پیامبر است که مى فرماید : قیامت برپا نمى شود مگر پس از آن که مسلمانان با یهود بجنگند و آنها را بکشند . اگر یهودى پشت سنگ یا درختى پنهان شده باشد ، مى گوید : اى مسلمان ! این یهودى پشت من پنهان شده است. بیا او را بکُش ; مگر گیاه دیوخار که درخت یهود است .

هفتاد هزار یهودى اصفهانى که ردا پوشیده اند ، پیرو دجال اند .

عبدالرزاق  از یحیى بن ابى کثیر آن را روایت کرده و مى گوید : بیشتر پیروان دجال ، از یهودیان اصفهان هستند .