درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

با دعای فرج، با آقایمان صمیمی می شویم

مَثل ما وقتی که دعای فرج می خوانیم، مَثل دوستی است که نمی تواند دوست قدیمی اش را ببیند ولی برای او از راه دور پیام می فرستد و امید دارد که آدرس منزلش، همان آدرس قدیمی باشد. آن دوست قدیمی، وقتی پیامهای سرشار از محبّت دوستش را می بیند، می فهمد که براستی «از دل نرود هر که از دیده رود.» همچنین می فهمد که غیر از کارت های متعددی  که برای تولدش می آید، کسی هست که غیر از روز تولد، به یادش هست و سراغی از او می گیرد.

وقتی دعای فرج می خوانیم، از مظلومی یاد می کنیم که خودمان، دلش را بارها شکسته ایم و اکنون، از او دور دوریم. نه از جهت دوری راه، بلکه دوری قلبها. آیا تا به حال، ایستاده ایم تا از خودمان بپرسیم: «چقدر وقت عمل به شعار «دوستت داریم» مرد عمل هستیم؟» یا به عبارتی «چقدر دوستیم؟»

چند وقت پیش شعری خواندم که مضمونش چندین سوال بود: اینکه آیا مال ما، آنقدر پاک و طاهر هست که بتوانیم امام مان را سر سفره هایمان دعوت کنیم؟ اینکه آیا خانه هایمان از پول حلال خریده و ساخته شده است تا بتوانیم امام را به خانه مان فرابخوانیم؟ اینکه می توانیم بدون ترس از آبرو ریزی رایانه مان را در اختیار امام بگذاریم؟ اینکه عملی در چنته داریم که در پی اش، لبخند امام باشد؟

روزی امام صادق‏ (علیه السلام) بی‏ مقدمه به «عبد اللَّه بن ابی یعفور» فرمودند: «ای پسر ابویعفور! رسول خدا (صلی الله علیه وآله) فرمود: شش خصلت است که در هر کس باشد در پیشگاه خداوند - عزّوجلّ - و جانب راست او است.» ابن ابی یعفور گفت: «فدایت گردم آن ‏ها چیست؟» فرمودند: «مرد مسلمان برای برادرش آنچه را که برای عزیزترین خاندانش دوست می ‏دارد، دوست بدارد و ناخوش دارد برای برادرش آنچه را که برای عزیزترین خاندانش خوش ندارد و در دوستی با او صمیمیت داشته باشد.»

ابن ابی یعفور گریه کرد و گفت: «چگونه با او صمیمیت کند؟» امام صادق‏ (ع) فرمودند: «هرگاه به آن مرتبه [صمیمیت] برسد، همه ی آنچه در دل دارد به او می ‏گوید، پس اگر خوشحال شد او هم مسرور می‏ گردد، و هرگاه اندوهگین باشد او نیز محزون می ‏شود، و اگر بتواند ناراحتی ‏هایش را برطرف می‏ سازد و گرنه برای او به درگاه خداوند دعا می‏ کند...» (1)

حال اگر نمی توانیم مَحرم رازهای مولایمان باشیم، اگر دستی توانا و پایی همراه نداریم تا در راه رفع موانع فرج قدمی برداریم، اگر حتی با شادی او شاد و بر غمهایش مرهم نیستیم، لااقل می توانیم پیام محبت آمیزی به خداوند بفرستیم و خواهش کنیم: «آخرین گل از بوستان آل علی (ع) را از طوفان بلایا مصون بدارد»
و دردمندانه بگوییم: «برساند آقای مظلوم و صبوری را که با تمام بدی های ما، هنوز هم دست محبت اش را از سرمان برنداشته است.»

و رو به آقایمان قول بدهیم که یاری اش کنیم: «دوست عزیز! ما را ببخش که رو راست نبودیم. دست علی (ع) می دهم که از امروز، دوست تر باشم (ان شاء الله)...»
 
پی نوشت:
1. کافی: 172:2؛ موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، نشر مسجد مقدس جمکران، ج1، ص 486
 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد