
بارها گفته ام ببخش
و باز...
بعد از دو ماه بارش رحمتت
به خودم که نگاه می کنم،
از اختیار خودم خجالت می کشم...
پای سفره ی میهمانی ات
اعتراف می کنم:
خودم را بهتر از هر کسی می شناسم
یه همین خاطر حرف آخرم را می گویم:
آخدا!
ما را به جبر هم که شده سر بزیر کن
خیری ندیده ایم از این اختیار ها ...
و لاتکلنی الی نفسی ...(1)
پی نوشت:
1. مرا به خودم وامگذار
(بازخوانی)