درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

یه مادر.....امان ز زخم زبان

زخم زبان هایش شهره ی عام و خاص و زبانش از شمشیر برنده تر بود. در راه حسادت و دشمنی با دختر پیامبر (ص) بدی های زیادی مرتکب شد.
به قول مرد مردان، امام علی (ع)، خوی زنان، دیده ی عقل و خرد عایشه را سخت فروبسته بود و شراره‌های کینه و دشمنی، در دلش چون کوره آهنگران زبانه می‌کشید.

عایشه آن قدر رفت و آمد و در گوش پدر و اطرافیان پدرش خواند تا بالاخره کار خودش را کرد؛ فدک را از فاطمه (س) گرفتند، شوهرش را کشان کشان تا مسجد بردند، فرزند در شکمش را سقط کردند و هزار ظلم دیگر در حق او و خانواده اش روا داشتند.
فاطمه (س) شهید شد، کار از کار گذشته بود و تازه زنان مدینه به زاری و شیون نشسته بودند. همه زنان رسول خدا (ص) برای عزاداری به خانه ی حضرت زهرا (س) آمدند الا یکی، آن هم کسی نبود غیر از عایشه.

عایشه آن روزها خودش را به مریضی زده بود و به مجلس عزای دخت نبی (س) نیامد.

بعد ها خبر شادی عایشه از شهادت زهرا (س) در شهر دهان به دهان گشت، او ظاهراً به هدفش رسیده بود.

منبع: شرح نهج البلاغه ابن ابی‌الحدید 9/194 ؛ به نقل از پژوهش‌هایی در نیم قرن نخستین خلافت، علی لباف.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد