عاشق که باشی و دلتنگ دست تو در عشق بند است
از کعبه هم می گریزی ترسا و صنعان ندارد
عاشق که باشی و دلتنگ دست دلت می نویسد
بی شک خدایت دخیل است، دست تو جریان ندارد!
چون قلب رکن یمانی قلب تو را می شکافد
در سنگ، گل می نشاند کاری به باران ندارد
او خاک را می شکافد تا اینکه زمزم بجوشد
پیمانه در دست هاجر نقش بیابان ندارد
عاشق که باشی و دلتنگ حرفت به دل می نشیند
مقبول طبعش می افتد، موسی و چوپان ندارد
خیلی زیبا و به دل نشین بود از دل بود که بر دل نشست السلام علیک یا علی بن موسی الرضا