درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

شرمنده ام، عمه

نیمه شب بود، عکس ماه در آب حوض وسط حیاط خودنمایی می کرد. سید صدر الدین دائم در رختخوابش پهلو به پهلو می شد و آرام و قرار نداشت. صدای طلبه ها در گوشش می پیچید و یاد حرف هایشان می افتاد. بندگان خدا راست می گفتند، چند ماهی بود که شهریه های ناچیزشان هم پرداخت نشده بود و فقر آنها را به ستوه آورده بود.
منبع تصویر: aviny.com
سید صدر چند ماهی برای پرداخت شهریه ها از این و آن پول قرض کرده بود، اما دیگر جرأت قرض کردن هم نداشت.

سید که دیگر فکرش به جایی قد نمی داد، زیر لب استغفراللهی گفت و از جایش بلند شد. تجدید وضو کرد و راهی حرم عمه اش حضرت معصومه (س) شد.

آن شب، حرم خلوت بود. سید صدر سر به زیر انداخت و با ابروان در هم گره کرده، وارد صحن شد. چند رکعتی نماز خواند و بعد از تعقیبات، آمد پای ضریح و با ناراحتی گفت: عمه جان! این رسمش نیست که عده ای طلبه ی غریب در همسایگی شما از گرسنگی جان بدهند و شما هیچ کاری نکنید، اگر نمی توانید کاری بکنید، به برادرتان حضرت علی بن موسی الرضا (ع) یا به جدتان حضرت امیر المومنین (ع) متوسل شوید وگر نه خودتان کاری کنید.

سید این ها را گفت و با حالت قهر از حرم بیرون آمد. چند ساعتی گذشت. صدای جر جر لولای قدیمی در حجره، او را به خودش آورد، کربلایی محمد، خادم سید، وارد اتاق شد و گفت: آقا یک نفر با کلاه شاپو و چمدانی در دست آمده و می گوید باید همین الان شما را بیند.

سید صدرالدین صدر، تاملی کرد و گفت: بگو بیاید داخل.

مرد وارد شد و چمدان را در گوشه ای قرار داد، به سرعت برای دست بوسی سمت سید آمد و گفت: ببخشید، می دانم بد موقع مزاحمتان شده ام، مسافرم و وقت زیادی ندارم، الان که سوار ماشین بودم و داشتم از قم رد می شدم، نگاهم به گنبد طلایی حرم حضرت معصومه (س) افتاد و با خودم گفتم که چه می دانی پیرمرد، خطر در کمین است و معلوم نیست تا ساعتی دیگر هم عمرت به دنیا باشد، برو و دین خدا و امام (ع) (خمس) را پرداخت کن تا فردای قیامت، که دستت از دنیا کوتاه است، مشغول الذمه نباشی.

مرد این ها را گفت و مشغول حساب و کتاب شد. میزان وجوهاتش که معلوم شد، در چمدان را باز کرد و یک جا همه اش را پرداخت کرد و رفت.

وجوهات مرد، کفاف خرج و مخارج یک سال طلاب را داد. عمه ی سید، حسابی شرمنده اش کرده بود.

 

منبع: بارگاه فاطمه معصومه (علیها السلام)، تجلیگاه فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، سید جعفر میر عظیمی؛ با تصرف و تلخیص.

نظرات 1 + ارسال نظر
سنگ صبور جمعه 25 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 04:55 ب.ظ

زندگی آنقدر طولانی نیست که هر روز مهربان بودن را بتوان به فردا انداخت ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد