روز گذشته خبرنگار پایگاه اطلاعرسانی حج در مدینه منوره موفق شد تصاویری ناب و با کیفیت عالی از درب خانه حضرت زهرا(س) و قفل این درب به ثبت رساند.
پایگاه اطلاعرسانی حج وابسته به بعثه مقام معظم رهبری در آستانه شهادت آن حضرت و آغاز ایام فاطمیه این تصاویر را با کیفیت اصلی در اختیار شیفتگان و عاشقان آن حضرت قرار میدهد.
هو الحبیب الذی ترجی شفاعته لکل هولٍ من الأهوال مقتحم
ترجمه: او ( حضرت رسول الله) دوستی است که در همه پیشامدها و حوادث ناگوار امید شفاعت از او می رود.
به گزارش بقیع به نقل از خبرگزاری فارس، در پی دریافت اخبار نگران کننده ای
در خصوص وضعیت تعدادی از اتباع ایرانی که در زندان شهر دمام عربستان
زندانی هستند، سفیر عربستان سعودی در تهران روز دوشنبه به وزارت امور خارجه
فراخوانده شد.
حسن قشقاوی معاون کنسولی، امور مجلس و ایرانیان وزارت امور خارجه در این ملاقات ضمن ابراز نگرانی از برخی اخبار واصله در ارتباط با وضعیت اتباع کشورمان در دمام عربستان، خواستار اقدام فوری مراجع ذیربط سعودی جهت روشن شدن سرنوشت افراد بازداشتی شد.
در همین رابطه یک مقام آگاه در وزارت امور خارجه گفت: این وزارتخانه طی دو روز گذشته پیگیری های متعددی را ازمراجع ذیربط موضوع در عربستان و تهران انجام داده است و این تلاش ها همچنان ادامه دارد.
وی اضافه کرد: وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران همواره نسبت به حفظ حقوق اتباع ایرانی صریح و جدی بوده و عدم پاسخگویی طرف سعودی را نافی مسئولیت های حقوقی و بین المللی و تعهدات آن کشور در چارچوب کنوانسیون های ذیربط در خصوص حقوق زندانیان نمی داند.
به گزارش جهان، شیطانپرستی معاصر، با داعیه دین و معنویت به میدان آمدهاست، این مرام بر خلاف تصوّر رایج، جذابیتهایی دارد که فهم و درک آن برای کسانی که تصوّر روشنی از آموزههای این آیین ندارند، بسیار دشوار است، هر چند شیطانپرستی جدید به تقلید از شیطانپرستی قرون وسطایی شکل گرفته و بسیاری از آموزههای آن را در خود جای داده است، این جنبش، در نوع خود حرکت جدیدی است که باید با نگاه به ریشههای تاریخی ـ اجتماعی آن در غرب تحلیل شود.
به همین منظور فارس با حجتالاسلام والمسلمین «حمزه شریفی دوست» مدیرگروه عرفانهای نوظهور نهاد رهبری در دانشگاهها در خصوص نقد محتوایی «انجیل شیطانی» سلسهگفتوگوهایی انجام داده است که بخشی از آن از نظر میگذرد:
![]() |
*به طور کلی جریانات نقد شیطانپرستی امروزه در چه قالبی به فعالیت خود میپردازند؟
- آنچه برای فهم این جریان به تحلیل و کاوش کمتری نیاز دارد، دو محور زیر است: 1. نمادهایی که امروزه در خدمت این مسلک قرار گرفته است 2. ظواهر و پوشش (مد لباس و مو) که با نام این جریان شهرت یافته است.
متأسفانه در کشور ما جلسات نقد شیطانپرستی هیچگاه ضابطهمند و هوشمندانه برگزار نشده است، کسانی که قصد نقد این فرقه را داشتهاند، بیشتر به تبلیغ این جریان دامن زدهاند؛ نه نقد و آسیبشناسی صحیح، علت این است که بیش از آنکه به ایدئولوژی شیطانگرایان بپردازند، به توضیح نمادها پرداختهاند و از قضا این همان کاری است که شیطانپرستان میخواهند، توضیح نماد و تفسیر آن، توصیف است نه آسیبزدایی، ناقدان این جریان (که اتفاقأ دلسوزانه این کار را کردهاند) همواره در کشور ما یا به مد لباس و مو گیر دادهاند و یا به رمزگشایی از نمادهایی پرداختهاند که اصالتاً از آن شیطانپرستان نبوده است.
بسیاری از نمادهای شیطانپرستان متعلق به این گروه نیست
کسانی که قصد مبارزه با شیطانپرستی از طریق نمادها را دارند، باید در باب نمادها سه نکته اساسی را مورد توجه قرار دهند، غفلت از این سه امر، ممکن است به شناخت و تحلیل ناصواب این فرقه منجر شود و یا باعث ترویج ناخواسته آیین شیطانی شوند:
اول این که جریان شیطانی، بسیاری از نمادهایی را که در دیگر آیینها و مسلکها ریشه دارد، امروزه به سود خویش و در خدمت خود به کار گرفته است، بسیاری از نمادهایی که امروزه به نام شیطانپرستی مشهور شده، متعلّق به جریان شیطانی نیست و آنها این نمادها را تصاحب کردهاند، هدف از این تردستی، اثبات ریشهدار بودن آیینشیطان پرستی و تثبیت آن و اعتماد بخشی به یاران شیطان است.
پارهای از این نمادها در تمدنهای باستانی مصر و یونان ریشه دارد و بعضی دیگر متعلّق به شرق است؛ چنانکه «آنتوان لاوی» در کتابش «کالی» و «شیوا» را که در میان هندوها و یوگیها جایگاه خاصی دارند و از خدایان هندو به حساب میآیند، همان شیطان معرفی میکند، بعضی از نمادهای ماسونها یا کابالا نیز اکنون در خدمت این آیین قرار گرفته است.
هر چند جریان شیطانی محصول عرفان یهود و فراماسونری و نتیجه نامشروع این دو جریان است، جریان شیطانی، امروزه خود را آیینی برخوردار از سنّتهای منحصر به فرد، نمادهای ویژه، مبانی مجزّا و در یک کلمه، یک «جریان مستقل تاریخی» معرفی میکند.
نمادهای شیطانی نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد
دوم اینکه؛ نمادها لزوماً معنای واحد ندارند، علّت این است که فرهنگهای مختلف از هم دیگر تأثیر پذیرفتهاند و اقوام و ملتها، در تعامل با دیگر فرهنگها، دست به اقتباس زده و به سود خود، تغییراتی در محصولات دیگران ـ البته به نسبت آرمانها و ارزشهای بومی خود ـ دادهاند و به مرور این فرآورده جدید، نماد ارزشها و باورهای ایشان شده است؛ بنابراین نمادها نه ریشه واحد دارند و نه معنای واحد.
استفاده ابزاری از نماد شیطانی در جهت خوی استکباری
نکته سوم اینکه؛ چون نماد ابزاری قوی و نافذ است و چون برخورداری از نمادهای گویا و متنوّع، قدرتی بیبدیل محسوب میشود، نسبت دادن نمادهای دیگر آیینها به شیطانپرستی، تلاش غیر مستقیم برای تبلیغ این مرام انحرافی و کمک ناخواسته به آن است؛ بنابراین منظور از نمادهای شیطانپرستان، نمادهایی است که امروزه شیطانگرایان به سود خود استخدام کردهاند، آنچه نباید از آن غفلت شود، این است که نمادهایی که امروزه در خدمت این جریان ضد دینی و ضد توحیدی ایفای نقش میکند؛ باید برای انتساب این جریان به عقبه سیاسی خود و فهم ریشهها و مبانی استکباری آن مورد توجه قرار گیرد؛ نه استقلال دادن به این جریان و در نتیجه تبلیغ و تثبیت آن.
از سوی دیگر آنچه تاکنون مورد غفلت قرار گرفته، نگرشهای مؤسس این جریان در باب جهانبینی و هستی شناسی است، «آنتوان لاوی» که شخصیت مطرح جریان شیطانی است و سهم زیادی در پیریزی این بنای ضد دینی داشته است، افکارش را در کتاب مقدس شیطانپرستان مطرح کرده و تلاش دارد از حیث نرم افزاری این جریان را تقویت کرده و به مرز قبول نزدیک کند.
* شیطانپرستی معاصر یا به تعبیر خود مبتلایان «شیطانگرایی» چگونه شکل گرفت؟
- شیطانپرستی معاصر با بحرانهای بعد از جنگ جهانی دوم پیوند خورده است، جنگ جهانی دوم شرایطی ناامیدکننده ایجاد کرده بود، فریاد مبارزه و اعتراض از هر کوی و برزن بلند بود، جوانان دریافتند که نظام سرمایهداری، جهان را به مرز نابودی و انهدام رسانده است، ظلم و خفقان شدید باعث شد گروهی از جوانان عصیان کنند و اعتراض خود را با ترویج هیپیگری نشان دهند؛ بلکه بتوانند با طرح تفکری نو در حوزه اخلاق و امنیت اصلاحگری کنند، سرانجام جوانان، به ویژه دانشجویان برخاستند و با استفاده از ظرفیت موسیقی، با شعار «سرانجام اصلاحی باید» جنبش متال را به وجود آوردند، شاید اولین گام در به انحراف کشاندن این حرکت اصلاحی، استفاده از این ابزار (موسیقی) بود.
نظام سرمایهداری برای مهار بحران جنگ جهانی دوم به ترویج شیطان پرستی روی آورد
در دهه اول موسیقی متال، تقریباً تمامی اشعار و ترانههای آن دارای خمیر مایه اعتراضآمیز بر ضد جنگ، عشرتطلبی و سلطه سیاسی بود، در این ترانهها مبارزه با مدرنیته و سلطه تجاری موج میزد و بخش قابل توجهی از محتوای ترانهها هم مربوط به مسائل معنوی، بیداری ضمیر انسانها و ندای درون بود.
اما گردانندگان و طراحان نظام سرمایهداری بیکار نبودند، مهار بحران برای آنها بسیار حیاتی بود، سرانجام با کشاندن کنسرتهای اعتراض به دامن شیطانپرستی، توانستند از همراهی توده مردم با این جنبش جلوگیری کنند و با ترویج نمادها و پوششهای شیطانی در پارهای از کنسرتها، عملاً به شناساندن این مرام به مردم کمک کنند، یقیناً خواست اولیه جوانان معترض، ترویج و گسترش شیطانپرستی نبود، خواننده مشهور گروه انگلیسی «بلک سبت» یعنی «آزی آزبورن»؛ اولین کسی بود که به این ایده واکنش نشان داد، او در سال 1976 در مصاحبهای تأکید کرد: «من و بچهها هرگز دنبال تفکرات شیطانی نرفتهایم... من به آفرینندهام ایمان دارم، بلک سبت هرگز گروهی شیطانپرست نبوده است، من از دیدن بعضی از طرفدارانمان که با لباسهای سیاه و صورتی رنگ شده و شمعی در دست در سالن کنسرت حضور پیدا میکنند، واقعاً میترسم.. واقعاً ما آنگونه که آنها فکر میکنند نیستیم، ما فقط معترضیم».
ترویج سبکهای موسیقی «راک» و «متال»
اما کار از کار گذشته بود، دستان پشت صحنه توانستد با نفوذ عوامل خود به کنسرتهای موسیقی و به دنبال آن پوشش رسانهای در تلویزیون و روزنامهها، توجه به شیطان را در کانون توجه توده مردم قرار دهند و زمینهای فراهم کنند که گروههای جدید هم با تحمل این هزینه و قبول بر چسب شیطانگرایی به گروههای «راک» و «متال» ملحق شوند، در پی آن گروههای جدید به جای اینکه به آرمان اولیه جنبش پایبند باشند، به تخلیه انرژی اعضای خود و پرداختن به محتوای شیطانی در کنسرتها سرگرم شدند، در نتیجه یکی از فراگیرترین جنبشهای ضدسرمایهداری در غرب که در ابتدا با آرمانهای انساندوستانه شروع شد، نه فقط مهار که با ایده شیطانپرستی تغییر ماهیت یافت. چنین دستکاری در ماهیت این حرکت، چنان رسوایی بپاکرد که هوادران «متال» هم در تاریخچه آن از این لکه ننگ یاد میکنند: «موسیقی «متال»به عنوان نوعی جنبش هنری ـ اجتماعی، به مانند تمام مقولات بشری، پس از گذشت مدتی کوتاه از روزهای آغازین خود بازیچه دست سودجویان شد، گویی دالانی کثیف و تو در تو که به جیب سرمایهداران و ابرقدرتهای بزرگ ختم میشود و هیچکس را توان راهیابی به آن نیست، مگر در جهت برآورده ساختن اهداف آنان».
از کلیسای شیطان تا معبد ست
* در خصوص جریانات مهم شیطان پرستی توضیحاتی را ارایه بفرمایید؟
- باید دانست که دو جریان اصلی در شیطانپرستی حضور دارند و شیطانپرستی با این دو نگرش شناخته میشود؛ به عبارت دیگر امروزه شیطانپرستی در قالب دو جریان و شاخه رواج دارد:
1-سِیتنیسم (Satenism): همان شیطانگرایی لاوایی است و با سرکردگی «آنتوان ساندور لاوی» شناخته میشود، او کلیسای شیطان را در 1966 تأسیس و خود را پاپ کلیسای شیطان معرفی کرد و در سال 1969 انجیل شیطانی را منتشر کرد.
![]() |
کلیسای شیطان |
این گروه معتقدند که موجودی به نام شیطان وجود خارجی و عینی ندارد و شیطان فقط نماد هوا و هوس، آرزوها و لذّتطلبی انسان است.
![]() |
«آنتوان ساندور لاوی» و سِیتنیسم |
2ـ
شاخه ستیانیسم (setians): این شاخه از سوی «مایکل اکینو»، دوست «آنتوان
لاوی»، پایهریزی شد، وی «معبد سِت» را در سانفرانسیسکو با نگاهی متفاوت از
لاوی نسبت به وجود شیطان، بنا نهاد، «مایکل آکینو» برخلاف «لاوی» قائل به وجود خارجی شیطان و قدرت شگرف شیطان در تدبیر جهان هستی بود.
![]() |
«اکینو»
برای تسلّط خارجی شیطان بر هستی و زمینهسازی برای این تسلّط، مسیر خود
را از «لاوی» جدا کرد و در مقابل «کلیسای شیطان» لاوی، «معبد ست» را تأسیس
کرد.
![]() |
«مایکل اکینو» و شاخه ستیانیسم |
به گزارش مشرق به نقل از مرکز خبر حوزه،
این محقق حوزوی در کتاب خود با نقل سیرهای از آن حضرت آورده است امام
هادى - علیه السلام - در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان مى کوشید و به
آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر مى شمرد زیرا آنان
سرچشمه نور و آگاهى در زمین هستند.
از کسانى که مورد تجلیل امام
قرار گرفت، فقیهى بود که با یکى از نواصب و مبغضین اهل بیت به مناظره
پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندى به زیارت امام هادی
(ع)آمد حضرت که از مناظره او با ناصبى خبردار بود از دیدن وى شادمان شده
او را در صدر مجلس نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت . مجلس مملو
از علویان و عباسیان بود. آنان در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و
امام را مخاطب ساخته گفتند:
«چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى ؟...»
حضرت
در پاسخ فرمود: از کسانى نباشید که خداوند متعال درباره شان فرمود: «(
أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْکِتَابِ
یُدْعَوْنَ إِلَى کِتَابِ اللّهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى
فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ». (1)
«آیا ندیدى کسانى را که
بهره اى از کتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا کتاب خدا
داور آنان باشد لیکن گروهى اعراض کرده روى گرداندند».
آیا کتاب
خداوند متعال را به عنوان داور و حکم قبول دارید؟... همگى گفتند: «آرى ،
یابن رسول اللّه ». و امام روش خود را - به استناد آیات قرآن - چنین
مدلّل ساخت : آیا خداوند نمى گوید: « ی یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا
إِذَا قِیلَ لَکُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ
اللَّهُ لَکُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ
الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ
وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ ». (2)
«اى کسانى که ایمان
آورده اید هنگامى که در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز کنید شما نیز
جاى باز کنید تا خداوند براى شما گشایش دهد... تا آنجا که مى گوید: و
دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد».
خداوند متعال همانطور که مؤمن
را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى
داده است . و باز خداوند است که مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را
درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و
شریفان نسب دار را رفعت مى دهد! (نه این گونه نیست) لیکن حضرت باریتعالى با
تاءکید مى گوید:
« أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا
وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ
یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا
یَتَذَکَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ » (3) آیا آنان که مى دانند و آنان که
نمى دانند با هم برابرند؟».
پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به
این عالم که مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید، شکستى که این مرد
به آن ناصبى با دلایل و براهین (قاطع)داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار،
بالاتر و برتر است .
دلایل و حجت هاى امام ، حاضرین را خاموش کرد لیکن یکى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشارى کرد و گفت :
«یابن
رسول اللّه ! شما این مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پایین تر از او به
حساب آوردى در صورتى که او مانند ما نسبى چنین روشن و درخشان ندارد و از
صدر اسلام تاکنون آن را که نسبى شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم مى
دارند...»
منطق این شخص عباسى ، منطقى سست و بى بنیاد است که اسلام
بدان کمترین بهایى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والایى است که هرگز چنین
افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است . لذا حضرت طبق اصل
قرآنى : « ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّکَ بِالْحِکْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ
الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّکَ هُوَ
أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (4)
و دستور: « کَلِمُوا النّاسَ عَلى قَدْر ِ عُقُولِهِم » براى قانع کردن
وى راه دیگرى در پیش گرفت و گفت :
«سبحان اللّه ! » آیا عباس که از بنى
هاشم بود با ابوبکر تیمى بیعت نکرد؟ آیا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى
عباسى و از خاندان بنى هاشم ، کارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس
چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شوراى شش نفره کرد (برای بیعت)
ولى عباس را که هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟!
پس اگر برتر
شمردن غیر هاشمى بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت کردن عباس با ابوبکر و
کارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محکوم کنى و اگر آن کار اشکالى
نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود...».
معترض ، تاب این استدلالات را نیاورد خاموش گشت و دیگر دم نزد.(5)
1-سوره آل عمران ، آیه 23.
2- سوره مجادله ، آیه 11.
3- سوره زمر، آیه 9.
4- سوره نحل ، آیه 125.
5- « الاحتجاج» طبرسى ، ج 1 و 2، ص 454.
زندگانی امام علی الهادی(ع)-باقر شریف قرشی