درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

دوستی مؤمنان

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: من نزد شما چه اندازه قدر و منزلت دارم، در قلب شما چقدر جا دارم؟ امام فرمود: «آن مقدار که من در قلب شما جا دارم!»
ما همین حرف را در مورد امام عصر(عج) می‌توانیم، بیان کنیم که امام زمان(عج) چقدر ما را می‌خواهد، چقدر از ما راضی است؟ ما باید دل خودمان را شاهد بگیریم که آیا ما دربارة امام زمان(عج) بی‌قرار هستیم؟

 

آیت الله احمد میانجی(ره)


امام سجّاد(ع) می‌فرمایند:
«خداوندا! برای ما در سینه‌های مؤمنان محبّت قرار ده و زندگی [دنیا] را بر ما ناگوار نگردان.»1

در این دعا آمده است که: خدایا، دوستی و محبّت ما را در دل مؤمنان قرار بده.
انسان گاهی اشخاصی را می‌بیند که از آنها خوشش می‌آید و دلش می‌خواهد که با آنها رفیق شود و برعکس اشخاصی هستند که انسان وقتی آنها را می‌بیند، بدش می‌آید. در مورد حضرت علی(ع) هم همین طور بود. افرادی که با حضرت مخالفت می‌کردند، کسانی بودند که انسان از آنها بدش می‌آمد. از حضرت رسول اکرم(ص) منقول است که دربارة حضرت علی(ع) می‌فرمود:
«یا علی! تنها مؤمنان تو را دوست دارند و تنها منافقان از تو دوری می‌جویند.»2

این طور که حضرت امام سجّاد(ع) می‌فرماید: برای ما در دل مؤمنان قرار بده، این معنا را می‌دهد که ما هم جزء مؤمنان باشیم.
در روایت آمده است که مؤمن را با دوست‌هایش بشناس، ببین این فرد با چه کسانی ارتباط دارد، چون قدر و منزلت هر فردی به اندازة جلیس و همنشین خودش است.

شخصی از امام صادق(ع) پرسید: من نزد شما چه اندازه قدر و منزلت دارم، در قلب شما چقدر جا دارم؟ امام فرمود: «آن مقدار که من در قلب شما جا دارم!»

ما همین حرف را در مورد امام عصر(عج) می‌توانیم، بیان کنیم که امام زمان(عج) چقدر ما را می‌خواهد، چقدر از ما راضی است؟ ما باید دل خودمان را شاهد بگیریم که آیا ما دربارة امام زمان(عج) بی‌قرار هستیم؟ به ملاقاتش عشق می‌ورزیم؟ در مسیر آن حضرت هستیم یا خیر؟

دلیل اینکه در روایت آمده: «نگریستن به چهرة عالم از روی محبّت به او، عبادت است.»3 این است که وقتی انسان عالم را می‌بیند، تقوا را می‌بیند، آخرت یادش می‌آید، خدا یادش می‌آید، در این وقت با آنها سنخیّت پیدا می‌کند و پاک و تطهیر می‌شود.

ما اگر به حضرات معصومان(ع) اظهار ارادت می‌کنیم، مثلاً در مجالس عزا و سرورشان شرکت می‌کنیم، یا زیارت امین الله می‌خوانیم یا زیارت جامعه یا زیارت عاشورا می‌خوانیم، قهراً با آنها یک رابطة روحی پیدا می‌کنیم و اگر توجّهی از آن طرف بشود، انسان تطهیر و پاک می‌شود.

نسبت به اولیای الهی و عالمان ربّانی هم همین طور است؛ اگر ما در دل آنها جا داشته باشیم، قطعاً یک گونه تطهیری برای ماست. پس از خدا بخواهیم که ما در دل مؤمنان و اولیای الهی اُودّی (محبّتی) داشته باشیم. حالا شما مؤمنان را رفقای خودتان حساب کنید و بروید بالاتر تا جایی که در دل امام زمان(عج) خطور کنید. ولو اگر یک لحظه هم از خاطر مبارکش بگذریم، تطهیر می‌شویم؛ که لازمة این توفیقات این است که ما ملحق شویم به آنها و یک رابطة روحی با آنها پیدا کنیم.

در ادامة دعای امام سجّاد(ع) آمده است که:
«خدایا حساب و زندگی را برای ما مایة سختی و حسرت قرار نده!» خدایا ما را در سنّت رسول خدا(ص)‌ زندگی بده؛ یعنی به همان روش و طریقة رسول الله(ص) و پاکش زنده باشیم و از منهاج رسول خدا(ص) کنار نرویم و بدانیم که رسیدن به رسول خدا(ص) تنها به لفظ و سخن نیست، بلکه اعمال می‌خواهد، تقوا می‌خواهد، ترس از خدا می‌خواهد، تهجّد می‌خواهد، برای خدا به زحمت افتادن می‌خواهد و الّا اگر انسان بخورد و بخوابد و هیچ خودش را به زحمت نیندازد و آن وقت منتظر باشد که به مجرّد مرگ، هیچ ناراحتی به سراغ او نیاید، این گونه نمی‌شود.

همین طوری که امام سجّاد(ع) دعا می‌کند، ما نیز باید برای خودمان دعا کنیم و با اصرار از خدا بخواهیم که معرفت خودش را به ما عنایت فرماید و مراد از این معرفت، خداشناسی از راه برهان نظم و ... نیست؛ بلکه این توحید را خدا باید به انسان بدهد، این معرفت به اولیای الهی را خدا باید بدهد. منشأ تمام برکات، اهل بیت(ع) هستند. ما باید از خدا محبّت معصومان(ع) و اولیای الهی را بخواهیم، که در آن صورت دنیا درست می‌شود. کسی خدمت امام صادق(ع) رسید و تا نشست امام فرمود: «آمدی تا از دنیایت شکایت کنی» عرض کرد: بله! فرمود: «از کدام نعمت خدا می‌خواهی شکایت کنی؟ آیا حاضری خدا محبّت ما را بگیرد و مال دنیا را به شما بدهد؟!»

امیدواریم که آنها خودشان به ما توجّه کنند تا تربیت شویم. هر طوری که آنها خودشان صلاح می‌دانند با ما رفتار کنند تا تربیت شویم.
از خدا بخواهیم که حیات طیّبه و ممات طیّبه به ما عنایت فرماید. ان‌شاءالله


پی‌نوشت‌ها:

1. صحیفة سجّادیه، ص 180.
2. حرّ عاملی، وسائل الشّیعه، ج 2، ص 319.
3. بحارالأنوار، ج 1، ص 205.

آموزه‌های بنیادین تفکر مهدوی

مسلمانان برخلاف بسیاری از ادیان و مذاهب معتقدند که منجی موعود آنها نه برای نجات قوم و نژادی خاص، بلکه برای نجات همة‌ بشریت با هر دین، رنگ و نژادی که دارند، می‌آید و عدالت، امنیّت، معنویّت و رفاه و آرامش را برای همگان به ارمغان می‌آورد.

 
 
بررسی اجمالی «منتخب الأثر فی الامام الثّانی عشر»
ابراهیم شفیعی سروستانی


به جرئت می‌توان گفت در هیچ آیین و مکتبی به اندازة دین اسلام به موضوع آیندة جهان و آخرالزّمان اهمیّت داده نشده و در هیچ فرهنگ و آیینی به مانند مکتب حیات‌بخش اسلام، زوایای مختلف این موضوع تبیین و تشریح نشده است. ده‌ها آیة شریف «قرآن»،‌ صدها روایت نقل شده از پیامبر اعظم(ص) و امامان معصوم(ع) و کتاب‌های فراوانی که از قرون اوّلین اسلام تاکنون در این زمینه تألیف شده، شاهدی بر این مدّعاست. البتّه باید توجّه داشت که همة‌ آنچه در کتاب‌های اعتقادی و متون روایی ما دربارة جهان آینده و آیندة جهان آمده است، از نظر اعتبار و اهمّیت در یک پایه نیستند، بلکه برخی آنها اساسی و بنیادی‌تر بوده و از اعتبار و اهمیّت بیشتری برخوردار است.

به بیان دیگر، می‌توان آموزه‌های مهدوی و آخرالزّمانی اسلام را به اصلی و فرعی و زیربنایی و روبنایی تقسیم کرد. آموزه‌های اصلی و زیربنایی، آموزه‌هایی هستند که اساس تفکّر آینده‌گرای اسلام را تشکیل می‌دهند؛ از ادلّه و مبانی مستحکمی برخوردارند و به هیچ‌وجه نمی‌توان از آنها چشم‌پوشی کرد. در مقابل، آموزه‌های فرعی و روبنایی، شامل آن دسته از تعالیم آخرالزّمانی اسلام می‌شود که یا به دلیل سستی ادلّه و مستندات یا به دلیل کمی تأثیر و اهمّیت آنها در این منظومة معرفتی، کمتر به آنها توجّه می‌شود.

شناخت آموزه‌های پایه‌ای و بنیادین نگرش آخرالزّمانی اسلام و تمییز آنها از تعالیم فرعی و تبعی از چند جهت برای ما مفید و ضروری است:

الف. اولویت بخشیدن به تعالیم پایه‌ای و بنیادین در آموزش، تبلیغ و ترویج فرهنگ مهدویّت و آخرالزّمان؛
ب. اهمیّت دادن بیشتر به این قبیل آموزه‌ها در پژوهش‌ها و تحقیقات کلامی،‌ تاریخی و روایی و تلاش برای تبیین هرچه دقیق‌تر و کامل‌تر مبانی و مستندات آنها؛
ج. تکیه بر این گونه تعالیم در موارد تعارض و اختلاف آموزه‌های آخرالزّمانی اسلام با باورها و اعتقادات دیگر ملل و مذاهب.
پس از این مقدّمه، آموزه‌های اساسی و بنیادین تفکّر مهدوی و آخرالزّمانی اسلام را به اجمال بررسی می‌کنیم.
گفتنی است، ملاک ما در این بررسی، کتاب ارزشمند «منتخب الأثر فی الإمام الثّانی عشر(ع)» اثر حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی بوده است.

در مجلّدات سه گانة این کتاب، با بهره‌گیری از 390 کتاب از منابع تفسیری، روایی، کلامی و تاریخی شیعه و اهل سنّت، بیش از 1200 روایت نقل شده از پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) دربارة تولّد، غیبت و ظهور امام مهدی(ع) در یازده باب دسته‌بندی و در فصول متعدّد ارائه شده است.

نکتة با اهمّیت در مورد کتاب یاد شده این است که در آغاز هر فصل و در بررسی هر موضوع، به تعداد روایاتی که در منابع شیعه و اهل سنّت دربارة آن موضوع وارد شده، نیز اشاره شده است.

1. وجود آینده‌ای روشن و امیدبخش برای جهان

برخلاف برخی مکاتب فلسفی و ادیان و مذاهب ساختگی که معتقدند جهان و جهانیان سرانجام در اوج تاریکی، گمراهی، ستم و نابرابری در اثر رویدادها و بلایایی طبیعی یا سلاح‌ها و تجهیزات ویرانگر دست‌ساختة بشر، نابود می‌شوند، مکتب اسلام، آیندة‌ جهان را بسیار روشن، امیدبخش  سرشار از نور و سرور می‌داند و معتقد است که دنیا سرانجام، عاقبت به خیر خواهد شد و برخلاف میل همة ستمگران و سرکشان تاریخ، جهانیان در پایان تاریخ، طعم خوش عدالت، آزادی و رستگاری را خواهند چشید.1

در آیات متعدّدی از قرآن کریم، به این موضوع تصریح شده است که از آن جمله می‌توان به این آیه اشاره کرد:
«خدا به کسانی از شما که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند، وعده داده است که حتماً آنان را در این سرزمین جانشین [خود] قرار دهد؛ همان‌گونه که کسانی را که پیش از آنان بودند، جانشین [خود] قرار داد و آن دینی را که برایشان پسندیده است به سودشان مستقر کند و بیمشان را به ایمنی مبدّل گرداند، [تا] مرا عبادت کنند وچیزی را با من شریک نگردانند و هر کس پس از آن به کفر گراید، آنانند که نافرمانند.»2

افزون بر آیات قرآن، بیش از هزار روایت از پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم(ع) نقل شده که در همة‌ آنها به وجود آینده‌ای روشن و امید بخش برای جهان تصریح شده است.3

در یکی از این روایات که از پیامبر اعظم(ص) نقل شده است،‌ می‌خوانیم:
«اگر از [عمر] دنیا تنها یک روز باقی مانده باشد، خداوند صاحب عزّت و جلال، مردی را بر می‌انگیزد که جهان را پر از عدل کند، چنان که از ستم پر شده بود.»4

2. نقش محوری عدالت در جهان آینده

در روایات و متون اسلامی برای جامعة‌ موعود اسلامی و حکومتی که در فرجام تاریخ در سرتاسر جهان حاکم خواهد شد، ویژگی‌های متعدّدی برشمرده شده است، ولی بی‌تردید، در میان همة‌ این ویژگی‌ها، عدالت جایگاهی بی‌بدیل و منحصر به فرد دارد و محور همة تحوّل‌های جهان پس از ظهور به شمار می‌آید.

بر اساس آموزه‌های اسلامی، در آرمان‌شهری که وعدة‌ تحقّق آن به همة جهانیان داده شده است، همة‌ مظاهر ستم و بی‌عدالتی از بین خواهد رفت و عدالت بر همة مناسبات فردی و اجتماعی انسان‌ها حکم‌فرما خواهد شد.

بر اساس بررسی مؤلّف محترم کتاب منتخب الأثر، در منابع و مصادر شیعه و اهل سنّت بیش از 160 حدیث نقل شده که در آنها از عدالت‌گستری و ظلم‌ستیزی به عنوان مهم‌ترین محور تحوّلات عصر ظهور و بزرگ‌ترین آرمان جامعة موعود یاد شده است. 5

در روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، در این زمینه چنین آمده است:
«شما را به مهدی بشارت می‌دهم. او در زمانی که مردم گرفتار اختلاف، درگیری و آشوب‌ها هستند، در امّت من برانگیخته می‌شود و جهان را از عدالت و برابری پر می‌سازد. همچنان‌که از ستم پر شده بود.»6

گفتنی است، عدالتی که وعدة‌ تحقّق آن در زمان ظهور امام مهدی(ع) داده شده، از نظر دامنه، گستره و ژرفا بی‌همتاست و به همین دلیل حکومت‌های بشری از ایجاد نظام عادلانه‌ای مشابه آنچه در عصر موعود محقّق خواهد شد، عاجزند.7

3. منجی موعود، مردی از خاندان محمّد(ص)

به اعتقاد همة مسلمانان در آخرالزّمان و در زمانی که همة‌ جهان از ستم و بی‌داد آکنده شده است، مردی از اهل بیت پیامبر اکرم(ص)، از فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س) و از نسل امام حسین(ع) که از او با لقب «مهدی» موعود یاد می‌شود، برمی‌خیزد و جهان را از عدل و داد سرشار می‌سازد. در این اعتقاد،‌ جهان تنها به دست این موعود الهی به نجات و رستگاری می‌رسد و تا او نیاید جهان هرگز روی امنیّت، آرامش، عدالت و معنویّت واقعی را نخواهد دید.

در مجموعه‌های روایی شیعه و اهل سنّت،‌ افزون بر 400 روایت نقل شده که در همة آنها تصریح شده، مهدی موعود(ع) از خاندان پیامبراکرم(ص) و از نسل ایشان است.8

همچنین در بیش از 200 روایت تأکید شده که آن حضرت از نوادگان فاطمه زهرا(س) است.9 در متجاوز از 200 روایت نیز تصریح شده که منجی آخرالزّمان از نسل امام حسین(ع) است.10

در یکی از روایاتی که در این زمینه از پیامبر اعظم(ص) نقل شده است، چنین می‌خوانیم:
«قیامت برپا نخواهد شد تا مردی از خاندان من به حکومت برسد، نام او همانند نام من است. او زمین را از عدل و داد پر می‌کند، چنانکه از ستم و بی‌داد، پر شده بود.»11

4. جهانی بودن رسالت منجی

مسلمانان برخلاف بسیاری از ادیان و مذاهب معتقدند که منجی موعود آنها نه برای نجات قوم و نژادی خاص، بلکه برای نجات همة‌ بشریت با هر دین، رنگ و نژادی که دارند، می‌آید و عدالت، امنیّت، معنویّت و رفاه و آرامش را برای همگان به ارمغان می‌آورد.

بر اساس بررسی مؤلّف کتاب منتخب الأثر در بیش از 150 حدیث بر این موضوع تصریح شده است،12 که از آن جمله می‌توان به روایت زیر که از پیامبر اعظم(ص) نقل شده است، اشاره کرد:
«اگر از [عمر] دنیا یک ساعت بیشتر باقی نمانده باشد، خداوند این ساعت را آن قدر طولانی می‌کند تا مردی از خاندان من که هم‌نام و هم‌کنیة من است، تمام زمین را از قسط و عدل آکنده سازد، چنان که پیش از آن از ستم و بی‌عدالتی پر شده بود. پیروی از او بر همة آفریدگان واجب است.»13

5. استمرار سلسلة حجّت‌های الهی تا روز قیامت

شیعیان معتقدند که سلسلة حجّت‌های الهی از آفرینش حضرت آدم(ع) تا روز رستاخیز ادامه دارد و اگر یک روز حجّت خدا از جهان رخت بر بندد، همة‌ جهان و جهانیان نابود می‌شوند. از این‌رو ضروری است آخرین حجّت حق، از سلسلة پیشوایان دوازده‌گانه‌ای که پس از پیامبر اکرم(ص) به امّت رسیدند، زنده و پابرجا باشد تا همة ‌عالم از برکات وجود او بهره‌مند شوند.
براساس همین اعتقاد، شیعیان دوازده امامی،‌ امام مهدی(ع) را به عنوان یگانه «موعود موجود» می‌شناسند و با وجود غیبت ظاهری آن حضرت، ایشان را شاهد و ناظر همة‌ رویدادهای جهان و حامی و پشتیبان پیروان خود در شرایط دشوار عصر غیبت می‌دانند.

بر اساس پژوهشی که در کتاب ارزشمند منتخب الاثر انجام شده است، در مجموعه‌های روایی شیعه و اهل سنّت بیش از سیصد روایت وجود دارد که در آنها بر وجود سلسلة امامان دوازدگانه پس از نبی اکرم(ص)  و ضرورت استمرار این سلسله تا روز قیامت تصریح شده است.14

در یکی از روایات که در این کتاب آمده است، پیامبر اعظم(ص) خطاب به امیرمؤمنان، علی(ع) می‌فرماید:
«امامان پس از من دوازده نفرند که نخستین آنها، ای علی، تو هستی و آخرین آنها، آن قائمی است که خداوند عزّوجلّ مشرق‌ها و مغرب‌های زمین را به دست او می‌گشاید.»15

گفتنی است، در روایات معصومین(ع) در مورد چرایی ضرورت استمرار سلسلة حجّت‌های الهی تا روز قیامت نکات فراوانی مطرح شده است، که در اینجا مجال طرح آنها وجود ندارد.16


ماهنامه موعود شماره 119

پی‌نوشت‌ها:

1. برای مطالعة بیشتر در این زمینه ر.ک: لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر فی الإمام الثانی عشر(ع)، چ اوّل: قم، مکتب المؤلّف، 1422ق.، ج2، صص 20 ـ 51؛ ابراهیم شفیعی سروستانی، معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، چ دوم: تهران،‌ موعود عصر(ع)، 1388، صص 223 ـ 240.
2. سورة نور (24)، آیة‌ 55.
3. ر.ک: منتخب الأثر، ج 2، صص 52 ـ 124.
4. همان،‌ ص 53، ح 353.
5. ر.ک: همان، صص 222 ـ 235 و صص 331 ـ 332.
6. همان، ج 2، ص 66، ح 368.
7. برای مطالعة‌ بیشتر در این زمینه ر. ک: معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، صص 460 ـ 483.
8. ر.ک: منتخب الأثر، ج2، صص 125 ـ 130.
9. ر.ک: همان، صص 146‌ـ 152.
10. ر.ک: همان، صص 158 ـ 161.
11. همان، ص 126، ج 484.
12. ر.ک: همان، ج 2، صص 222 ـ 235 و ج 3، صص 155ـ157.
13. همان، ص 233، ح 597.
14. ر.ک: منتخب الأثر، ج1، صص 19ـ254.
15. همان، ص106، ح155.
همان، صص19ـ20.
16. برای مطالعة‌ بیشتر در این زمینه ر.ک: معرفت امام زمان(ع) و تکلیف منتظران، صص 207ـ220.

چرا خداوند امامت را در کودکی قرار داد؟

چه ضرورتى دارد که کودک امام باشد در حالى که مورد شک و تردید عده‏اى قرار مى‏گیرد؟ چرا امام زمان ‏علیه‏السلام از همان کودکى در اختفا به سر بردند؟ آیا عقل، امامت کودک را تأیید مى‏کند؟
 
 
برخى ممکن است سؤال کنند: چه ضرورتى دارد که کودک امام باشد در حالى که مورد شک و تردید عده‏اى قرار مى‏گیرد.

ممکن است عواملى چند در این انتخاب مؤثر باشد:

1 - امتحان مردم؛ زیرا با اثبات امامت طفل از راه معجزه و جهات دیگر، انسان مورد امتحان قرار مى‏گیرد که چگونه در برابر حق تسلیم گردد، همان گونه که حضرت عبدالعظیم حسنى مورد امتحان قرار گرفت.

2 - براى اثبات اینکه امامت این شخص از جانب خداوند است؛ زیرا اگر امامان تنها در بزرگسالى به مقام امامت نایل مى‏شدند، ممکن بود کسانى گمان کنند که مقامات و کمالات آنان همگى اکتسابى است ولى در طفل صغیر هیچ گاه این گمان برده نمى‏شود. و اگر طفلى فضایلى در حدّ امامت داشت شکّى نیست که از جانب خداوند است.

3 - براى اثبات اینکه مقام و منزلت بر اساس لیاقت است نه بزرگى سنّ، چنان که در جریان فرماندهى اسامة بن زید چنین بود، در حالى که عده‏اى از صحابه بر عزل او اصرار داشتند پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به جهت لیاقت وى، اصرار بر فرماندهى او داشت.

4 - از آنجا که تا امام رضا (علیه السلام) امامان را یکى پس از دیگرى به شهادت مى‏رساندند، سنت الهى بر این قرار گرفت که از امام جواد (علیه السلام) امامت در سنین پایین قرار گیرد تا اینکه حاکمان جور و ظلم امامت آنان را باور نکرده و آنها را نکشند، تا اینکه نوبت به امام زمان (عج) رسید و چون امامان پیشین از امتحان سربلند بیرون آمده بودند، دشمنان فهمیدند که امامت در سنین کودکى نیز ممکن است، لذا قصد داشتند تا حضرت مهدى (عج) را از همان ابتداى ولادت به قتل برسانند، لذا خواست خداوند بر این تعلّق گرفت که او را از هنگام ولادت در پشت پرده غیبت نگه دارد.

چرا امام زمان ‏علیه‏السلام از همان کودکى در اختفا به سر بردند؟

برخى سؤال مى‏کنند که چرا امام زمان (عج) از همان ابتداى کودکى در اختفا به سر بردند در حالى که وظیفه امام، حضور در میان مردم و ارشاد آنان است؟ و به تعبیر دیگر: چرا امام عسکرى (علیه السلام) فرزند خود را از هنگام ولادت از مردم مخفى داشت؟

شکّى نیست که فشار سیاسى بر امام عسکرى (علیه السلام) و کنترل آن حضرت براى دسترسى به فرزندش حضرت مهدى (عج) به حدّى شدید بود که به شیعیان و اصحاب خود سفارش نموده بود حتى کسى در ملأ عام بر او سلام نکند یا با دست به او اشاره ننماید؛ زیرا در این صورت در امان نخواهد بود.(1) کار به جایى رسیده بود که امام عسکرى (علیه السلام) براى ملاقات با اصحاب خود کسى را به سراغ آنها مى‏فرستاد و مى‏فرمود: «بعد از وقت عشا در فلان موضع و فلان خانه، در فلان شب جمع شوید که مرا در آنجا خواهید دید.»(2)

با وجود همین فشارهاى سیاسى بود که حضرت نظام وکالت را دنبال نمود تا هم بتواند به نیازهاى مردم رسیدگى کند و هم از گرفتارى‏هایى که از ناحیه ملاقات‏ها براى مردم حاصل مى‏شد، بکاهد.

در این موقعیت حسّاس، امام زمان (علیه السلام) متولّد شد. کسى که حجت خدا در روى زمین بعد از امام عسکرى (علیه السلام) خواهد بود. او دوازدهمین امامى خواهد بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله) وعده تولدش را داده که با ظهورش در آخرالزمان زمین را پر از عدل و داد خواهد کرد. کسى که به جهت قیام غیرمترقّبه‏اش نمى‏تواند بیعت کسى را بر گردن داشته باشد. آیا چنین امامى نباید از ابتداى ولادت و حتّى از هنگام به امامت رسیدن، از دید عموم مردم و خصوصاً سلاطین جور که درصدد قتل او بودند مخفى باشد؟ هر چند که در میان مردم است وبا آنان زندگى مى‏کند قطعاً باید این چنین باشد وگرنه برخلاف مصالح کلّى عالم خواهد بود.

آیا عقل، امامت کودک را تأیید مى‏کند؟


برخى مى‏گویند: امامت در سنین کودکى عقلاً محال است. در پاسخ مى‏گوییم:

 امر محال بر سه قسم است:

1 - محال ذاتى: که فى حدّ نفسه محال است بدون در نظر گرفتن امرى دیگر، مثل اجتماع نقیضین یا ارتفاع نقیضین.

2 - محال وقوعى: که وقوع آن محال است، مثل وقوع معلول بدون علت.

3 - محال عادى: که وقوع آن طبق قوانین شناخته شده طبیعت محال است ولى نه ذاتاً محال است و نه مستلزم محال. همانند کارهایى که بر آن معجزه صدق مى‏کند.

در مورد امامت در سنین کودکى مى‏گوییم: این مسأله، محال ذاتى یا وقوعى نیست، زیرا خداوند متعال قادر است تا تمام شرایط رسالت و امامت را در کودک قرار دهد. عقل انسان این مطالب را بعید نمى‏داند. و نبوت حضرت یحیى و عیسى بهترین شاهد صدق بر این مدعا است.

محمّد بن حسن صفّار به سند خود از على بن اسباط نقل کرده که گفت: «اباجعفر (علیه السلام) را در حالى که بر من وارد مى‏شد مشاهده کردم. خوب به سر وپاى مبارکش نظاره کردم تا بتوانم بر اصحاب خود در مصر آن حضرت را توصیف نمایم. ناگهان مشاهده کردم که حضرت به سجده افتاد وفرمود: «خداوند احتجاج نموده در امر امامت به آنچه در امر نبوت احتجاج کرده است، ومى‏فرماید: «وَآتَیْناهُ الحُکْمَ صَبِیّاً»( سوره مریم، آیه 12) و نیز مى‏فرماید: «پس گاهى ممکن است که خداوند به کسى حکمت عطا کند در حالى که کودکى بیش نیست، همان گونه که جایز است به کسى دیگر در سنین چهل سالگى حکمت عطا فرماید.»( 3)

پی نوشت ها:

1.بحارالأنوار، ج 50، ص 269، ح 34

2.بحارالأنوار، ج 50، ص 304، ح 80

3. بصائر الدرجات، ص 258، ح 10

حقوق امام زمان(ع)

از میان همة حقوق گوناگونی که در آموزه‌های اسلامی بر ادای آنها تأکید شده است، پس از حقّ خدای متعال، هیچ حقّی به بزرگی حقّی که امامان و پیشوایان معصوم دین(ع) بر عهدة‌ ما دارند، نیست؛ زیرا هیچ کس به اندازة آنها در زندگی ما نقش ندارد و استمرار زندگی ما بدون وجود آنان امکان‌پذیر نیست.

برای روشن شدن این موضوع، به روایتی از امام صادق(ع) که از پدر ارجمندش، امام باقر(ع) و از جدّ بزرگوارش، امام‌سجّاد(ع) نقل کرده است، اشاره می‌کنیم. در این روایت چنین می‌خوانیم:

«ما پیشوایان اهل اسلام و حجّت‌های خدا بر جهانیان و سروران مؤمنان، رهبران رو سفیدان و سرپرستان مؤمنان هستیم. ما امانی برای ساکنان زمین هستیم، همچنان که ستارگان، امانی برای اهل آسمان هستند. ما کسانی هستیم که خداوند به وسیلة ما، آسمان را از اینکه جز به اذن او بر زمین افتد، نگه می‌دارد و به وسیلة ما، زمین را از اینکه ساکنانش را پریشان سازد، حفظ می‌کند و به وسیلة ما، باران را فرو می‌فرستد، رحمتش را جاری می‌سازد و برکات زمین را خارج می‌کند. اگر یکی از ما در زمین نباشیم، زمین ساکنانش را در کام خود فرو می‌برد.» سپس فرمود: «زمین از زمانی که خدا، آدم را آفرید، هیچ گاه از حجّت خدا خالی نبوده است، خواه این حجّت، آشکار و شناخته شده باشد، خواه غایب و از دیده‌ها پنهان و تا برپایی رستاخیز نیز زمین از حجّت خدا خالی نمی‌ماند، اگر این گونه نبود، خدا پرستیده نمی‌شد.»1

به دلیل همین عظمت حقوق امام(ع) است که در دعای ندبه از خدا می‌خواهیم که ما را در ادای این حقوق یاری کند:
«خداوندا! ... ما را در راه ادای حقوق او (امام مهدی(ع))، تلاش در پیروی از او و دوری از مخالفت او یاری کن و با خشنودی او بر ما منّت گذار.»2
پس از این مقدّمه، برای آشنایی بیشتر با حقوق امام زمان(ع) برخی از روایاتی را که در این زمینه به دست ما رسیده است، به اجمال بررسی می‌کنیم:

1. ضرورت ادای حقوق امام(ع)
در این زمینه روایات فراوانی از پیامبر اعظم(ع) و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) وارد شده است که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم.3
رسول اکرم(ص) در روایتی می‌فرماید:
«سوگند به آنکه جانم در دست اوست، هیچ بنده‌ای را کردارش سود نرساند، مگر در پرتو شناخت حقّ ما.»4
امام صادق(ع) نیز در همین زمینه می‌فرماید:
«خداوند عزّوجلّ به وسیلة پیشوایان هدایت از خاندان پیامبر ما، دینش را آشکار ساخت و به وسیلة ایشان راهش را روشن نمود و به واسطة آنان چشمه‌های پنهان دانش خود را گشود. پس، از امّت محمّد ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ هرکس که حقّ واجب امامش را بشناسد؛ مزّة ایمانش را بچشد و به ارزش دل‌پذیریِ اسلام خود پی‌برد.»5

2. حقوق امام عصر(ع)
پیشوایان معصوم دین(ع) حقوق گوناگونی برعهدة ما دارند که بررسی تفصیلی همة این حقوق، مجالی گسترده می‌طلبد، در این مجال به برخی از مهم‌ترین این حقوق اشاره می‌کنیم:

الف. دوست داشتن
رسول اکرم(ص) در ازای زحمات فراوانی که در راه ارشاد و هدایت مردم پذیرا شد، تنها یک چیز از مردم درخواست کرد و آن دوستی خویشاوندان خود بود. قرآن کریم دراین‌باره می‌فرماید:
«قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى؛6 بگو به ازای آن [رسالت]، پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی دربارة خویشاوندان.»

امام باقر(ع) در پاسخ شخصی که از ایشان دربارة تفسیر این آیه پرسیده بود، می‌فرماید:
«به خدا سوگند که این [دوستی]، فریضه‌ای است که خداوند نسبت به اهل بیت محمّد بر عهدة بندگان نهاده است.»7
احادیث دیگری نیز در این زمینه وارد شده است که به جهت رعایت اختصار به همین مقدار بسنده می‌کنیم.8

ب. تمسّک جستن
بی‌تردید در تندباد حوادث روزگار و به هنگام برخاستن توفان‌های سهمگین، تنها با چنگ زدن به «دستگیره‌ای محکم» ‌می‌توان از درافتادن به وادی گمراهی، در امان ماند و راه هدایت و رستگاری را بازشناخت.
قرآن کریم از این دستگیرة محکم، گاه با تعبیر «عرو\ الوثقی؛ دستاویز استوار»9 و گاه با تعبیر «حبل الله؛ ریسمان خدا» 10 یاد کرده است.

به تصریح روایات، این دستگیرة محکم تنها اهل‌بیت عصمت و طهارت(ع) هستند و به همین دلیل همة اهل ایمان موظّف شده‌اند که تنها به آنها تمسّک جویند.

امام علی(ع) در این باره می‌فرماید:
«رسول خدا ـ که ‌درود خدا بر او و خاندانش باد ـ به من فرمود: «ای علی...! شما حجّت خدا بر خلق او و آن دستگیرة محکم هستید که هرکس بدان چنگ زند، هدایت شود و هرکه رهایش کند، گمراه گردد.»11

از امام صادق(ع) نیز در این باره چنین روایت شده است:
«دروغ می‌گوید کسی که مدّعی است ما را شناخته، ولی به دامن دیگران چنگ آویخته است.»12

گفتنی است، برخی از اهل تحقیق معتقدند: احادیثی که بر وجوب تمسّک به اهل بیت دلالت دارند، بیش از حدّ تواترند.13

ج. دوستی با دوستان و دشمنی با دشمنان
آنگاه ما در ادّعای دوستی با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) صادق هستیم که دوستان آنها را دوست بداریم و با دشمنان آنها دشمنی کنیم. از این رو در روایات، دوستی با دوستان اهل بیت(ع) و دشمنی با دشمنان آنها، یکی از حقوق امامان معصوم(ع) برشمرده شده و بسیار بر آن تأکید شده است.

پیامبر خاتم(ص) در این باره می‌فرماید:
«هر کس دوست دارد که برکشتی نجات بنشیند و به دستگیرة محکم چنگ آویزد و ریسمان استوار خدا را بگیرد، باید پس از من، علی را دوست بدارد و با دشمن او دشمنی کند و امامان هدایتگر از نسل او را به پیشوایی بپذیرد؛ زیرا آنان پس از من جانشینان و اوصیای من و حجّت خدا بر خلقند و سروران امّت هستند و پرهیزگاران را به سوی بهشت می‌برند. حزب آنها، حزب من و حزب من، حزب خداست و حزب دشمنان آنان، حزب شیطان است.»14

د. پذیرفتن ولایت
به تصریح روایات، در آموزه‌های اسلامی هیچ موضوعی به اندازة موضوع ولایت، تأکید نشده است15 و به همین دلیل می‌توان گفت، پذیرش ولایت و سرپرستی امامان معصوم(ع) یکی از مهم‌ترین حقوق آنهاست. در روایتی که از پیامبر اعظم(ص) نقل شده است، در این زمینه چنین می‌خوانیم:
«هرکس دوست دارد که مانند من زندگی و چون من بمیرد و به بهشتی که پرودگارم مرا وعده داده است، وارد شود، پس باید ولایت علی‌ّ بن ابی‌طالب و وارثان پاک او را که پس از من، امامان هدایتگر و چراغ‌های تاریکی‌ها هستند، بپذیرد؛ زیرا آنها هرگز شما را از راه راست به کج‌راهة گمراهی نمی‌کشانند.» 16

امام علی(ع) نیز در این باره می‌فرماید:
«ما را برعهدة مردم، حقّ فرمانبری و ولایت است و برای این کار، از خداوند سبحان پاداش نیک خواهند گرفت.»17

ه‍ . مقدّم داشتن
به دلیل برتری‌ها و ویژگی‌های بی‌مانندی که خدای متعال به اهل بیت عصمت و طهارت(ع) ارزانی داشته، سزاوار است که آنها در همة‌ زمینه‌ها بر همگان مقدّم داشته شوند و هیچ کس بر آنها ترجیح داده نشود. به این موضوع نیز به عنوان یکی از حقوق امامان معصوم(ع)، در روایات بسیار توجّه شده و از جمله در روایتی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده، چنین آمده است:
«خدای متعال ذرّیة هر پیامبری را از پشت خود او قرار داده است، ولی ذرّیة مرا از پشت علیّ بن ابی‌طالب(ع) ... پس آنان را پیشرو قرار دهید و از ایشان جلو نیفتید؛ زیرا آنان در خردسالی، بردبارترین شما هستند و در بزرگی، داناترینتان. بنابراین، از آنها پیروی کنید؛ چرا که ایشان شما را به گمراهی نمی‌کشانند و از راه راست بیرونتان نمی‌برند.»18

و. پیروی کردن
امامان معصوم(ع) در علم، تقوا، شجاعت، سیاست، سخاوت، کرامت و دیگر صفات پسندیدة اخلاقی، سرآمد اهل روزگار هستند و به همین دلیل، مردم باید آنان را پیشوا و مقتدای خود سازند و در همة امور به آنها اقتدا کنند. پیامبر اکرم(ص) در این باره
می‌فرماید:
«هر کس خوشحال می‌شود مانند من زندگی کند و مانند من از دنیا برود و در بهشت برینی که پروردگارم آن را کاشته است، ساکن شود، باید پس از من، علی را دوست دارد و به امامان پس از من اقتدا کند؛ زیرا آنان عترت من هستند، از طینت من آفریده شده‌اند و از فهم و دانش روزی شده‌اند.»19

ز. گرامی داشتن
پیامبر اعظم(ص) همواره بر ضرورت گرامی داشتن اهل بیت طاهرین خود(ع) تأکید می‌کرد و امّت خود را از آزار و اذیّت آنان برحذر می‌داشت. به همین دلیل می‌توان گفت که یکی از حقوق قطعی و مسلّم امامان معصوم(ع) گرامی‌ داشتن، عزیز شمردن و خوار نساختن آنان است.
در روایتی که ابن عبّاس نقل کرده، در این زمینه چنین آمده است:
رسول خدا ـ که درود خدا بر او و خاندانش باد ـ بر منبر رفت و برایمان سخنرانی کرد و مردم جمع شدند. آن حضرت فرمود: «ای مردم! شما [در روز قیامت] گرد آورده خواهید شد و دربارة ثقلین از شما خواهند پرسید. پس مواظب باشید که پس از من با آنان چگونه عمل می‌کنید. آنان، اهل بیت من هستند. هرکه ایشان را آزار دهد، مرا آزار داده و هرکه به ایشان ستم کند، به من ستم کرده است. هرکه ایشان را خوار دارد، مرا خوار داشته و هرکه ایشان را عزیز شمارد، مرا عزیز شمرده است. هرکه ایشان را یاری دهد، مرا یاری داده و هرکه ایشان را تنها و بی‌یاور گذراد، مرا تنها و بی‌یاور گذاشته است.»20

ح. ادا کردن حقوق مالی
خداوند متعال در قرآن کریم، حقوق مالی  مشخّصی را برای پیامبر اکرم(ص)‌ و خویشاوندان او در نظر گرفته است که در اصطلاح از آن تعبیر به «خمس» می‌شود:
«وَاعْلَمُواْ أَنَّمَا غَنِمْتُم مِّن شَیْءٍ فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبَى وَالْیَتَامَى وَالْمَسَاکِینِ وَابْنِ السَّبِیل؛ بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و از آن خویشاوندان [او] و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است.»21
در زمینة وجوب ادای خمس، به عنوان یکی از حقوق مالی امامان معصوم(ع) روایات فراوانی رسیده است که از آن جمله می‌توان به روایت زیر که از امام سجّاد(ع) نقل شده است، اشاره کرد.

ابن دیلمی نقل می‌کند که علیّ بن الحسین(ع) به مردی از اهل شام فرمود: «آیا در سورة انفال نخوانده‌ای که «بدانید که هر چیزی را به غنیمت گرفتید، یک پنجم آن برای خدا و پیامبر و ... است؟» عرض کرد: چرا. پس شما، همانان هستید؟ فرمود: «آری.»22

امام عصر(ع) در یکی از توقیعات خود، مردم را از کوتاهی در ادای حقوق مالی اهل بیت(ع) برحذر داشته است و می‌فرماید:
«هرکس به ناحق چیزی از اموال ما را تصاحب کند، به راستی درون خویش را از آتش انباشته است و به زودی به رو در آتش افکنده خواهد شد.»23

آن حضرت همچنین دربارة‌ فلسفة پرداخت خمس می‌فرماید:
«اموال شما را نمی‌پذیریم مگر به دلیل اینکه پاک شوید، پس هر که می‌خواهد، بپردازد و هرکس می‌خواهد، نپردازد.»24

ط. پیش‌کش کردن مال
چنانکه در مقدّمة این مبحث یادآور شدیم، همة فیض‌های مادّی و معنوی و همة نعمت‌های دنیوی و اخروی که ما از آنها بهره‌مندیم، به برکت وجود اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است و از همین رو شایسته است که ما به هر طریق ممکن سپاس خود را به پیشگاه این بزرگواران عرضه و به هر بهانه‌ای مهر و محبّت خود را به آنان اعلام کنیم. اگرچه آنها از سپاس، مهر و محبّت ما کاملاً بی‌نیازند.

یکی از این راه‌ها، پیش‌کش کردن مال به پیشگاه حضرات معصومان(ع) است که در اصطلاح از آن به «صله دادن» تعبیر می‌شود.

در روایتی که از امام صادق(ع) نقل شده در این زمینه چنین آمده است:
«صله دادنِ از اموال خود به آل محمّد را فرو مگذارید. هرکه داراست به قدر دارای‌اش [صله دهد] و هرکه نادار است به فراخور ناداری‌اش. هرکه می‌خواهد خداوند، مهم‌ترین حاجت‌هایی را که از خدا می‌خواهد، برآورده سازد، از مال خود، آنچه را بیشتر از همه مورد نیاز اوست، به آل محمّد و شیعیان آنان صله دهد.»25

چنانکه از روایت یاد شده هم به دست می‌آید، مراد از صله دادن، این نیست که مالی را به طور مستقیم به اهل بیت(ع) پیش‌کش کنیم، بلکه منظور این است که ما به قصد خشنودی این خاندان، اموال خود را در راه‌هایی که آنها می‌پسندند، به ویژه در راه دستگیری از شیعیان درمانده که یتیمان آل‌محمّد(ع) به شمار می‌آیند، هزینه کنیم.

ی. فرستادن صلوات
یکی دیگر از حقوق امامان معصوم(ع) درود و صلوات فرستادن بر آنهاست. در این زمینه نیز روایات فراوانی وارد شده است که در اینجا به دو روایت بسنده می‌کنیم.

از رسول خاتم(ص) روایت شده است که فرمود: «هرکه نمازی بخواند و در آن بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نمازش پذیرفته نمی‌شود.»26

امام صادق(ع) نیز در این باره می‌فرماید: «پدرم مردی را دید که به کعبه آویخته و می‌گوید: اللهمّ صلّ علی محمّد. پدرم به او فرمود: «ای بندة خدا! آن را ناقص مگو. حقّ ما را ضایع مگردان. بگو: اللهمّ صل علی محمّد و اهل بیته.»27

ک. یاد کردن
از آنجا که یاد کردن از اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و بیان فضایل و صفات برجستة آنها، موجب زنده شدن مکتب اهل‌بیت(ع) و جلا یافتن دل‌های ما می‌شود، در روایات سفارش‌های فراوانی به این موضوع شده است. در یکی از این روایات، امام صادق(ع) خطاب به داوود بن سرحان می‌فرماید:
«ای داوود! سلام مرا به دوستدارانم برسان و آنچه را می‌گویم، به آنان ابلاغ کن. رحمت خدا بر آن بنده‌ای که با دیگری گرد آید و دو نفری دربارة‌ امر ما گفت‌وگو کنند که در این حال، سومین نفر آنان فرشته‌ای است که برای آن دو آمرزش می‌طلبد. هیچ دو نفری گرد هم ‌نیامدند و از ما یاد نکردند، مگر اینکه خداوند متعال، به وجود آنان بر فرشتگان بالید. پس هرگاه گرد هم آمدید، به ذکر مشغول شوید؛ زیرا گردهم‌آیی و مذاکرة شما با یکدیگر باعث زنده شدن ما می‌شود. بهترین مردم بعد از ما کسی است که دربارة امر ما مذاکره کند و به یاد و نام ما، فراخواند.»28

در پایان آرزو می‌کنیم که خداوند به همة ما توفیق شناخت و ادای کامل حقوق اهل بیت عصمت و طهارت(ع)؛ به ویژه امام‌عصر(ع) را ارزانی فرماید و در دنیا و آخرت ما را از فیض وجود این بزرگواران بهره‌مند سازد.
آمین یا ربّ العالمین

ابراهیم شفیعی سروستانی


پی‌نوشت‌ها:
1. لطف الله صافی گلپایگانی، منتخب الأثر، ص 268، ح 638.
2. محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 99، ص 109.
3. برای مطالعة بیشتر در این زمینه ر.ک: محمّد محمّدی ری‌شهری، اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ترجمة حمیدرضا شیخی و حمیدرضا آژیر، ج 2، صص 540 ـ 549.
4. همان، ص 541، ح 781.
5. همان، ص 543، ح 768.
6. سورة شوری(42)، آیة 23.
7. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج 2، ص 556، ح 819.
8. ر.ک: همان، صص 551 و 559.
9. ر.ک: سورة بقره(2)، آیة 256 و سورة لقمان(31)، آیة 22.
10. ر. ک: سورة آل عمران(3)، آیة 103.
11. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج 2، ص 561، ح 834.
12. همان، ص 565، ح 845.
13. ر.ک: همان، ص 565.
14. همان، ص 561، ح 832.
15. ر.ک: محمّد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج2، ص 18، ح 3.
16. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ج 2، ص 567، ح 849.
17. همان، ص 568، ح 856.
18. همان، ص 575، ح 869.
19. همان، ص 577، ح 874.
20. همان، ص 583، ح 885.
21. سورة انفال(8)، آیة 41.
22. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ص 585، ح 891.
23. محمّد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 53، ص 183، ح 11.
24. همان، ص 180، ح 10.
25. اهل بیت(ع) در قرآن و حدیث، ص 587، ح 898.
26. همان، ص 589، ح 904.
27. همان، ح 903.
28. همان، ص 591، ح 910.

سپاهیان آسمانی امام مهدی(ع)

محمود مطهّری‌نیا

اشاره:
ملائکه مجموعه‌ای از مخلوقات خداوند هستند که بخشی از عالم غیب را تشکیل می‌دهند. نقش‌های مختلفی بر عهدة این موجودات نهاده شده پس بر این اساس رتبه‌بندی می‌شوند. تصویر روشن آنان را می‌توان از روایات اسلامی و آیات قرآن استخراج نمود. در ادامة مطالب قبلی که مروری اجمالی بر زندگی جبرائیل و میکائیل(ع) و نقش آنان در حوادث پس از ظهور داشتیم، در این بخش به ملائکه و فرشتگانی می‌پردازیم که در خدمت امام زمان(عج) و تحت فرماندهی دو مَلَک یاد شده، قرار خواهند داشت.


ساکنان عالم غیب
ملائکه، ساکنان عالم غیب هستند و اهالی عالم غیب از دیدگان ما نهانند و ما مأمور و مکلّف به اعتقاد به وجود آنان. با مراجعه به آیات و روایات می‌بینیم تعدادی از ملائک به شکل انسان نمایان شده‌اند. در قرآن کریم1 اشاره‌ای به ماجرای ورود ملائکه به منزل حضرت ابراهیم(ع) پیش از نزول عذاب بر قوم لوط شده که تفصیل ماجرا در روایتی از امام صادق(ع) بیان شده و علاقه‌مندان می‌توانند به منابع آن مراجعه نمایند.2
از مجموع روایات چنین برداشت می‌شود که ظاهراً قابلیّت و امکان دیده شدن برای برخی از ملائکه مانند جبرائیل، میکائیل و عزرائیل و تعداد محدود دیگری قابل بررسی است و برای، برخی از شخصیّت‌ها و اولیای الهی، همانند رسول خدا(ص)، ائمه(ع) یا انبیا و رسل(ع) و برخی از عرفای بزرگ مانند مرحوم علّامه طباطبایی توانایی و امکان این وجود دارد که آنان را ببینند. به عبارت دیگر نمی‌توان به طور یقین مدّعی شد همة مردم می‌توانند ملائکه را ببینند. البتّه می‌توان احتمال داد که بسیاری از مدّعیان ارتباط با ملائکه، در واقع با طایفة جن ارتباط برقرار کرده‌اند. نکتة بسیار مهمّی که در این باره باید مدّنظر داشته باشیم، این است که فرشتگان مأمور اجرای اوامر الهی هستند و هرکدام از آنان مأموریّت و وظیفة مشخّصی در جهان دارند. بر این اساس نمی‌توان این جملة برخی از بزرگان را که «فرشتگان نیز به استخدام ساحران در می‌آیند تا از امور غیبی خبر دهند»، پذیرفت. با استفاده از برخی روایات درمی‌یابیم که اساساً زمین و عالم مادّه، ظرفیّت تجسّم و شهود مادّی ملائک را ندارد؛ برای نمونه وقتی از امیرالمؤمنین(ع) دربارة قدرت خداوند و امکان ستایش او به نحو شایسته پرسیدند، عظمت خلقت را تنها با ذکر ویژگی برخی از ملائک چنین به تصویر کشیدند:
«خداوند تبارک و تعالی فرشتگانی دارد. بعضی به اندازه‌ای بزرگ که اگر یکی از آنان به زمین فرود آید از بس بزرگ است و از بس پر و بال دارد، زمین نمی‌تواند آن را در خود جا دهد. بعضی از آنها به اندازه‌ای تنومند و زیبا هستند که اگر همة جنّ و انس هم‌دست شوند، نمی‌توانند او را وصف کنند، بعضی از ملائکة الهی چنان است که هفتصد سال راه مسافت میان دو شانه یا مسافت پرّة گوشش است، بعضی از آنها با یکی از بال‌های خود می‌تواند همة افق را بپوشاند، به علاوه از بزرگی جسمش، بعضی از آنها به اندازه‏ای بلند قامتند که آسمان‌ها تا زیر ناف آنها است، بعضی از آنها بدون پایگاه، قدم در عمق هوای زیرین زمین نهاده و همة زمین‏ها تا زانوی او است، بعضی از آنها هم گروهی هستند که اگر همة دریاها را به پشت ناخن بزرگش بریزند، جا می‌دهد؛ بعضی هستند که اگر کشتی‌ها را در اشک چشمش بیندازند تا ابد سیر می‌کنند. «فَتَبارَکَ اللهُ أَحْسَنُ الْخالِقِینَ».3
در قرآن کریم دربارة حضرت مریم(س) نیز آمده که:
«ملک در صورت انسان پیش مریم آمد. مریم ترسید که آن جوان شاید نظر سوئی به مریم دارد و گفت: من از تو به خدا پناه می‌برم. فرشته گفت: «إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا».4

ویژگی‌های ملائکه
الف. عصمت و اطاعت امر الهی
خداوند در سه جای قرآن بر این امر تأکید می‌کند که ملائک از اوامر الهی سرپیچی ننموده و به آنچه مأمور شده‌اند، عمل می‌کنند.7 
با توجّه به آیات یاد شده از سورة بقره در ماجرای خلقت حضرت آدم(ع) شاید بتوان چنین گفت که نوع اختیار ایشان، مرتبة نازلی است از همان اختیار انبیا و اوصیا که هر چند توان انجام گناه را دارند، امّا با توجّه به شناخت و معرفتی که دارند از گناه، معصیت و خطا مبرّا هستند. علاوه بر اعتراض ملائکه در ماجرای فوق، دربارة برخی از ملائک گاه صحبت از کوتاهی آنان در انجام مأموریّت‌های محوّل شده به میان می‌آید؛ از این دست ملائک می‌توان به جریان «فطرس» اشاره کرد. فطرس ملکی بود که به جهت کوتاهی در انجام مأموریّتی، بالش شکسته و به جزیره‌ای تبعید شد و پس از ولادت سیّدالشّهدا(ع) و با وساطت ایشان جایگاه قبل و مأموریّتی تازه یافت.8 

ب. علم
یکی از ویژگی‌های قابل توجّه ملائکه، علم آنهاست. ملائکه علم خود را همانند انبیا و اوصیا از لوح محفوظ اخذ می‌کنند.9 از مجموعة آیات، روایات و داستان‌های دینی چنین برمی‌آید که علمی که به ایشان داده شده در موارد متعدّد بیش از انسان‌های معمولی است، امّا در برابر انبیایی که حتّی مقام انبیای اولوالعزم را ندارند و از ناحیة خداوند با بی‌عزمی از آنان به طعنه یاد می‌کنند،10 ظرفیّت علمی کمتری دارند.

ج. قرب و کرامت الهی
ویژگی مقرّب بودن نزد خداوند، در میان تمامی ملائک مشترک است و تفاوت در میزان این قرب است. میزان قرب ملائکه به خداوند در این میان بر اساس مراتب و وظایفی است که برای آنان تعریف شده است.11

د. عبادت
یکی دیگر از ویژگی‌هایی که در آیات قرآن کریم برای طایفة ملائکه برشمرده شده، استکبار نورزیدن آنان از عبادت الهی است.12

ه‍. وظیفه‌مداری
بنا بر آیات و روایات متعدّد، هر ملکی برای انجام مأموریّتی آفریده شده است و تا زمان حیات خود به آن مبادرت می‌ورزد.

و. بال و پر ملائکه
در آیة اوّل سورة فاطر، قرآن کریم ملائکه را موجوداتی بالدار (اوّلی اجنّحه) توصیف کرده با تعداد بال‌های متفاوت که ظاهراً باید آن را ناشی از تفاوت خود ملائک بدانیم.

ز. مکان و مسکن ملائکه
مشهور است که محلّ سکونت ملائکه آسمان است و قائلان این مطلب مشهور در میان طبقات مختلف اجتماعی قابل مشاهده‌اند. امّا بنا بر نوع مأموریّت و وظیفه‌ای که بر عهدة آنان نهاده شده است، آنان را در تمام نقاط عالم می‌توان مشاهده و حس کرد که با توجّه به تجرّد و عاری بودن از جسم مادّی تزاحمی با دیگر موجودات به وجود نخواهند آورد و جنس حضور آنان با حضور ساکنان عالم مادّه متفاوت است. به عبارت دیگر در آسمان، زمین، دریا و عیان و نهان عالم، فرشتگان به انجام تکالیف خود مشغولند. امام سجّاد(ع) در فرازی از دعای سوم صحیفة سجّادیه به تفصیل از اصناف ملائکه سخن گفته‌اند. در این دعا به خوبی می‌توان مأموریّت‌ها و موقعیّت‌های مختلف ملائک را در عالم هستی مشاهده کرد.
 
بهره‌مندی از امداد  ملائکه
در روایات، نکاتی برای بهره‌مندی از امدادها و عنایات ملائکه گفته شده که برخی از آنها را با هم مرور می‌کنیم. علاقه‌مندان برای مطالعة بیشتر می‌توانند به آثاری که در این باره نوشته شده و به خصوص جلد 56 مجموعة گرانسنگ «بحارالأنوار» مراجعه نمایند و امّا بعضی از این روایات:
صبر در بیماری: امام هفتم(ع) فرمودند: «چون بنده‏ای بیمار شود، خدا به فرشتة دست چپ وحی کند: تا در بند من است بر او گناهی ننویس و به دست راستی وحی کند: هر کار نیکی که در تندرستی او برای او می‌نوشتی بنویس.»
عیادت از بیماران: امام ششم(ع) فرمودند: «هر که یک بیمار مسلمان را عیادت کند، خدا تا همیشه بر او 70 هزار فرشته گمارد تا در بند او در آیند و تا قیامت تسبیح و تقدیس و تهلیل و تکبیر گویند و نیمی از نمازشان برای عیادت‏کنندة بیمار باشد.»
رعایت آداب منزل: امام باقر(ع) فرمودند: «جبرئیل گفت: یا رسول الله ما در خانه‏ای نرویم که در آن صورت آدمی باشد و نه در خانه‏ای که در آن بول شود یا در آن سگ باشد.»
دیدار و احوالپرسی از برادر مؤمن: رسول خدا(ص) فرمودندکه جبرئیل به من گفت: «خدا عزّوجلّ فرشته‏ای به زمین فروآورد و او رفت تا به در خانه‏ای که مردی از صاحب خانه اجازة ورود می‌خواست، به او گفت: تو چه نیازی به صاحب این خانه داری؟ گفت: برادر مسلمان من است، به دیدار او آمدم برای خدای تبارک و تعالی، گفت: تنها برای همین آمدی؟ گفت برای همین، فرشته گفت: مرا خدا به [سوی] تو فرستاده و به تو سلام داده و فرموده: بهشت برای تو واجب است و افزود که خدا عزّوجلّ فرماید، هر مسلمانی را دیدن کند او را دیدن نکرده؛ بلکه مرا دیدن کرده و ثوابش بهشت است.»
امام ششم(ع) فرمودند: «هر که برادرش را برای خدا دیدار کند در بیماری یا تندرستی او و نیرنگی نزند و عوضی نخواهد. خدا بر او 70 هزار فرشته بگمارد تا در دنبالش فریاد کنند پاکی و بهشت بر تو خوش باد، شما زوّار خدایید، مهمانان رحمانید، تا به خانه‏اش برگردد، یسیر به او گفت: قربانت گردم، گر چه راه دور باشد؟ فرمود: آری، ای یسیر گر چه یک سال باشد، خدا جواد است و فرشته‏ها بسیار، بدرقه‏اش کنند تا به خانه‏اش بر گردد.»
امام پنجم(ع) فرمودند: «مؤمن از خانه به در آید تا برادرش را دیدن کند و خدا عزّوجلّ فرشته‏ای بدو فرستد تا بالی در زمین نهد و بالی در آسمان. او را جوید تا چون به منزل او درآید، جبّار تبارک و تعالی ندا کند: ای بنده که حقّم را بزرگداشتی و از آثار پیغمبرم پیروی کردی، مرا باید تو را بزرگ دارم، بخواه تا به تو بدهم، دعا کن تا اجابت کنم، خموش شو و من آغاز کنم، چون برگردد آن فرشته بدرقه‏اش کند و با بالش [بر سر] او را سایه اندازد تا به خانه‏اش در آید و خدا تبارک و تعالی ندایش کند، ای بنده که حقّم را بزرگ داشتی. بر من باید ارجمندت دارم، بهشتم را بایست تو کردم و در بارة بنده‏هایم تو را شفیع نمودم.»
امام ششم(ع) فرمودند: «راستی چون دو مؤمن برخورند و به هم دست دهند، خدا عزّوجلّ رحمت بر آنها فرو آرد و 99 آن از آن پر محبّت‏تر آنها است، نسبت به یارش و چون همراه شوند، رحمت آنها را فرو گیرد و چون بنشینند و با هم گفت‌وگو کنند، فرشته‏های حافظ به هم گویند: ما کنار رویم شاید رازی دارند و خدا خواسته نهان باشد، گفتم: نه اینکه خدا فرماید: «هیچ لفظی نگوید جز اینکه رقیب و عتبه بر او هستند»23 فرمود: ای ابااسحاق اگر حافظان نشنوند البتّه خدای دانای راز بشنود و ببیند.
امام پنجم فرمودند: «موسی(ع) در مناجات با خدا عزّوجلّ بود که خدا به او فرمود: ای موسی، سائل را گرامی دار، گرچه به انفاق چیز کمی به او باشد یا به زبان خوش او را دور کن که گاهی ملکی را به صورت سائل برای امتحان مردم به سوی مردم می‌فرستم تا ببینم چه می‌کنند.»
روزة نهانی: امام ششم(ع) فرمودند: «هر که روزه‏اش را نهان دارد، خدا عزّوجلّ به فرشته‏هایش فرماید: بنده‏ام از عذابم پناهنده شد، او را پناه دهید، خدا عزّوجلّ فرشته‏هایش را گماشته به دعا برای روزه داران و به آنها نفرموده، دعا کنند به کسی، جز اینکه مستجاب کند.»
روزة تابستان: امام ششم(ع) فرمودند: هر که برای خدا عزّوجلّ روزه دارد در گرمای سخت و تشنه شود، خدا هزار فرشته بر او گمارد تا دست به رویش کشند و او را مژده دهند.
تواضع برای خدا: امام ششم(ع) فرمودند: «معاویـ[ بن عمّار گوید: شنیدم می‌فرمود: در آسمان دو فرشته گماشته بر بنده‏هایند، هر که برای خدا تواضع کند، بالایش برند و هر که تکبّر کند، زبونش سازند.»24
در روایات، یکی از نیروها و امدادهای الهی برای امام زمان(ع)، حضور ملائکه در خیل یاران ایشان است26 تا جایی که می‌توان مدّعی شد یکی از مهم‌ترین وظایفی که بر عهدة ملائک گذاشته شده، یاری امام زمان(ع) است. بنا بر آنچه در روایات آمده چهل و شش هزار فرشته در خدمت ایشان خواهند بود27 که تعدادی از آنان از جنگ بدر در انتظار ظهور امام زمان(ع) هستند. امام صادق(ع) فرمود:
«آنان که در بدر بودند، پنج هزار و سیصد و سیزده تن بودند، چهار هزار از مسوّمین (یعنی با علامت و علامت آنها عمامّة سفید با تحت الحنک بود) و هزار نفر از مردفین (یعنی آنان که ردیف هم به حالت صف بودند)».28 شاید اینان همان اوّلین ملائکة یاور امام(ع) باشند. امام باقر(ع) فرمود:
«گویا می‌بینم او را که از مکّه به سوی کوفه حرکت کرده با پنج هزار ملائکه، جبرئیل از طرف راست او و میکائیل از طرف چپ او و مؤمنان در جلو او و لشکر خود را در بلاد متفرّق می‌کند».29 
سیصد وسیزده هزار نفر از این ملائکه که قرن‌هاست در انتظار قائم(عج) هستند در روایتی از امام صادق(ع) چنین دسته‌بندی شده‌اند:
ـ فرشتگانی که با نوح در کشتی بودند؛
ـ آنان که با ابراهیم نبی(ع) بودند، هنگامی که او را در آتش انداختند؛
ـ آنان که با موسی بودند، هنگامی که دریا را برای بنی‌اسرائیل شکافت؛
ـ آنان که با عیسی بودند، هنگامی که خداوند او را به آسمان بالا برد. تعداد آنها چهار هزار نفر است؛
ـ چهار هزار ملک که روز عاشورا برای یاری حضرت سیّدالشّهدا(ع) فرود آمدند و از آن حضرت رخصت نبرد خواستند و امام(ع) به ایشان رخصت نداد، پس بالا رفتند و فرود آمدند و رخصت خواستند، باز رخصت نداد و بارها بالا رفتند و فرود آمدند و آن حضرت رخصت نمی‌داد تا اینکه [امام] شهید شدند. پس از آن روز ملائکه همچنان پریشان و غبارآلود نزد قبر آن حضرت گریان هستند تا اینکه قائم(عج) قیام کند؛ رئیس آنان ملکی است منصور نام. زیارت نمی‌کند ایشان را زیارت کننده‌ای، مگر اینکه ایشان او را استقبال می‌کنند و وداع نمی‌کند آن حضرت را، مگر اینکه او را مشایعت می‌کنند و مریض نمی‌شود زائری، مگر اینکه او را عیادت می‌کنند و نمی‌میرد زائری، مگر اینکه بر وی نماز می‌گذارند و برای او بعد از مردن استغفار می‌کنند و همة آنان در زمین انتظار قیام قائم(ع) را دارند تا هنگام خروج او.30
از مجموعة روایات چند دسته ملائکة دیگر را نیز می‌توان مشاهده کرد:
ـ ملائکة منزلین، که سه هزار نفرند؛
ـ ملائکة کرّوبین؛31
ـ ملائکة مقرّبین که تعداد این دو دسته بیان نشده است؛32 
ـ ملائکه‌ای که هنگام تولّد آن حضرت به زیارتش آمدند؛ یکی از کنیزان حضرت عسکری(ع) روایت کرده: پرندگانی از آسمان مشاهده شد که می‌آمدند و بال‌های خود را بر سر و صورت و سایر بدن آن حضرت می‌مالیدند و پرواز می‌کردند. این مطلب را برای امام عسکری(ع) نقل کردند: خندید و فرمود: «آنان ملائکة آسمان بودند. فرود آمده که خود را متبرّک سازند و ایشان انصار او خواهند بود هنگامی که خروج کند.»33 
از دیگر آیات و روایات می‌توان چنین استفاده کرد که تعداد ملائکه‌ای که در خدمت امام زمان(عج) و یاران ایشان خواهند بود، محدود به اینها نمی‌شوند و خصوصاً در دورة استقرار حکومت عدل مهدوی، ملائکه حضوری پررنگ خواهند داشت و گاه در مقام خادم، یاران و همراهان امام(ع) و شیعیان به ایفای نقش خواهند پرداخت. به امید روزی که این وعدة دیرین الهی تحقّق یافته و ما نیز توفیق درک آن را بیابیم.

ماهنامه موعود شماره 121

پی‌نوشت‌ها:

1. سورة هود(11)، آیة 69 به بعد.
2. بحار الأنوار ، ج‏56، ص 256
3. الخصال، ج‏2، ص 401.
4. سورة مریم (19)، آیة 19.
5. سورة انعام(6)، آیة 50؛ سورة انبیا(21)، آیة 2؛ آیة آخر سورة کهف؛ سورة نساء(4)، آیة 172.
6. سورة اعراف (7)، آیة 179.
7. سورة نحل (16)، آیات 49-50؛ سورة انبیا (21)، آیة 26؛ سورة تحریم (66)، آیة 6.
8. ر.ک: امالی صدوق، ص 137؛ الخرائج و الجرائح، ج‏1، ص 252؛ بحار الأنوار ، ج‏43، ص 244.
9. أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج‏1، ص 244.
10. سورة طه(20)، آیة 115.
11. برای نمونه ر.ک: سورة انبیا (21)، آیات 26-27.
12. سورة اعراف(7)، آیة 206.
13. ر.ک: نبوت، ص20؛ مجموعه‏آثاراستاد شهید مطهری، ج‏4، ص 294.
14. سورة حاقه (69)، آیة 17.
15. سورة زمر (39)، آیة 75.
16. سورة بقره (2)، آیة 98.
17. سورة رعد (13)، آیات 23-24.
18. سورة مدّثر (74)، آیات 30-31.
19. سورة ق (50)، آیات 17-18.
20. سورة انفطار (37)، آیات 10-12.
21. سورة صافات (37)،آیات 1-3.
22. مفاتیح الغیب، ص346 به نقل از فرشتگان، ص93.
23. سورة ق (50)، آیة 18.
24. ر.ک: بحار الأنوار، ج‏56، صص 181-190.
25. ر.ک : آیت الله خراسانی، مهدی منتظر(ع)، ص319.
26. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج3، ص167، ح 692؛ احتجاج، ج 2، ص 291.
27. بحارالانوار، ج 11، ص53، ب 25؛ الزام الناصب، ج 2، ص 264.
28. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج 4، ص 16، ح 1096؛ بحارالانوار،  ج 52، ص 326، ب 27، ح 40.
29. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج 3، ص 299، ح 836؛ بحارالانوار، ج 52، ص 336، ب 27، ح 5.
30. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج 4، ص 16، ح 1096؛ الزام الناصب، ج2، ص 297.
31. غیبت نعمانی، ص 154 (امام باقر(ع)).
32. غیبت نعمانی، ص 154؛ الزام الناصب، ج2، ص 303.
33. معجم احادیث الامام المهدی(ع)، ج4، ص 372، ح 1354؛ بحارالانوار، ج51، ب 5، ح 10.