محبوب کردن ایمان در دل مؤمنین به این معناست که خدای تعالی ایمان را به زیوری آراسته که دل های شما را به سوی خود جذب میکند به طوری که دل های شما به آسانی دست از آنها برنمیدارد و از آن رو به سوی چیزهای دیگر نمیکند .
رهبر انقلاب در سفر به قم در دی ماه سال 1389، خطر عرفانهای بدلی را گوشزد
کردند؛ آن هم نه در جمع خواص بلکه در بین توده مردم؛ طرح این موضوع در
میان عموم نشان از عمومی بودن آسیب دارد که تدبیر همگانی را میطلبد.
به
گزارش فارس ، برخی گمان میکنند پرداختن به نقد عرفانهای بدلی و
معنویّتهای جدید لازم نیست؛ چون باعث ترویج آنها میشود. از قضا خطر این
نگرش مقدس مآبانه کمتر از تبلیغ معنویتهای بدلی نیست. بیشک مأموریت اصلی
متولّیان تربیت دینی در درازمدت، عرضه معنویّت اسلامی ـ البته به روش
مناسب و متناسب با نیاز و شرایط مخاطب ـ است. این اقدام نه راه کار، که یک
استراتژی و راهبرد کلان در حوزه فرهنگ عمومی است. در کنار این سیاست اساسی،
در کوتاه مدت نمیتوان و نباید در مقابل هجمه سنگین معنویتهای جدید سر به
زیر برف برد و فضای عمومی جامعه را به حال خود رها کرد. کسانی که خود را
نسبت به ارزشها و فرهنگ دینی مسئول میدانند در اینباره به چند نکته
توجّه کنند:
1. برخی افراد که در دام معنویتهای جدید افتادهاند،
تصوّر میکنند مفاهیم مطرح شده در عرفانهای نوظهور با معنویت اسلامی
سازگار است و حتی برخی دیگر، این مفاهیم را همان آموزههای اسلامی
میانگارند؛ بنابراین برای این گروه باید اثبات شود که جنبشهای معنوی
جدید، مبانی مخصوص به خود دارند و با معنویّت اسلامی و مبانی دینی
ناسازگارند. این کار، نیاز به بیان شاخصهای معنویت سکولار و مقایسه آن با
تعلیمات دینی دارد و معرفی مبانی دینی به تنهایی کفایت نمیکند.
2.
برای آن دسته از آسیبدیدههای این جریانها که هم اکنون تعلّق خاطر
پیدا کردهاند، باید ناکارآمدی عرفانهای نوظهور اثبات شود، نه کارآمدی
معنویت اسلامی. از این روی لازم است، مبانی عرفانهای نوین و تعلیمات آنها
بر ترازوی نقد بنشیند و اشکالات آنها مطرح شود تا این گروه با آسیب این
مکاتب آشنا شوند و به تدریج این وابستگی کمرنگ شده، درنهایت برطرف شود.
3.
امروزه موج سهمگین عرفانهای کاذب چنان در حال گسترش است که هیچ گروه، طیف
یا منطقه جغرافیایی خاصّی از این خطر در امان نیست. در چند سال گذشته بیش
از هفت میلیون جلد کتاب از چند جریان محدود به صورت رسمی به زبان فارسی چاپ
شدهاست. (بعضی از کتابها قبل از چاپ به زبان اصلی به زبان فارسی ترجمه
میشود، بسیاری از آموزهها و تعلیمات این گروهها در قالب فیلم و کارتون
از شبکههای تلویزیونی ایران پخش میشود و گاهی بدون ذکر نام، مضمون و
محتوی با زبان هنر به ذهن و قلب مخاطب منتقل میشود).
این تعداد غیر
از گسترش این نحلهها در قالب نمادها، فضای مجازی و محافل غیر رسمی این
گروههاست. اگر به میزان شیوع عرفانهای کاذب توجه شود، شکی نمیماند که
نمیتوان به عرضه داشتهها بسنده کرد؛ بلکه کسانی را که آسیب دیدهاند،
باید «علاج» کرد و در مورد کسانی که در معرض ابتلا قرار دارند، اقدام به
«پیشگیری» کرد. لازمه هر دو کار، پرداختن به آموزههای این مکاتب است.
بنابراین لازم است مستقیم به مقابله با این جنبشها پرداخت، نه اینکه
دورادور به معرفی خود بسنده کنیم. هرجا آسیب هست نمیتوان از پیشگیری و
روشنگری غفلت کرد. نگاهی به روش قرآن کریم در برخورد با افکار و
اندیشههای باطل، وظیفه متولّیان حوزه فرهنگ را روشن میکند. مقابله قرآن
با مکاتب و آیینهای باطل، همراه با طرح آن اندیشهها و پرداختن تفصیلی به
آنها است و در قدم بعد به اثبات بطلان آنها میپردازد. جملاتی که در قرآن
به نقل از دهریّون و ملحدین، مشرکین، کفّار و اهلکتاب در قالب کلمه
«قالوا» بیان شده، مبیّن این معناست. همین طور کافی است نگاهی به توحید
صدوق بابهای 6 و 36 و 42 انداخته شود تا مرام معصومین در مواجهه با
اندیشههای مجسمه، ثنویها، یهود و ... روشن شود.
البته روشن است
برای گروههایی که قطعاً در معرض ابتلا نیستند، طرح عرفانهای نوظهور و
بیان خطر آنها کاری لغو است. در این میان، برای خواص و گروههای
تأثیرگذار (همچون معلمان، مربّیان، مدیران، مسئولان حوزه فرهنگ عمومی و
به خصوص نیروهای فعال فرهنگی) اگر چه خود مصون باشند، آشنایی با آموزهها و
آسیبهای عرفانهای جدید، ضروری است. این کار برای خواص، اطّلاعرسانی و
روشنگری و برای گروههای مرتبط با خواص، ایمن سازی و پیشگیری خواهد بود.
4.
ارائه معنویت اسلامی به صورت سنّتی پاسخگو نیست. محتوا و درون مایه غنی
تعلیمات دینی، سرمایه بزرگ معنوی ماست؛ ولی عرضه این معنویت بدون باز تولید
مناسب و بدون توجّه به نقصهای معنویتهای بدلی و آسیبهای آنها، در
حقیقت به حراج گذاشتن این سرمایه است؛ در نتیجه کسانی که قصد ترویج
معنویت دینی را دارند، لازم است ضمن پرداختن به نقصها و خلأهای عرفانهای
نوپدید و شناخت آسیبهایی که وارد میکنند، این کار را به انجام رسانند.
5.
در میان جنبش معنوی جدید، پارهای خود را برآمده از اسلام و مکتب اهل بیت
علیهمالسلام معرفی میکنند و با نشانِ عرفان اسلامی، خود را به جامعه
معرفی کردهاند. ممکن است گفته شود، دستکم برای مخاطبان این دسته از
عرفانها، پرداختن به آموزههای دینی کفایت میکند و نام بردن از این
گروهها و اشاره به عقایدشان لازم نیست.
با کمی تأمل در آموزههای
این گروهها ـ همچون «عرفان حلقه» و «رامالله» ـ معلوم میشود که این
جنبشها دستهای از ادلهّ دینی را دستاویز قرار داده و تفسیرهای جدیدی
عرضه کردهاند که به ظاهر با قرائت علمای دینی در ستیز نیست و مخاطب آنها
هیچگاه احساس نمیکند که از باورهای دینی خود فاصله گرفته است. تجربه
نشان داده که با مخاطبان این فرقهها نمیتوان بدون بازگویی و بازخوانی
تفسیرهای رایج در این جریانها و آنگاه مقایسه و تطبیق آنها با متون
اسلامی روبرو شد. مخاطبان این گروهها خود را آسیبدیده نمیدانند؛ پس
آنچه به نام معنویت اسلامی به آنها عرضه میشود، از نظر ایشان بازخوانی
یافتههای جدید است و با تعالیم جدید ضدیّت ندارد.
قدمی باید فراتر
گذاشت؛ حتّی باید افرادی را که تفسیرهای جدید را نمیشناسند با کلیات این
تأویلها و یافتهها آشنا کرد و خطر قرائتهای جدید را گوشزد کرد؛ چرا که
مخاطبان این گروهها اگر ذهنیّت پیشین در مورد آسیبزایی و غیردینی بودنِ
این اندیشهها داشته باشند، عموماً با تردید و ابهام با این افکار مواجه
میشوند و از آنجا که احتمال غیردینی بودنِ این گروهها برایشان تقویت
میشود، حس مقاومت درونی در آنها شکل میگیرد و با نگاه نقّادانه به
مصافشان میروند. اغلبِ آسیبدیدهها کسانی بودهاند که احتمال انحراف در
مورد این گروهها نمیدادهاند و با ذهن خالی با این جریانها روبرو شده و
دربست تعالیم جدید را پذیرفته و به حال دلدادگی رسیدهاند. تجربه نشان
داده افرادی که ذهنیّت قبلی در مورد غیردینی بودن این عرفانها داشتهاند،
در صورت ارتباط با آنها، اغلب به حالت دلدادگی نرسیدهاند و آسیب جدّی
ندیدهاند. چنین نیازی برای افراد متدین شدیدتر است؛ چراکه دلبستگان به
معارف اسلامی، آن گاه که احتمال انحراف دادهاند، در هیچ جریانی هضم
نشدهاند. برای این گروه کافی است «احتمالِ اصیل نبودن» یک اندیشه مطرح
شود، اگر این احتمال با اطلاع رسانیِ قبلی تقویت شود، مصونیت دوچندان
میشود.
5. اگر چه رهبر انقلاب در سفر به قم در دی ماه سال 1389،
خطر عرفانهای بدلی را گوشزد کردند؛ آن هم نه در جمع خواص، بلکه در بین
توده مردم، طرح این موضوع در میان عموم، نشان از عمومی بودن آسیب دارد و
عمومی بودن آسیب، تدبیر فراگیر و همگانی را میطلبد؛ اما آنچه امروز یک
تهدید جدید محسوب میشود، ورود غیر متخصصان به این حوزه است. هستند کسانی
که به صورتی سطحی با این موضوع آشنا هستند و کم نیستند افرادی که تحلیل
اشتباهی از این جنبشها دارند، اما متأسفانه از طرف بعضی از نهادهای مطرح
دعوت میشوند و به عنوان کارشناس به سخنرانی میپردازند.
تاکنون
جلسات متعدد نقد شیطانپرستی در کشور برگزار شده و بیش از آن که نقد و آسیب
شناسی باشد، تبلیغ و ترویج شیطانپرستی و جریان فراماسونری بوده است.
قبل
از آسیبشناسی، توصیف دقیق و شناخت کامل از یک جریان لازم است. تنها از
یوگا (توصیف یوگا) بیش از 250 عنوان کتاب به زبان فارسی منتشر شده است؛ آن
هم یوگا به عنوان عرفان نه یوگا به عنوان ورزش! یوگا تنها یکی از 30 جریان
فعال معنوی در ایران است. از «وین دایر» تنها 180 عنوان کتاب به زبان فارسی
چاپ شده است (توضیح این که کتابهای وی به زبان اصلی بسیار کمتر از این
تعداد است و بیش از 10 کتاب از «وین دایر» وجود دارد که هر کدام دست کم 10
ترجمه به فارسی دارند)؛ این دو مورد تنها دو نمونه از جریانات معناگرا در
ایران است. آیا کسی که قصد نقد عرفانهای کاذب را دارد میتوانند، بدون
مطالعه این کتابها و آشنایی عمیق با این آموزهها به نقد و آسیبشناسی
معنویتهای وارداتی بپردازد؟
ورود دو گروه به حوزه معنویتهای کاذب آسیبزاست:
اول؛
افرادی که با مبانی دینی آشنا نیستند و خود، بهرهای از معارف اسلامی
ندارند. افرادی که با کلام و فلسفه اسلامی آشنایی دارند، آن گاه که به رصد
آموزههای عرفانهای نوظهور میپردازند، ریشهها را پیدا میکنند و به نقد
زیربناها میپردازند، برخلاف کسانی که آشنایی با متون دینی ندارند و در فهم
آموزهها خود هم دچار آشفتگی میشوند و روبنا با زیربنا اشتباه میگیرند.
از این منظر، ورود فضلای حوزه برای مواجهه با عرفانهای کاذب ضرورت دارد.
دوم
گروههایی که از ماهیتِ معنویت سکولار بیخبرند و شاخصها و ویژگی
معنویتهای غربی را نمیشناسند. امروزه عرفانهای روانشناسی برای خود
ممیزات و مختصاتی دارند و معنویتهای فراروانشناسی به گونه دیگری
مطرحاند. معنویتهای شرقی مبانی مخصوص به خود دارند و عرفانهای جادویی
آموزههایی متمایز از دیگر معنویتها.
با لحاظ نکات بالا روشن
میشود، اگر کسی بخواهد در این موضوع به تحلیل و آسیبشناسی بپردازد، باید
دستکم 400 جلد از کتابهای معنویتهای بدلی را مورد تتبع قرار داده باشد
که یک زمان پژوهشی 4 ساله زمان مفید نیاز دارد.
تاکنون جمعی از
فضلای حوزه در این موضوع تتبعات و پژوهشهای خوبی داشتهاند و در قالب
مؤسسه بهداشت معنوی دورههای را برای خواص برگزار کردهاند و تلاشهای قابل
تقدیری را به سامان رساندهاند و مراجع عظام همچون آیتالله مکارم شیرازی
و صافی گلپایگانی این حرکت را تأیید و از آن تقدیر کردهاند، اما فراموش
نکنیم که این حرکت در اول راه خویش است و باز لازم است فضلا و اندیشمندان
به صورتی تخصصی وارد شوند و ابتدا به رصد دقیق و سپس به نقد و معرفی
آسیبها بپردازند.
ارگانهای فرهنگی همچون سازمان تبلیغات اسلامی،
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، سازمان ملی جوانان، معاونت فرهنگی دانشگاهها و
آموزش و پرورش لازم است برای نیروهای برجسته فرهنگی خود، کارگاههای فشرده
آشنایی با عرفانهای کاذب برگزار کنند که از شناخت اولیه جنبشهای معنوی
نوظهور بیبهره نباشند و ناخواسته مروج و مبلغ این آموزهها نشوند.
محبوب کردن ایمان در دل مؤمنین به این معناست که خدای تعالی ایمان را به زیوری آراسته که دل های شما را به سوی خود جذب میکند به طوری که دل های شما به آسانی دست از آنها برنمیدارد و از آن رو به سوی چیزهای دیگر نمیکند .
به گزارش مشرق به نقل از فارس، گزیده ای
از کتاب «صحیفه فاطمیه» مشتمل بر احادیث و کرامات حضرت زهرا سلامالله
علیها به شرح زیر است ، در این کتاب خطبهها، کلمات قصار، ادعیه، اشعار،
فضائل، کرامات و سایر ملحقات حضرت در شش فصل گرد آمده است.
* فصلاول
فصل
اول کتاب به چهل حدیث از حضرت رسول و ائمه اطهار علیهمالسلام در باب
فضیلت حضرت فاطمه (س) پرداخته است. در یکی از این احادیث از زبان حضرت نبی
اکرم(ص) در باب فضیلت دختر گرامیشان آمده است: (آنگاه که در شب معراج)
داخل بهشت شدم، دیدم بر در بهشت با خط طلا اینچنین نوشتهاند: «معبودی جز
خداوند یگانه نیست، محمد حبیب خداست، علی (ع) ولی خداست، فاطمه (ع) بنده
مخصوص خداست، حسن و حسین (ع) بندگان خالص و برگزیده خدا هستند، و لعنت خدا
بر دشمنان همه آنها باد.» [الطرائف ص64؛ مائة منقبة ص 87؛ ارشاد القلوب ص
234؛ کشف الیقین ص 459]
* فصل دوم
فصل
دوم کتاب به خطبهها و بیانات طولانی حضرت فاطمه پرداخته است. در خطبه
هفتم، حضرت زهرا خطاب به آنهایی که پشت در خانهاش جمع شده بودند؛
میفرماید: «من هیچ پیمان با شما ندارم که شما در حضور بدترین افراد نشستید
و جنازه رسول خدا (ص) را در دستان ما رها کردید و عهد و پیمان خودتان را
شکستید و از ما اطاعت نکردید و حقوق ما را از ما دریغ کردید و گویا اصلا
ماجرای غدیر خم را ندیدهاید و نشنیدهاید!
به خدا سوگند که در آن روز
(یعنی روز غدیر خم) پیغمبر اکرم (ص) خلافت خویش و ولایت بر شما را به علی
(ع) سپرد، تا طمع خام و آرزوی برخی از شما را از این مقام و منصب قطع کند،
اما شما امروز پیوند بین خود و رسول خدا (ص) را گسستید و البته، داوری
خداوند، بین ما و شما، در دنیا و آخرت برای ما کافی است.» [الاحتجاج ج1
ص80؛ الغدیر ج5 ص372؛ بحار الانوار ج28، ص 205 و 232]
* فصل سوم
فصل
سوم کتاب به کلمات قصار و حکمتآمیز آن حضرت پرداخته است. در حکمت ششم
کتاب که در باره حجاب و عفاف است، آمده: حضرت فاطمه (س) در جواب پدرش که
پرسیدند: «فی جواب أبیها إذا سالها: ای شیء خیر للمراة فقالت (ع) أن لا
تری رجلا،و لا یراها رجل». چه چیز برای زن از هر چیزی بهتر است؟ فرمودند:
اینکه او مردی را نبیند و مردی هم او را نبیند. [دعائم الاسلام ج2 ص215؛
کنزالعمّال ج16، ص 601]
* فصل چهارم
فصل چهارم کتاب در ارتباط با شعرهای منتسب به حضرت فاطمه (س) است.
در یکی از این اشعار، حضرت زهرا (س) پس از ازدواج با حضرت امیر (ع) چنین میفرمایند:
«همانا حضرت علی (ع) معنای فقر و افتخار و عزت قاتل را برای ما به ارمغان آورد و همانا ما مفتخریم ای فرزندان عدنان!
(ای علی) تو به علو ارتفاع نائل گشتی و همه جن و انس از وصف بزرگواری تو قاصر هستند! ای علی، ای آنکه بهترین خلق در روی زمین هستی!
و
ای آنکه صاحب مجد و فضل و احسانی! همانا تمامی کرامات و فضائل و
بزرگواریها در علی جمع است و این کلمات را پرندگان هم بر روی شاخهها بر
زبان میرانند!» [بحار الانوار ج16 ص174؛ نهجالحیاة ص 184]
* فصل پنجم
فصل پنجم کتاب «صحیفه فاطمیه» به ادعیه و حرز متعلق به آن حضرت پرداخته است.
دعای
حضرت در دفع تب شدید و دوری از غضب خدا از جناب سلمان فارسی نقل است که
فرمود: به خدا سوگند، از روزی که حضرت فاطمه زهرا (س) این دعا را به من
آموختند آن را به بیش از هزار نفر در مکه و مدینه که همگی مبتلا به تب شدید
بودند تعلیم دادم و همه آنها با قرائت این دعا صحت کامل یافتند. و البته
در برخی از منابع، اثر دیگری نیز بر این دعا نقل شده است بدین مضمون که؛
حضرت فاطمه (ع) پس از تعلیم آن به جناب سلمان فرمودند: «و نیز اگر میخواهی
در روز قیامت خداوند را ملاقات کنی در حالی که از دست تو در سخط و غضب
نیست، این دعا را بسیار بخوان»
و اما متن دعا این است:
«بسماللهالرحمنالرحیم،
بسمالله النور، بسمالله نور النور، بسمالله نور علی نور، بسم الله
الذی هو مدبر الامور، بسم الله الذی خلق النور من النور، الحمد الله الذی
خلق النور من النور، و انزل النور علی الطور، فی کتاب مسطور، فی رق منشور،
بقدر مقدور، علی نبی محبور، الحمدالله الذی هو بالعز مذکور، و بالفخر
مشهور، و علی السراء و الضراء مشکور: و صلی الله علی سیدنا محمد و آله
الطاهرین».
بنام خداوند رحیم و مهربان، بنام خداوند نور، بنام خداوند
نور در نور، بنام خداوند نور بر نور، بنام خداوندی که به دست اوست تدبیر
همه امور، بنام خداوندی که خلق فرمود نور را از نور و سپاس خداوندی را که
خلق فرمود نور را از نور و نازل کرد نور را بر کوه طور، در نوشتهای دارای
سطور، در صحیفهای گسترده به اندازه مقدور برای پیغمبر امین و نیکوکار و
محبور! سپاس خدایی را که به عزت در بین بندگانش یاد میشود و به فخر و
عظمت مشهور است و در نهان و آشکار شکر و سپاس او میشود! خداوند برمحمد و
آل محمد درود بفرستد»! [مکارم الاخلاق ص418؛ دلائل الامامة ص 28؛
بحارالانوار ج92 ص 27]
* فصل ششم
فصل ششم کتاب به ذکر روایات مختلف در مورد خواص و آثار تسبیح حضرت فاطمه زهرا (ع) پرداخته است.
از
جمله اینکه امام صادق (ع) فرمودند: «هیچ عبادتی برای خداوند بالاتر از
تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (ع) نیست و اگر چیزی افضل از آن موجود بود، همانا
پیغمبر اکرم (ص) آن را به دخترش فاطمه (ع) هدیه میفرمودند.» [الکافی ج3
ص343 ح 14]
امام صادق (ع) فرمودند: «هرکس تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (ع)
را بعد از نماز فریضه خود و قبل از آنکه حالت پاها را بهم بزند بجای آورد
خداوند متعال در روز قیامت بهشت را بر او واجب میگرداند.» [فلاح السائل ص
165]
امام صادق (ع) فرمودند: «تسبیحات حضرت فاطمه زهرا (س) در عقب هر نماز، برای من از هزار رکعت نماز در هر روز محبوبتر است.»
امام
صادق (ع) (خطاب به یکی از اصحابش) فرمودند: «ای ابا هارون، همانا ما
بچههای کوچک خود را همانطوری که به نماز امر میکنیم، به تسبیحات حضرت
فاطمه (ع) نیز امر میکنیم، پس (حالا که ارزش آن را فهمیدی) همواره آن را
بجای آور؛ چرا که هر کس آن را ملازمت کند، از بدبختی و شقاوت رهایی
مییابد.» [الکافی ج3 ص343 ]
یکی از اصحاب امام صادق (ع) میگویند: به
خاطر ضعف شنوایی خود، خدمت امام صادق (ع) رسیدیم و از او تقاضای درمان کردم
امام (ع) فرمودند: «تسبیحات حضرت فاطمه (ع) را بسیار بجای آور الله اکبر
(34 مرتبه) الحمدالله (33 مرتبه) سبحانالله (33 مرتبه) و در پایان مستحب
است که یک مرتبه گفته شود: لا اله الا الله. [الکافی ج3 ص343]
به گزارش فارس، به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت زهرای مرضیه(س) پیرامون اقوال مختلف شهادت آن حضرت با حجتالاسلام «حمید احمدی جلفایی» پژوهشگر مؤسسه علمی فرهنگی دارالحدیث و نویسنده کتابهای «احکام حجاب و عفت، در گلستان مرجعیت»، «بهترینها و برترینها در کتاب و سنت»، «چهل حدیث پیرامون حجاب و عفت زنان»، «حجاب برتر (بررسی جایگاه چادر در حجاب اسلامی)» و «صحیفه فاطمیه: جامع خطبهها، کلمات قصار، ادعیه، اشعار، فضائل، کرامات و سایر ملحقات حضرت فاطمه» گفتوگو کردیم که مشروح آن در پی میآید:
13 قول مختلف درباره تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) وجود دارد
* با توجه به اینکه اقوال مختلفی در خصوص روز شهادت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها توسط مورخین و محدثین نقل شده، کدام قول معتبرتر است؟
- در تقویم زندگی حضرت فاطمه علیهاالسلام، همچون سایر معصومین(ع) بین مورخان و محدثان اخلاف وجود دارد، در این اختلاف بیش از هر چیز به ضعف فرآیند ثبت و ضبط در آن زمان بر میگردد، به ویژه آنکه ضابطان و محدثان در آن دوره به مباحث تواریخ و ولادات و وفیات اهمیت چندانی نمیدانند و شبیه این اختلافات در مورد خود رسول اکرم(ص) نیز کمابیش وجود دارد. اما این اختلافات در مورد تقویم زندگانی حضرت زهرا(س) نسبت به سایر معصومین بیشتر است و این ظاهراً به نوع جنسیت آن حضرت (س) یعنی به زن بودن ایشان بر میگردد که طبیعتاً موجب ارتباط و اطلاع نسبتاً کمتر از این تواریخ میشدند، به طور کلی 13 گفته مختلف در منابع تاریخی و روایی در مورد تاریخ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها وجود دارد که عبارت است از:
۱ـ 40 روز بعد از وفات رسول خدا(ص)، این گفته را مرحوم مجلسی در «بحارالانوار» جلد 43 صفحه 212 حدیث 41 از کتاب «عیون المعجزات» نقل کرده است، همچنین در کتاب «کشف الغمه» جلد1 صفحه 500 با استناد به روایتی مجهول این گفته نقل شده است.۲ـ 45 روز بعد از وفات رسول خدا(ص)، این گفته را برخی از محدثان به عنوان یک گفته نامعلوم نقل کردهاند.
۳ـ دو ماه بعد از وفات رسول خدا(ص)، این گفته را «حاکم نیشابوری» در کتاب «مستدرک» از عایشه نقل کرده است.
۴ـ 70 روز پس از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته را یکی از دانشمندان اهل سنت «ابن عبد الاب» در کتاب «الاستیعاب» نقل کرده است.
۵ـ 72 روز پس از رحلت رسول خدا، این گفته را «ابن شهر آشوب» در کتاب «المناقب» جلد ۳ صفحه 357 آورده است و گفته که مطابق آن حضرت(س) در روز شنبه 17 شب مانده از ربیعالاخر در سال دهم هجری در سن 17 سال و 7 ماهگی دار دنیا را وداع گفته است و البته «ابن طاووس» هم کتاب «اعلام الوری» صفحه 147 به عنوان قول اظهر ذکر کرده است.
6ـ 75 روز پس از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته که در کتاب «الکافی» مرحوم کلینی جلد یک صفحه 458 آمده است که مطابق آن «مرحوم کلینی» با استناد از امام باقر علیهالسلام، ولادت آن حضرت را 5 سال پس از مبعث و شهادت وی را 75 روز بعد از وفات پدرش در سن 18 سال و 75 روزگی ذکر کرده است، در کتاب «دلایل الامامه» «طبری»، صفحه 45 طبق روایتی به نقل از امام باقر علیهالسلام و نیز در کتاب «الخرائج» مطابق روایتی به نقل از امام صادق علیهالسلام این نطریه مورد تائید قرار گرفته و در متن این روایات روز شهادت آن حضرت سیزده جمادی الاولی بیان شده است که امروزه نظر اهل سنت بر همین مبنا قرار گرفته است..
7- 85 روز پس از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته را مرحوم طبری در کتاب «دلائل الامامه» صفحه 45 به عنوان یک قیل نقل کرده است.
8 ـ سه ماه پس از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته به «ابوالفرج اصفهانی» نسبت داده شده است.
9- 95 روز پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)، مستند این گفته امروزه در میان شیعیان به ویژه ایران به رسمیت شناخته میشود، دو روایت از امام باقر علیهالسلام و امام صادق علیهالسلام است که یکی آز آنها در کتاب «کشفالغمه» جلد یک صفحه 553 نقل شده استو روایت دوم که از لحاظ سندی نسبت بر همه اخبار دیگر محکمتر و متقنتر هست، در کتاب «دلائلالامامه» صفحه 45 از زبان امام صادق علیهالسلام آمده است که مطابق آن روز شهادت آن حضرت (س) سه شنبه سوم جمادی الثانی اعلام شده است.
10- 100 روز بعد از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته را نیز نویسنده کتاب «کشفالغمه» در جلد یک صفحه 503 به نقل از «ابن قتیبه» نقل کرده است.
11ـ چهار ماه پس از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته «ابن شهر آشوب» در کتاب «المناقب» جلد ۳ صفحه 357 با عنوان قیل نقل کرده است و گفته که قربانی یکی از محدثان معروف، این نظریه را صحیحتر از همه دانسته است و البته «ابنطاووس» هم در کتاب «اعلام الوری» صفحه 147 روایتی به نقل از جابر و او از امام محمد باقر علیهالسلام در تأیید این نظریه نقل کرده است.
12- 6 ماه پس از رحلت رسول خدا(ص)، این نظریه به عنوان یک نظریه مشهور میان شیعه و سنی در برخی از دورههای تاریخی مطرح بوده است و مستندات آن، دو روایت از «امام باقر(ع)» و «عروة بن زیبر» است که مطابق آن حضرت(س) در شب سهشنبه سه روز مانده به ماه رمضان در سال یازدهم هجری به شهادت رسیدهاند و البته «ابن ابی الحدید» در شرح نهجالبلاغه جلد 6 صفحه ۴۶ همین گفته را از عایشه نیز نقل کرده است.
13- ۸ ماه پس از رحلت رسول خدا(ص)، این گفته را به برخی از محدثان نسبت داده شده است، همچنین در کتاب «کشفالغمه» جلد یک صفحه 503 نیز این نظریه نقل شده است.
مشهورترین تاریخ شهادت حضرت زهرا(س) 95 روز پس از رحلت رسولالله(ص) است
با جمعبندی این نقدها کلاً سه قول مختلف در مورد سن حضرت زهرا(س) هنگام شهادت وجود دارد:
۱ـ «مرحوم کلینی» که معتقد است حضرت ۱۷ سال و 75 روز داشتهاند.
۲ـ صاحب «مناقب» و برخی دیگر که معتقدند حضرت 18 سال و 7 ماه میباشد.
3- نقل قولی از مرحوم ابنطاووس در کتاب «اعلامالوری» صفحه 47 که شهادت آن حضرت را 23 سالگی مطرح کردند، همچنین در کتاب «کشفالغمه» جلد یک صفحه 502 این نظریه را به «ابن شهاب» و به «زهری» هم نسبت داده شده است.
«ابن عربی» حضرت زهرا(س) را در طهارت و عصمت با رسول الله(ص) شریک میداند
* عصمت حضرت زهرا(س) از دیدگاه شیعه و اهل سنت چگونه است؟ اهل سنت از چه زاویهای به حضرت فاطمه (س) مینگرند؟
-اختلاف اساسی دیدگاه شیعه و سنی در مورد آن حضرت عمدتاً از دو زاویه قابل بحث است: یکی؛ مربوط به مباحث تاریخی و وقایع پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص) و دیگری؛ مربوط به ارزش وجودی و رتبه یا مقام حضرت فاطمه زهراست.
در بحث اول دامنه اختلافات بسیار است و ما معتقدیم که در این بخش از تاریخ انصافاً منابع اهل سنت به مرور زمان تحریف شده و شواهد و قراین این تحریف در آثار خود آنها بسیار واضح و روشن است، ضمن آنکه دلایل و قرائن بسیاری در منابع کهن و معتبر تاریخی و روایی اهل سنت وجود دارد که دیدگاه شیعه را در خصوص مسائل حضرت فاطمه زهرا(س) و حقانیت آن حضرت مورد تایید قرار میدهد.
اما جهت دوم بحث، در واقع میتوان گفت: به عنوان پایه و اساس سایر اختلافات نیز به حساب میآید، مربوط به رتبه و مقام وجودی آن حضرت(س) است که در رأس همه اختلافات در این زمینه به مسئله عصمت آن حضرت بر میگردد، اینکه شیعه به دلایل متعدد نقلی و اصلی اعتقاد به عصمت و برخورداری آن حضرت از علم لدنی دارد، اما مکتب مقابل علیرغم دلایل و قرائن موجود در قرآن کریم و سنت نبوی آثار متعدد تاریخی و روایی خود به آن معتقد نیستند.
یکی از دلایل شیعه در اثبات آن حضرت(س) آیه مبارکه ۳۳ سوره احزاب (مربوط به آیه تطهیر) «إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا» و روایات و اخبار تاریخی ذیلیه آن است که در منابع فریقین به وفور وارد شده و ضمن اشاره به ماجرای کسا یا لوای رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم به اثبات این مقام برای آن حضرت میپردازد، در معتبرترین منابع اهل سنت صحابه و تابعین مورد قبول اهل سنت از جمله: «ابو سعید خدری»، «انس بن مالک»، «عایشه»، «ام سلمه»، «ابن ابی سلمه»، «سعد» و غیره به طرق متعدد این ماجرا را نقل کردند و بعد از آن نیز محدثان و دانشمندان مختلف آنها همچون «بخاری» در صحیح خود جلد ۵ صفحه ۲۶ و «مسلم» در صحیحش جلد ۱۵ صفحه 194 و «بیهقی» در «سنن کبری» جلد 2 صفحه 149 و «طبری» در تفسیرش جلد 5 صفحه ۳۲ و «حاکم نیشابوری» در «مستدرک» جلد۳ صفحه 147 و غیره این اخبار را که تعداد طرق آنها به بیش از 20 طریق میرسند، نقل کردهاند، اما متأسفانه علیرغم آنکه نتوانستهاند در تفسیر دلالت آیه و مقامات موجود در آن، بین رسول خدا (ص) و با آن حضرت(س) تفاوت منطقی بیان کنند، اما در نتیجهگیری همچنان با برخی توضیحات غیرعلمی و غیرمنطقی تعصب ورزیدهاند.
روشنی این دلایل در منابع اهل سنت چنان محکم است که دانشمندی همچون «محیالدین عربی» در این زمینه پس از نقل اخبار مربوط به آیه شریفه و به استناد به دلالت آنها اهل بیت علیهمالسلام و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در طهارت و عصمت با رسول گرامی اسلام(ص) شریک اعلام کرده است، در روایت امامان شیعه نیز علاوه بر پردازش متواتر به این اخبار به عصمت ویژه آن حضرت تصریح و جز مقام امامت ظاهری، آن حضرت در همه مقامات و فضائل بیان شده ائمه معصومین به منزله سرچشمه و سرآمد معرفی شده است.
به عنوان مثال در روایاتی از امام صادق (ع) در کتاب «دعائم الاسلام» جلد یک صفحه 37 نقل شده، به صراحت آمده است، همچنین در متون برخی ادعیه و زیارات معتبر مربوط به آن حضرت(س)، به این مقامات ویژه ایشان تصریح بیشتری شده است که پرداختن به همه این موارد در فرصت کوتاه نمیگنجد.
علامه امینی: فاطمه(س) مابین در و دیوار «مهدی» را صدا زد
* بیان شده است «هنگامی که حضرت فاطمه زهرا(س) ما بین در و دیوار قرار گرفتند، اباصالح المهدی را صدا زدند»، آیا این روایت صحت دارد؟
ـ تنها مستند این گفته کتاب «الغدیر» مرحوم علامه امینی است که ایشان در اشاره به این سخن به هیچ منبعی استناد نکرده است، حالا این گفته میتواند به عنوان زبان حالی، مطرح باشد و یا اینکه نقدی است بدون سنجش لازم از ناحیه مرحوم علامه که نظیر آن در برخی از مواضع دیگر مجموعه ایشان نیز شناسایی شده است که البته در یک بینش خوشبینانه میتوان گفت این سخن را در منبعی دیده که در اختیار خود داشته، ولی مصدر آن را ذکر نکرده است.