درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ظهور تا حکومت: وقت ظهور

هر وقت چند نفر از اصحاب امامان (علیهم السلام) از آنان می پرسیدند: «قائم (ع) چه زمانی می آید» یا «شنیده ایم موعود در سال فلان می آید» یا «فلان عالم می گوید فلان سال سال ظهور است» با این جمله ی امامان رو به رو می شدند: «کَذِبّ الوقّاتون»! (1) (تعیین کنندگان وقت دروغ می گویند) یا «ما به هیچ احدی نگفته ایم زمان ظهور چه زمانی است» (2)، یا «خداوند اراده کرده است با هر وقتی که تعیین می کنند مخالفت کرده و ظهور را در آن سال قرار ندهد.» (3)

همین جملات کافی است تا ما هم مثل اصحاب امامان بی خیال تعیین وقت بشویم و هر کس هم روی آن تاکید داشت، از کنارش بی اعتنا رد بشویم.

تعیین وقت حلال

سه حالت را در بدست آوردن زمان ظهور می شود متصور شد:
اول) اینکه روز و ماه و سال دقیق ظهور را بفهمیم که چنین چیزی خیلی بعید است چون در روایات ما اصلاً وجود ندارد و تعیین کنندگان این نوع وقت هم دروغ گویند!

دوم) بگوییم «بالاخره امام یک جمعه ای می آید» یا «هر وقت خدا اراده کند امام می آید» یا «خیلی از نشانه ها محقق شده است، خیلی به ظهور نزدیک هستیم». این تعیین وقت، چون خیلی کلی و اجمالی است اشکالی ندارد.

نکته ی مهمی که کم شنیده اید: اینکه امام زمان (عج) در جمعه ظهور می کند تنها در بعضی روایات وجود دارد و بسیاری روایات بر آن هستند که روز ظهور «عاشورایی است که شنبه» است. به نظر می رسد در گوشه ای از ذهنمان باید جایی برای «شنبه» نیز با کنیم!

سوم) بدست آوردن زمان ظهور به طور کلی یا جزئی با تفسیر آیات قرآن و یا از طریق برخی علوم.

این راه نیز راه قطعی و یقینی نیست و نمی توان بر آن تکیه کرد. برای مثال امام باقر (ع) در حدیثی فرمودند:

«ای ابو لبید! در حروف مقطعه ی قرآن دانش سرشاری است. وقتی خداوند «الم ذلک الکتاب» را نازل کرد محمد (ص) قیام کرد و...قائم ما در «الر» قیام می کند...»

بسیاری از علما و فلاسفه سعی کرده اند بر این اساس به تفسیری از حروف مقطعه دست بزنند و زمان ظهور را کشف کنند. مثلاً علامه مجلسی می گوید:

منظور همه ی الر های قرآن است و وقتی همه را جمع کنیم می شود 1155 آیه ای که در ابتدای سوره شان «الر» آمده است.

همان طور که گفتیم این روش نیز عملی نیست و علم قطعی به دنبال ندارد.

حرف آخرمان است: به نظر می رسد آن چیزی که به شدت در روایات نهی شده است تعیین سال ظهور است وگرنه ماه و روز آن به طور اجمالی در روایات آمده است! ( مثلاً در شنبه یا جمعه و در ماه محرم ظهور اتفاق می افتد) اما به هیچ وجه سالی برای ظهور ذکر نشده است.

مگه چی می شه؟

عقل و منطق هم به ما چنین هشداری می دهد. اگر قرار بود به نحوی سال ظهور مشخص می شد، دشمنان امام زمان (عج) که در راس آنها خود ابلیس لعین است، به راحتی با جمع کردن سپاهی قصد جان حضرت را می کردند! این که امام از مکه ظهور می کنند که دیگر اطلاع عمومی آنهاست! تا به حال به ذهنتان رسیده است که چرا مکه پر از وهابی هاست؟

دلیل دیگر اینکه، از آنجا که خداوند اراده کرده است سال ظهور را در سالی که تعیین کنندگان وقت مشخص می کنند، قرار ندهد، ممکن است این دروغ گویان سالی را مشخص کنند و امام نیاید! آن وقت با خیل ناامیدان و منتظران چشم به راهی که ضربه ی روحی خورده اند باید چه کنیم؟

هزار سال است که مردم بدون آنکه زمانی را برای آمدن امام (عج) مشخص کنند منتظر او مانده اند بی آنکه در آمدن این وعده ی الهی شک کنند. نگران آمدن او نیستیم چرا که «ان الله لا یخلف المیعاد»


پی نوشت:
1.الغیبة شیخ طوسی، ص 262
2.الغیبة نعمانی، ص 195
3.مقاله ی آسیب شناسی مهدویت، از سایت موسسه ی فرهنگی منتظران منجی

 

منابع:
شش ماه پایانی: مجتبی الساده، صص 234-237
تاریخ پس از ظهور: شهید محمد صدر. صص 179 -190

ظهور تا حکومت: دو مرحله ی ظهور

همان‌ طور که غیبت حضرت ولی عصر(ع‌) صغری دارد و کبری، در مورد ظهور حضرت هم، دو مرحله پیش روی ماست: ظهور اصغر، ظهور اکبر.
حتماً می پرسید این اصغر و اکبر دیگر چه کسانی هستند! نه! اشتباه نکنید! اصغر یعنی کوچکتر و اکبر هم یعنی بزرگتر!
 برای‌ واضح‌تر شدن این مطلب دقت کنید:

غیبت‌ صغری آن زمانی مطرح شد که‌ شیعیان‌ پس‌ از مدت‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ و از نزدیک با امام‌ خویش‌(ع‌) هنوز چندان آمادگی فهم و قبول‌ بحث غیبت و ندیدن ایشان را نداشتند؛ زیرا نمی‌دانستند بدون‌ حضور امام‌ چگونه می‌توانند متحد شوند و از طرفی هم نمی دانستند چگونه به احکام اسلامی دست بیابند. در طول این مدت که حدود 70 سال به طول انجامید، تا حدی موضوع غیبت برای شیعیان جا افتاد و از لحاظ‌ ذهنی‌ و فکری‌ برای‌ حضور در عصر غیبت‌ کبرا‌ آماده شدند.

و غیبت کبری نیز امام وجود هرگونه نایب را متنفی دانستند و جز به خواص خود را ظاهر نساختند.

حالا برای ظهور هم چنین جریانی در پیش است:

در ظهور اصغر مردم با وقوع حوادث مختلف برای ظهور کبری آماده می شوند. مردم در جریان حوادث آب دیده می شوند، غربال می شوند، کم کم به فکر منجی می افتند، نام امام را در جهان می پراکنند، برای آمدن امام آماده می شوند و سرانجام آمدنش را به نظاره می نشینند. این مرحله، مرحله ی ظهور نام و یاد امام است.

ظهور اکبر همان لحظه ی با شکوهی است که حضرت صاحبمان (عج) با تکیه بر خانه ی کعبه ندای «انا بقیة الله» سر می دهند و چشم مردم را با ظهور خویش روشن و بینا می کنند. این مرحله، مرحله ی ظهور خود امام است.


ظهور اصغر و ماجراهایش

 برخی‌ از مسائلی‌ که‌ ممکن است در عصر ظهور اصغر دیده‌ شوند از این قرار است‌:

1.       بالا رفتن‌ سطح فهم عمومی و پیشرفت‌ دانش‌ و فناوری‌:

دیگر این روزها کسی نیست که به وسایل الکترونیکی دسترسی نداشته باشد. در قرن های اخیر انسانها توانسته اند کشف ها و اختراعات بزرگی داشته باشند که تا همین 100 سال پیش سابقه نداشته است.

وقتی ظهور اصغر به اکبر تبدیل می شود که ظرف تکنولوژی و پیشرفت به حداکثر آن رسیده باشد. یعنی مردم به جایی برسند که دیگر این علم و تکنولوژی پاسخگوی پیشرفت نباشد و در مسیر علم توقف ایجاد شود. در آن زمان امام می آید و بی هیچ اینترنت و ماهواره ای صدایش را به گوش همه ی مردم می رساند.

2.       دلبسته‌ شدن مردم به امام عصر(ع‌) و ازدیاد یاد حضرت:

وقتی رنج و مصیبت زیاد می شود و عقلها رفته رفته کامل تر می گردد، دلهای مردم بیشتر متوجه تنها منجی و موعودشان می افتد.

میزان توجه و یاد شیعیان‌ نسبت‌ به‌ حضرت‌ ولی عصر(ع) را وقتی با 40 سال قبل مقایسه می کنیم متوجه نکته ی عجیب اما واقعی و شیرینی می شویم که آن افزایش مهدی دوستان است.

3.       گفت‌وگوی عمومی در جهان‌ در مورد تشکیل حکومت جهانی واحد (دهکده جهانی‌):

اگر پس از جنگ جهانی اول و دوم، سازمان ملل متحد مسئول ایجاد دهکده ای جهانی شد، امروز عالمان اسلامی سالانه در همایش بزرگی چنین تصمیماتی را در سر می پرورانند. و اگر امروز اینچنین است، وقتی نام حضرت مهدی (ع) در اذهان و زبان های مردم جاری شود، آرزوی جهانی آرمانی از دل مردم بیرون نخواهد رفت.

وقتی این وقایع را به چشم دیدید گوش تیز کنید، شاید هر لحظه ندایی از کعبه به گوش برسد...

نکته: یادتان نرفته که نشانه های حتمی باید حتماً پیش از ظهور اتفاق بیفتد؟

 

شش ماه پایانی: مجتبی الساده، مترجم: محمود مطهری‌نیا با تصرف و تلخیص

ظهور تا حکومت: ظهور؛ بازشناسی یا شناسایی؟

آنچه بیش از همه درباره ی ظهور شنیده ایم، چگونگی آن است. اما با تفکر در معنای ظهور برخی حرکات دشمنان و دوستان امام زمان (عج) پیش از ظهور ایشان برای ما روشن تر خواهد شد.

 

درباره ی معنای ظهور، 3 تعریف گفته شده است:

1.       معنای نخست: ظهور در این معنا، نقاب از رخ برکندن و از پس پرده ی غیبت بیرون آمدن است. چنین معنایی طبیعتاً تنها در لغت نامه ی شیعیان یافت می شود. چرا که اهل سنت معتقدند که حضرت مهدی (عج) هنوز متولد نشده است.

تنها شیعیان هستند که اعتقاد دارند امام زنده ولی غایب است. بنابراین این معنا فقط برای شیعیان صدق می کند.

2.       معنای دوم: در این معنی، ظهور در انقلاب و یا قیام تجلی میابد. چنین معنایی در همه ی ادیان وجود دارد. معنایی که بیان می کند: رهبری برای انقلابی جهانی می آید و بر ضد ظلم و ستم قیام می کند.

3.       معنای سوم: گاهی ظهور را با برپایی حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) یکی می دانند. چنین معنایی از حوزه ی بحث ما خارج است.

 

زمانی که معنای اول را بپذیریم نخستین سوالی که مطرح می شود آن است که از پشت پرده ی غیبت بیرون آمدن، چگونه است؟

پیش از این در مقاله ی «غیبت، ناشناسی یا ناپیدایی؟» سوال مشابهی مطرح شد.

اگر غیبت را به معنای ناپیدایی بدانیم، یعنی اگر معتقد باشیم که امام توسط معجزه ای از چشم مردم پنهان مانده است، در این معنا، ظهور یعنی آنکه: امام خود را به مردم معرفی کند و علاوه بر آن از زندگی مخفیانه نیز دست بکشد. در این معنا امام به طور عملی وارد مبارزه خواهد شد و مردم را به همراهی با خویش دعوت می کند.

 

اما اگر غیبت را به معنای ناشناس بودن امام بدانیم، چنین تفسیری از ظهور ایجاد می شود، که امام تنها با آوردن نشانه هایی ثابت می کند که همان مهدی موعود (ع) است و از این پس مأموریت های بزرگ را شخصاً بر عهده خواهد گرفت.

نظر دوم (ناشناس بودن امام) بیشتر پذیرفته شده است. چرا که در روایات آمده است وقتی امام نشانه ها را می گوید برخی می گویند «ما او را پیش از این دیده بودیم!».

علاوه بر آن از آنجایی که امام پیش از ظهور خویش حرکتهایی را در جهت جمع کردن یارانش انجام می دهد، توسط سفیانی شناسایی می شود و او سپاهی به سمت امام می فرستد که به امر خدا در زمین فرو می روند. چنین روایتی نیز نشان می دهد که امام در هنگامه ی ظهور دست به مبارزه ی عملی نخواهند زد بلکه تنها اهدافش را مشخص می کند و از مردم طلب یاری می نماید. (البته برای در امان ماندن جان امام چنین کاری، توسط نفس زکیه انجام خواهد شد.)

 

همان طور که گفتیم 2 معنا از 3 معنای ظهور مد نظر ماست و از معنای اول این سوال طرح می شود: از پشت پرده بیرون آمدن چگونه اتفاق می افتد؟

از معنای دوم (قیام و انقلاب) نیز چنین سوالی به ذهن می آید: امام چگونه زمان قیام را می فهمد؟

چنین سوالی مستلزم بحث مفصلی است. بنابراین سعی کنید دو معنای ظهور را خوب به خاطر بسپارید تا در مقاله ی بعد درباره ی معنای دوم بیشتر بگوییم ان شاء الله.

 

منبع: تاریخ پس از ظهور، محمد صدر، صص 169 – 170 با تصرف و تلخیص

رجعت؛ یک اتفاق ، یا یک ضرورت

اگر قرار باشد زمین آباد شود، باید علت‏ها و سبب‏هاى خشکى و خرابى آن از میان برود. حال اگر این علت‏ها و سبب‏ها این باشند که در زمان‏هاى گذشته خونى به ناحق ریخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر کسى رفته است و در پى آن کیفرى در کار نبوده و به همین خاطر، زمین‏هایى سر سبز، کویر و شوره زار شده‏اند، ضرورى است که آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازات‏ها به اجرا درآیند و حق‏ها به جاى خود باز گردند تا باران‏هایى که به این دلایل بر سر زمین یا سر زمین‏هایى نباریده‏اند باز ببارند و نعمت‏هایى که راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمین و زمینیان شوند.




از سوى برخى از منکران یا تردیدکنندگان در باره رجعت، گاه این پرسش‏ها یا تردیدها مطرح مى‏شود که:
1. اگر هدف از بازگشت برخى مؤمنان و غیر مؤمنان در رجعت، مجازات یا پاداش برخى از افراد درگذشته در این دنیاست، رجعت لزومى ندارد؛ زیرا افراد نیکوکار، در بهشت برزخى به سر مى‏برند و آمدن آنها به این دنیا، هر چند سرسبز و آباد باشد، همانند بردن آنان از بهشت به جهنم است. افراد بدکار نیز در جهنم برزخى عذاب مى‏شوند و آوردن آنها به این دنیا، هر چند عذابى مکرر و بسیار ببینند همانند بردن آنها از جهنم به بهشت خواهد بود؛ از این رو که نه عذاب مادى و معنوى این جهان با عذاب برزخ و قیامت قابل مقایسه است نه نعمت‏ها و نه خوبى‏هاى مادى و معنوى آن با خوشى‏ها و نعمت‏هاى مادى و معنوى برزخ و قیامت .


2. اگر مقصود این است که مؤمنان و کافران پیشین وعده‏هاى الهى را به چشم خود در این دنیا ببینند، این آگاهى، از جهان دیگر نیز براى آنها حاصل خواهد شد.

3. اصولاً با وجود رویدادى عظیم و فراگیر به نام قیامت، چه نیاز به اتفاقى جزئى و موردى به نام رجعت است؟ پاداش‏ها و کیفرها در قیامت داده خواهد شد.

و برخى پرسش‏ها و شبهه‏هاى دیگر که در جاى خود مى‏توانند درست نیز باشند.

در این نوشتار، هدف آن است که با روشن ساختن برخى جنبه‏هاى رجعت، این نظر مطرح شود که رجعت، با وجود قبول درستى پرسش‏هاى بالا، باز یک ضرورت است؛ ضرورتى که با حذف آن در هدف‏ها، آرمان‏ها و طرح‏هاى اسلام خلل پدید مى‏آید و هیچ چیز دیگرى جاى خالى آن را پر نمى‏کند.

از اینرو، به طرح ضرورت رجعت، تنها در سه جنبه تکوینى، تاریخى - عقیدتى و کمال انسانى مى‏پردازیم .

الف) ضرورت تکوینى
از بسیارى آیات و روایات چنین برمى آید که ظلم و ستم، به ویژه ستمى که پاسخ داده نشود و در آن حق مظلوم از ظالم گرفته نشود، حدودى که جارى نشوند و مجازات‏هایى که به اجرا در نیایند، همه و همه به تنهایى و در کنار یکدیگر، مایه آن خواهند شد که نظم زمین و آسمان بر هم خورد، باران در جاى خود نبارد، نعمت‏ها دگرگون شوند، سرزمین‏هاى آباد، بایر، خشک و غیر زراعى شوند، باغ‏ها و درختان به شوره‏زار تبدیل شوند، روحیات مردم تغییر یابد. و از این قبیل آثار وضعى و پیامدهاى طبیعى گناهان اجتماعى که بر عالم تکوین تاثیر خواهند نهاد.

از سوى دیگر، مى‏دانیم که قرار است پس از ظهور، زمین سراسر آباد و سر سبز شود و هر چیزى به جاى خود بازگردد. و مى‏دانیم که عالم، عالم علل و اسباب است و قرار است کار این جهان، جتى پس از ظهور نیز، جز در مواردى خاص، با علل و اسباب پیش رود.

بر اساس این دانسته‏ها، اگر قرار باشد زمین آباد شود، باید علت‏ها و سبب‏هاى خشکى و خرابى آن از میان برود. حال اگر این علت‏ها و سبب‏ها این باشند که در زمان‏هاى گذشته خونى به ناحق ریخته شده، حقى غصب شده و ستمى بر کسى رفته است و در پى آن کیفرى در کار نبوده و به همین خاطر، زمین‏هایى سر سبز، کویر و شوره زار شده‏اند، ضرورى است که آن افراد و عوامل زنده شوند، حدود و مجازات‏ها به اجرا درآیند و حق‏ها به جاى خود باز گردند تا باران‏هایى که به این دلایل بر سر زمین یا سر زمین‏هایى نباریده‏اند باز ببارند و نعمت‏هایى که راه آنها بسته شده بود باز ارزانى زمین و زمینیان شوند.

ب) ضرورت تاریخى - عقیدتى
مى‏دانیم که بسیارى از پیروان ادیان و مذاهب نادرست، آنها که تعصب و عنادى ندارند، حق را مى‏پذیرند و اگر تشخیص خود را غلط دانستند، نظر خویش را تغییر مى‏دهند، تنها به خاطر این پیرو برخى دین‏ها و مذهب‏ها شده و در عقیده خود مانده‏اند که نمى‏توانند بپذیرند که پیشوایانشان دروغ گفته‏اند، به نیرنگ دست یازیده‏اند، توطئه اندیشیده‏اند، دین ساخته‏اند و آن را به خدا نسبت داده‏اند، یا دینى الهى را در حساس‏ترین شرایط تاریخى خود به انحراف کشانده‏اند.

این افراد اگر بدانند که در گذشته چه رخ داده است و این را از زبان همان بدعتگران، دین سازان و انحراف آفرینان بشنوند از عقیده خویش دست خواهند برداشت و به حق خواهند گروید.

از دیگر سو مى‏دانیم که قرار است پس از ظهور، همگان به حق گرایند و با رغبت، به مذهب و آیینى رو کنند که حق است و قرار است تنها با آنان ستیز شود که حق را در مى‏یابند امّا بر باطل خود اصرار مى‏ورزند.

بر این اساس، اگر قرار باشد که در این دنیا حق بر پیروان و مذاهب و ادیان باطل که حسن ظن به پیشوایان خود دارند آشکار شود، راهى جز این نیست که همان پیشوایان باطل از همان جایگاهى که پیروانشان به عنوان آرامگاه براى آنان مى‏شناسند بیرون آیند، دو باره زنده شوند و خود اقرار کنند که چگونه آیندگان را اغفال کرده،به اشتباه کشانده و گمراه ساخته‏اند. جز این طریق، پیروان حقجو امّا خوشبین، به گمراهى پیشوایان خود یقین نخواهند یافت و پیروان معاند و حق ستیز شناخته نخواهند شد.

به همین ترتیب، لازم است که پیامبران نیز پا به این جهان بگذارند تا شاهدى باشند براى آیین حقى که آورده‏اند و میزانى براى سنجش دیگرگونى‏ها و تحریف‏هایى که در آیین آنان صورت پذیرفته است .

ج) ضرورت کمال انسانى
هدف از آفرینش انسان‏ها رسیدن به کمال و نزدیکى به کمال مطلق است که از آن با «قربة الى الله» یا تقرب و »نزدیکى به خدا« یاد مى‏شود. این نزدیکى به خدا براى هر انسان باید در طول عمر محدود او در این دنیا به دست آید .هر لحظه این عمر اگر براى هر انسان، باایمان و عمل صالح و بهترین عمل در هر لحظه همراه باشد، آن انسان پس از مرگ خویش در بالاترین و والاترین درجات جا خواهد داشت. هر لحظه که براى هر انسان به گونه‏اى مطلوب سپرى مى‏شود، در آخرت براى او سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها پیشرفت خواهد بود و هر لحظه که از دست او برود، در جهان دیگر باید سالها، قرنها و هزاره‏ها را طى کند تا به آن نقطه اى برسد که مى‏توانست با یک لحظه دنیا برسد.

مؤمنانى هستند که پس از مرگ و دیدن آنچه به دست آورده و آنچه از دست داده اند آرزو مى‏کنند که باز به دنیا باز گردند، عمل صالح کنند. در راه خدا کوشش، تلاش و جهاد نمایند، به مردم خدمت کنند، در راه استقرار حقیقت و تاسیس و استمرار حکومت حق بکوشند و در این راه رنج ببینند و در صورت لزوم کشته شوند تا به درجاتى بالاتر و والاتر از آن چه هم اکنون در آن هستند دست یابند. اینان مشتاق این هستند که از بهشت برزخى با همه نعمت‏هایش بیرون آیند و رنج زندگى دنیا را به جان بخرند تا آن گاه که باز مى‏گردند در مراتبى بالاتر قرار گیرند، مراتبى که بدون این کوشش‏ها، تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى چند روزه دنیا باید با سال‏ها، قرن‏ها و هزاره‏ها در عالم دیگر بدست آید.

از دیگر سوى هستند انبیا، جانشینان انبیا و اولیایى که در این دنیا آمدند و رفتند امّا مردم نتوانستند بیش از قطره‏اى از دریاى وجود آنها بهره ببرند. آنها نیز مشتاق هستند که به این دنیا باز گردند تا باز در راه خدا به هدایت مردم بپردازند و بخش‏هایى دیگر از ظرفیت‏هاى گسترده و پهناور وجود خویش را در اختیار مردم بگذارند. با این کار، هم سهمى در استقرار دین حق در سرتاسر گیتى بر عهده بگیرند، هم دیگر نیروها و توان‏هاى آنها بى حاصل نماند،هم خود از این طریق تقربى بیشتر کسب کنند.

براى اینکه ظرفیت‏هاى بالقوه مؤمنان خالص به فعل آید و براى آن که ظرفیت‏هاى بالفعل انسان‏هاى کامل در خدمت ایمان، مؤمنان و حکومت ایمانیان به کار گرفته شود و براى اینکه استعدادها و توان‏هایى که خداوند در انسان‏ها نهاده است عبث نباشد، ضرورى است که مؤمنان استوار و انسان‏هاى کامل دو باره در این جهان حاضر شوند و راه نیمه تمام خود را تمام کنند. امّا مؤمنانى هستند که بیم آن دارند که اگر به این دنیا باز گردند، گرفتار ضعف‏ها، خطاها و وسوسه‏هایى شوند که آنها را از مرتبه خویش پایین‏تر خواهد آورد. چنین مؤمنانى مایل نیستند که به این جهان برگردند و نیز بر نخواهند گشت .

ماهنامه موعود شماره 29
سید على محمد رفیعى

جامعه ی خوش اخلاق ظهور

بی شک در همه ی دورانی که از آدم تا الان گذشته است، اخلاق و مباحث اخلاقی مثل سیبی که می خواهد به زمین بیفتد هزاران چرخ خورده. در دوره ای رو به انحطاط گذاشته است مثل تجلی بی اخلاقی در قوم لوط (ع) و در دوره ای صعود کرده است، مثل دوران ظهور اسلام. اما آنچه مسلم است این است که در عصر حاضر بی اخلاقی از عادات رفتاری مردم است.
آنچه در حوزه ی اخلاق می گنجد، طریقه ی ارتباط انسان با خداوند، خودش، مردم و حتی حیوانات را مشخص می کند.
خبر خوب اینکه در دوران ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) اخلاق نیز مانند دیگر اعمال و افکار دچار تغییر اساسی و رو به رشد می شود.
امام باقر (ع) در باره ی کمال اخلاقی در دوره ی ظهور می فرمایند:
« وقتی قائم (عج) ما قیام کند دستی بر سر بندگان ما می کشد و اخلاق شان را به کمال می رساند.» (1)

آنچه در ادامه می آید، برنامه ی امام زمان (ع) برای رشد اخلاقی انسانها در دوران ظهور است.

الف) تعلیم از طریق عمل:

در زمان ظهور اسلام و زندگی ائمه معصومین (ع) مردم با دقت در اعمال پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و آل او، راهکار عملی زندگی خویش را می یافتند. رمز توفیق اولیا و امامان در تبلیغ دین همین شیوه ی رفتاری آنان است. مهمترین عامل در تربیت انسانها، وجود معلمی است که خود عامل به گفته های خود باشد.

امام رضا (ع) در بیان خود درباره ی امام می فرمایند:
«... [امام] آنچه به مردم فرمان می دهد، خود پیش از دیگران به آن عمل می کند و آنچه را که مردم را از آن نهی کندف خود بیش از انان از آن می پرهیزد.» (2)
بنابراین اولین و مهمترین شیوه ی امام در یاددادن اخلاق به مردم، شیوه ی عملی است.

ب) عدالت اخلاقی:

عدل به معنای نشاندن هر چیز درجای خود است. (3) البته معانی دیگری نیز برای عدل ذکر شده است اما بیان همین تعریف ما را به مقصود می رساند.

در مباحث اخلاقی منظور از عدل، اعتدال قوای نفس و تسلط عقل بر شهوت غضب و  وهم است. عدالت یکی از اوصاف مومنان است و از اهداف حقیقی همه ی اولیای دین بوده و هست.
اگر فردی آراسته به عدالت اخلاقی باشد، بدون اکراه واجبار تن به فرامین خداوند می دهد. چنین فردی هرگز ظلم نمی کند به همین خاطر تمام خلایق از دست او در امان اند.

«امان» از صفات بالای عدالت است و یکی از اسماء به حق امام زمان (ع).

امام عصر در بیانی چنین خود را معرفی می کنند:
«انّی امان الارض» (4)
(من امان زمینم)

چنین مرتبه ی عدالتی در امام موجب می شود که جامعه برای رفتن به سمت اخلاق، پذیرای تربیت اسلامی بشوند.
امیرمومنان، علی (ع) می فرمایند:
«مهدی به شما نشان خواهد داد که روش عادلانه در حکومت چگونه است و آنچه از کتاب و سنت متروک مانده، زنده خواهد کرد.» (5)

ج) انقلاب اخلاقی

در زمان حکومت امام زمان (عج) الگوی بی مثال مردم، خود حضرت هستند. در راس جامعه و در مقام اجرایی آن امام و فرماندهان مخلص او قرار دارند. تحت تاثیر چنین رهبر و فرماندهانی، مردم اخلاق های مذموم را کنار می گذارند و به اطاعت خدا تن می سپارند.

امام صادق (ع) چنین می فرمایند:
«روابط نامشروع، مشروبات الکلی و رباخواری، از بین می رود، مردم به اطاعت و عبادت روی می آورند، امانت ها را به خوبی رعایت می کنند.» (6)

د) احیای کتاب و سنت:

حضرت مهدی (عج) که خود قرآن ناطق است، با حکمرانی بر مردم آیات عظام را بار دیگر زنده می کند و سنت پیامبر اکرم (ص) را همانگونه که بود جاری و ساری می سازد.

امام مهدی (ع) که داناترین فرد به علوم و معارف الهی است، آنچه مورد نیاز مردم است، از دین و اخلاق، به آنها می آموزد. امام باقر (ع) در این مورد چنین فرموده اند:

«او مردم را به سوی کتاب خدا، سنت پیامبر، و ولایت علی بن ابی طالب، و بیزاری از دشمنان حضرت دعوت می کند.» (7)

هـ) تفسیر قرآن:

خواندن قرآن و تفسیر واقعی آن می تواند تمام برنامه های انسان را در مسیر سعادت تضمین نماید. حضرت مهدی (ع) پس از ظهور قرآن را تفسیر می کند. نه با کلام، بلکه با عمل. به این معنی، که امام زمان (عج) با ظهور و تشکیل حکومت حق خود، آیات قرآن را متجلی می کنند. چنانچه وجود خود ایشان تجلی گر حق است.

البته امام در زمینه ی تفسیر قرآن، تفسیر بیانی هم خواهند داشت. چنانچه امیرمومنان علی (ع) چنین فرموده اند:

« گویا می بینم، که شیعیان در مسجد کوفه چادرهایی برقرار کرده اند و به مردم قرآن را همانگونه که نازل شده می آموزند.» (8)

در ضمن همین برنامه، امام مجبور می شوند با عده ای که قرآن را علیه ایشان به تاویل می کنند، بجنگند.

امام صادق (ع) در این مورد می فرمایند:

«هنگامی که قائم (عج) قیام می کند، از جهل و نادانی مردم بیسش از آنچه که پیامبر دید می بیند.» راوی می پرسد: چگونه؟ و امام پاسخ می دهند:

«پیامبر (ص) وقتی مبعوث شد، که آنان سنگ و چوب تراشیده شده را پرستش می کردند، اما زمانی که قائم ما قیام قیام می کند مردم به سویش می آیند و همه آنها کتاب خدا را در برابر او تاویل می کند و با آن حضرت به احتجاج و لجاجت می پردازند.» (9)

در هر حال، یکی از ماموریت حضرت مهدی (عج) نجات انسانها از فساد اخلاقی است و «خدا بهتر مى‏داند رسالت‏خویش را در چه خاندانى قراردهد» (10)

پی نوشت:
1.بحارالانوار، ج 53، ص 336
2.من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 419
3. العدلُ وضع کل شیءٍ موضعه
4.بحارالانوار، ج 78، ص 38
5.روزگار رهایی، کامل سلیمان، ص 606
6.منتخب الاثر، ص 308
7.بحارالانوار، ج 52، ص 343
8.الغیبه، ص 318
9.همان، ص 297
10.((اللّه اعلم حیث یجعل رسالته)). سوره انعام آیه 124.