درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

رجعت-1

محمدرضا ضمیرى یکى از آرزوهاى دیرینه بشر گسترش عدالت‏به معناى واقعى در سرتاسر گیتى است; و این امید و آرزو به شکل نوعى اعتقاد در ادیان الهى تجلى نموده است. در طول تاریخ کسانى که مدعى تحقق این ایده شدند، طرحها ریختند و چاره‏ها اندیشیدند، ولى، نتوانستند بشر خسته دل را امیدى بخشند. آرى اندیشه ظهور مهدى (عجل الله تعالى فرجه الشریف) تنها چراغ فروزانى است که مى‏تواند تاریکیها و غبار خستگى را از انسان دور کند. روزى که او مى‏آید و حکومت واحد جهانى تشکیل مى‏دهد، انحراف و بى‏عدالتیها را محو مى‏سازد و ابرهاى خود خواهى و نفاق را کنار مى‏زند تا بشر لذت و زیبایى زندگى واقعى را در سایه حکومت اهل بیت(ع) و پیاده شدن همه احکام الهى با تمام وجود احساس کند.

در آستانه این ظهور نورانى، حوادث شگفت‏انگیزى اتفاق مى‏افتد که یکى از آنها بازگشت گروهى از مؤمنان واقعى براى درک و تماشاى عظمت و شوکت جهانى اسلام خواهد بود. البته عده‏اى از کافران بدطینت نیز در این میان پیش از آخرت به دنیا بر مى‏گردند تا به سزاى پاره‏اى از اعمال ننگین خویش برسند. بازگشت گروهى از مؤمنان خالص و کافران ستمگر به این جهان پیش از قیامت رجعت نامیده مى‏شود.

اعتقاد به رجعت‏یکى از اعتقادات مسلم «شیعه‏» است و سایر مذاهب اسلامى به چنین امرى اعتقاد ندارند. از این روى پیوسته رجعت‏یکى از موضوعات کلامى مورد اختلاف شیعه و سنى بوده است.

اندیشمندان اسلامى کتب و مقالاتى گرانمایه در این موضوع نگاشته‏اند، که هر یک از سبکى ویژه برخوردار است. برخى به سبک روایى محض ، برخى دیگر در پاسخ به شبهات و دلائل مخالفان و ...

معناى لغوى الفاظ مختلفى‏براى بیان این اصل‏اعتقادى در قرآن مجید و روایات اسلامى‏به کار رفته است، مانند: رجعت، ایاب، کره، رد، حشر ، که همه در معناى بازگشت مشترکند ولى در میان همه این الفاظ ، لفظ رجعت مشهورتر است. رجعت مصدر «مره است‏» (1) و بیانگر «یکبار بازگشت‏» است، چنانچه در «لسان العرب‏» (2) آمده است:

«رجعت مصدر مره از ماده رجوع است.»

در «اقرب الموارد» (3) در توضیح واژه رجعت ذکر شده: «رجع الرجل رجوعا و مرجعا ، و معه انصرف ... هو یومن بالرجعة‏اى بالرجوع الى الدنیا بعدالموت‏» . یعنى رجوع به معناى بازگشت است و فلانى به رجعت ایمان دارد یعنى او به رجوع به دنیا پس از مرگ اعتقاد دارد، پس واژه رجعت در لغت‏به معناى «یکبار بازگشت‏» است.

معانى اصطلاحى
رجعت همانند بسیارى از واژه‏ها علاوه بر معناى لغوى، در علوم مختلف در معانى گوناگونى به کار رفته، و با توجه به این معانى است که مى‏توانیم تصویر و شناخت صحیحى از معناى مورد بحث داشته باشیم. لغتنامه دهخدا معانى اصطلاحى مختلفى براى رجعت‏بر شمرده است، که به اختصار آنها را نقل مى‏کنیم:

1- اصطلاح فقهى: بازگردیدن مرد به سوى زن مطلقه خود در مدت قانونى و شرعى .

2- اصطلاح نجومى: رجعت نزد منجمان و اهل هیات عبارتست از حرکتى غیر از حرکت کوکب متحیره به سوى خلاف توالى بروج و آن را رجوع و عکس نیز مى‏نامند.

3- اصطلاح عرفانى: نزد اهل دعوت عبارتست از رجوع و کال و نکال و ملال صاحب اعمال به سبب صدور فعل زشت از افعال ، یا متکلم گفتارى سخیف از اقوال . (4)

4- اصطلاح جامعه‏شناسى:برخى جامعه‏شناسان به هنگام بحث از قانونمندى جامعه و تاریخ ،معتقدند که قوانین تطورات تاریخى در همه جوامع مشترک است و تاریخ سه مرحله ربانى و قهرمانى و انسانى را طى مى‏کند و همیشه این ادوار تکرار مى‏شوند و آنان این حرکت تاریخ را «ادوار و اکوار» و «رجعت‏» گویند. (5)

روشن است که هیچکدام از معانى چهارگانه مذکور مورد بحث ما نیست و آنچه در این تحقیق مورد توجه است اصطلاح کلامى است.

5 - اصطلاح کلامى: شیخ حر عاملى در بیان تعریف اصطلاحى رجعت مى‏فرماید:

«بدان که رجعت در اینجا [کلام] همان حیات و زندگى بعد از مرگ و قبل از قیامت است، و این معنا از لفظ رجعت‏به ذهن سبقت مى‏جوید، و همین معناست که مورد تصریح علما بوده که از موارد به کارگیرى آن و نیز از احادیث استفاده مى‏شود». (6)

این تعریف بیانگر معناى کامل اصطلاحى رجعت نیست ، زیرا مجرد زنده شدن بعد از مرگ ، قبل از قیامت ، نمایانگر معناى اصطلاحى رجعت نیست ، زیرا (همانطور که خواهد آمد) قرآن ماجراى عده‏اى را بیان مى‏کند که پس از مرگ زنده شدند. مثل جریان زنده شدن عده‏اى از یاران حضرت موسى که مى‏خواستند خدا را ببینندو ... روشن است که رجعت در اصطلاح کلام شیعه چنین رجوعى نخواهد بود (زنده شدن عده‏اى از مؤمنان خالص و کافران فاجر در زمان ظهور امام عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) افزون بر اینکه معناى لغوى رجعت در این تعریف لحاظ نشده است، چرا که رجعت‏به معناى بازگشت‏به دنیا پس از مرگ است نه زنده شدن ، به هر حال این تعریف گویاى معناى اصطلاحى رجعت نیست.

تعریف دیگر تعریف شیخ مفید است. که گویاى معناى واقعى رجعت‏بوده و داراى نواقص تعریف نخست نیست. ایشان در تبیین معناى اصطلاحى (کلامى) رجعت چنین مى‏نویسد:

«ان الله یرد قوما من الاموات الى الدنیا فى صورهم التى کانواعلیها فیعز فریقا و یذل فریقا و المحقین من المبطلین و المظلومین منهم من الظالمین و ذلک عند قیام مهدى آل محمد علیهم السلام‏» (7)

«خداوند گروهى از اموات را به همان صورتى که در گذشته بودند، به دنیا بر مى‏گرداند، و گروهى را عزیز و گروهى دیگر را ذلیل مى‏کند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده ، و مظلومین را بر ظالمین و ستمگران غلبه مى‏دهد، این واقعه هنگام ظهور ولى عصر (عجل الله تعالى فرجه الشریف) رخ خواهد داد».



شرح تعریف

تعبیر «یرد» بسیار ظریف است و دقیقا انعکاس دهنده معناى لغوى رجعت و بازگشت است، بر خلاف «الحیوة بعد الممات‏» که در تعریف نخست آمده است. و نیز قید «قوما من الاموات‏» بیانگر این مطلب است که رجعت مختص به گروه خاصى بوده و عمومى نخواهد بود، کما اینکه در احادیث‏بدان اشاره خواهد شد، و آن گروه ، مؤمنان کامل و کافران بدطینت هستند.

تعبیر «فى صورهم التى کانواعلیها» بیان مى‏کند که افرادى که رجوع مى‏کنند، به همان صورت دنیوى و داراى جسم و خواص ماده خواهند بود. پس منظور از رجعت رجوع دولت‏حقه اهل بیت(ع) و امر و نهى آنها نیست ، بلکه رجوع اشخاص است ، کما اینکه در آینده مورد بحث قرار خواهد گرفت. جمله «فیغز فریقا ... الظالمین‏» اشاره به فلسفه رجعت دارد و آن عزت مؤمنان و ذلت ظالمان است ، و بالاخره «عند قیام مهدى (عجل‏الله تعالى )» هم زمان رجعت را بطور اجمالى مشخص مى‏کند که قبل از قیامت و در هنگام ظهور حضرت مهدى آل محمد(ص) خواهد بود. ان‏شاءالله تعالى .

جایگاه رجعت در اعتقادات شیعه
اعتقاد به رجعت و بازگشت نخبگان امت، پیش از قیامت، به دنیا ، از ویژگى خاصى برخوردار است و در منابع اسلامى اهمیت آن با بیانات گوناگونى مطرح شده است. در برخى روایات روز رجعت را یکى از روزهاى الهى که عظمت و قدرت الهى در آن متجلى خواهد شد، برشمرده‏اند.

«عن ابى عبداله علیه السلام قال: ایام‏الله ثلاثة: یوم یقوم القائم و یوم الکره و یوم‏القیامة‏» (8)

امام صادق(ع) فرمودند: روزهاى الهى سه تاست: روزى که قائم آل محمد(ع) قیام خواهد کرد، و روز رجعت و روز قیامت .

منظور از «روزهاى خدا» چیست؟ مرحوم علامه طباطبائى در این زمینه مى‏فرماید:

«اینکه ایام خاصى به خدا نسبت داده مى‏شود با اینکه همه روزها متعلق به خداست ، نکته‏اش این است که در آن روزهاى خاص، امر خدا چنان ظهورى مى‏یابد که براى هیچ کس دیگرى این ظهور پیدا نمى‏شود. مثل مرگ در آن موقعى که تمام اسباب دنیوى از تاثیر گذارى مى‏افتد و قدرت و عظمت الهى ظهور و بروز مى‏کند. ایشان در ادامه احتمال دیگرى را در تفسیر «ایام‏الله‏» بیان مى‏کند که ممکن است مقصود این باشد که نعمتهاى الهى در آن روز ظهور خاصى مى‏یابند ، که آن ظهور براى غیر او نخواهد بود، مثل روز نجات حضرت ابراهیم(ع) از آتش.

پس منظور از «ایام‏الله‏» روزهایى است که امر الهى اعم ازنعمت‏یا نقمت ، عزت و ذلت ظهور تام مى‏یابد. (9)

آرى رجعت و بازگشت انسانهایى که سالها پیش از دنیا رفته‏اند حکایت از قدرت و عظمت الهى دارد و در آن روز این عظمت و شوکت الهى براى همگان آشکار مى‏شود (معناى اول) و یا در آن روز نعمتهاى خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را براى مشاهده ظهور امام عصر (عجل‏الله تعالى فرجه الشریف) و غلبه مظلومان بر زور مداران به این دنیا بر مى‏گرداند ، و از طرفى هم با بازگشت کافران از سیه دل ، آنان را بر سر خاک ذلت و خوارى خواهد نشاند (معناى دوم).

امام صادق(ع) یکى از ویژگیهاى شیعه بودن را اعتقاد به رجعت‏شمرده و مى‏فرماید: « لیس منا من لم یؤمن بکرتنا و لم یستحل متعتنا» (10)

یعنى از ما نیست کسى که ایمان به رجعت ما نداشته باشد و نیز متعه ما را حلال نشمرد. چرا که در آن روزگار ، جعت‏یکى از معتقدات ویژه شیعه محسوب مى‏شد، بطورى که سایر مذاهب آن را یکى از نقاط امتیاز شیعه از سایر مکاتب قلمداد مى‏کردند.

امام صادق(ع) در حدیث دیگرى ، یکى از شرایط ایمان را اعتقاد به رجعت‏برشمرده و مى‏فرمایند:

«من اقر بسبعة اشیاء فهو مؤمن و ذکر منها الایمان بالرجعة‏» (11)

«هر کس به هفت چیز اعتقاد داشته باشد ، مؤمن است، و در میان آن هفت چیز ایمان به رجعت را ذکر فرمودند». لازمه چنین سخنى آن است که ایمان کامل زمانى حاصل میشود که علاوه بر اعتقاد به توحید و ... ، اعتقاد به رجعت نیز وجود داشته باشد. بر این اساس بر هر شیعه‏اى این اعتقاد ضرورى است، از سوى دیگر این امید را در دل خویش زنده نگه مى‏دارد که اگر پیش از ظهور منجى عالم بشریت از دنیا برود خداوند وى را براى نصرت دین خویش و درک لقاى آن حضرت ، به دنیا بر مى‏گرداند.

حال سؤال این است که:اعتقاد به رجعت از اصول دین است‏یا اصول مذهب؟

قبل از پاسخ دادن به این سؤال مى‏بایست نخست مفهوم و تصویر روشنى از آن دو واژه به دست آوریم تا بتوانیم به پاسخ سؤال فوق برسیم.

همانطور که مى‏دانیم دین در یک تقسیم‏بندى به اصول دین و فروع دین تقسیم مى‏شود و منظور از اصول دین ، در این تقسیم ، هر گونه اعتقاد معتبر دینى است که مربوط به بینش و شناخت‏خدا و جهان و انسان مى‏شود، و فروع دین منظور احکام عملى است که وظایف فردى و اجتماعى پیروان آن دین را بیان مى‏کند. به عبارت دیگر منظور از اصول دین، اساسى‏ترین و زیربنایى‏ترین امور اعتقادى است، در مقابل سایر امور اعتقادى که نسبت‏به آنها جنبه تبعى و فرعى دارند، آن اصول عبارت‏اند از: توحید ، نبوت و معاد - که ادیان الهى در سه اصل فوق مشترکند - که این اصول در حقیقت پاسخى به روشن‏ترین سؤالات فکرى انسانند. و طبیعى است که انکار هر یک از این سه اصل موجب خروج از دین و اثبات کفر است.

اما اصول مذهب عبارت از این است که گاهى پیروان یک مکتب که در اصول بنیادى دین با یکدیگر مشترکند برداشتها و تلقیات مختلفى از دستورات و پیامهاى دینى دارند، که موجب پیدایش روشهاى مختلفى در دین مى‏شود. این برداشتها و طرز تفکر خاص از مکتب - با حفظ اصول و وجوه اشتراک - را اصول مذهب مى‏گویند. عدم اعتقاد به این اصول موجب خروج از دین نمى‏شود ، بلکه موجب خروج از آن طرز تفکر و برداشت‏خاص مى‏شود، مثل اعتقاد به عدل و امامت ، که عدل از امور اعتقادى تابع توحید و امامت تابع نبوت است . از این روست که مى‏بینیم مذاهب مختلفى پدید آمده همچون شیعه و سنى که هر کدام طرز تفکر خاصى نسبت‏به امامت دارند.

اعتقاد به رجعت از اصول دین نیست و معتقد نبودن به آن هم موجب کفر و خروج از دین نیست ، بلکه از اصول‏مذهب امامیه است. بطورى که اعتقاد به اصل رجعت گروهى از مؤمنان و کافران ، به دنیا پیش از قیامت ، ضرورى است . هر چند که باور داشتن جزئیات مسائلى که در رجعت اتفاق مى‏افتد لازم و ضرورى نیست.

به هر حال اعتقاد به رجعت همسنگ اعتقاد به صراط و میزان است. مرحوم «شبر» در این باره مى‏گوید:

اصل رجعت‏حق است ، و شبهه‏اى در آن نیست و عدم اعتقاد به آن موجب خروج از جرگه مؤمنان و شیعیان مى‏شود. چرا که رجعت از امور ضرورى مذهب شیعه بوده و روایاتى که در مورد صراط و میزان و غیر آن دو به دست ما رسیده است، از جهت تعداد و نیز صحت مدارک و وضوح دلالت ، افزونتر از روایات رجعت نیست .

با آنکه اعتقاد به صراط و میزان و جز آنها ضرورى است، اما، باید توجه داشت که اختلاف و بینشهاى متفاوت در جزئیات مساله رجعت ، ضررى به اصل آن نمى‏زند، همانطور که برداشتهاى متفاوت در ویژگیهاى صراط و میزان در اصل آن خدشه وارد نمى‏سازد» (13)

آنگاه ایشان ادامه مى‏دهند که ایمان به رجعت‏بطور کلى واجب و لازم است.


نتیجه آنکه مساله رجعت از ضروریات مذهب و مکتب تشیع است، که اعتقاد به آن (بدون در نظر گرفتن جزئیات) ضرورى است، هر چند اعتقاد به جزییات مانند اینکه چه کسانى رجعت مى‏کنند و یازمان آن چه موقعى است و ... لازم نیست. ولى باید توجه داشت که اعتقاد به آن، در درجه اعتقاد به توحید و نبوت و معاد، نیست. در کتاب الشیعه والرجعة ، نویسنده خواسته است‏با استناد به یک حدیث، کفر کسانى را که اعتقاد به رجعت ندارند ثابت کند، ایشان نخست این آیه را مطرح مى‏کند:

«فالذین لایومنون بالاخرة قلوبهم منکرة و هم مستکبرة‏» . (13)

آنگاه در تفسیر و تبیین این آیه، حدیثى را از امام باقر(ع) نقل مى‏کند که فرمودند: «فى قوله: الذین لایومنون بالاخرة، یعنى انهم لایومنون بالرجعة انها حق (قلوبهم منکرة) یعنى انها کافرة (و هم مستکبرون). (14)

این‏کلام‏خداوندکه‏مى‏فرماید: «کسانى‏که‏به‏آخرت‏ایمان‏ندارند»معنایش‏این‏است‏که‏آنهابه‏حقانیت‏رجعت‏ایمان‏ندارندومرادازاین‏جمله‏که‏مى‏فرماید: «قلبهاى‏آنهاانکارکننده‏ست‏»این‏است‏که‏«آنهاکافرهستند»

وى در فهرست کتاب ، مطلب را چنین عنوان مى‏کند:«معتقد نبودن به رجعت کفر است‏» آنگاه در جایگاه بحث‏یادشده ، به آن حدیث استناد مى‏کند، چنانچه منظور ایشان آن است که همچنانکه معتقد نبودن به رجعت ، مستلزم کفر است و همتراز با توحید و نبوت و معاد، مى‏بایستى به رجعت نیز معتقد بود طبق این برداشت ، با توجه به بیانات گذشته اشتباه آن مشخص مى‏گردد، ولى چنانچه منظور آن باشد، کسانیکه قلوب آنها کافر است ، از پذیرفتن رجعت‏سرباز مى‏زنند، یعنى قبل از عدم اعتقاد به رجعت ، صفت «کفر» را داشته‏اند و این کفر مانع پذیرش رجعت‏شده است، نه اینکه با عدم اعتقاد به رجعت کافر شده‏اند، این حرف قابل قبول است. و در حقیقت‏حدیث‏به ریشه روانى عدم پذیرش رجعت اشاره دارد.

احتمال دیگرى در معناى حدیث است که دقیق‏تر به نظر مى‏رسد، و آن اینکه منظور از اینکه قلوب آنها کافر است ، این نیست که آنها مثل کفار هستند و آثار و احکام کفار بر آنها مترتب مى‏شود، بلکه بدین معناست که قلوب آنها در اثر عدم پذیرش رجعت‏به کفر متمایل شده نه اینکه واقعا کافر شده‏اند.



پى‏نوشتها:

1- در علم صرف بیان شده که مصدر داراى انواعى است. یک نوع آن «مره‏» است که براى وقوع فعل یکبار به کار مى‏رود.

2- لسان العرب، ج 8 ، ص 114، ابن منظور چاپ نشر ادب الحوزه‏1363 شمسى 1405 قمرى)

3- اقرب الموارد ج‏1 ، ص 2 - 391 (سعید الخورى الشرتونى . چاپ مؤسسه النصر)

4- لغتنامه دهخدا حرف راء ص 294 و 295 (على اکبر دهخدا - چاپ دانشگاه تهران - 1342 تهران)

5 - براى مطالعه بیشتر به «جامعه و تاریخ‏» استاد مصباح یزدى ، چاپ سازمان تبلیغات اسلامى ، ص 14 رجوع شود.

6- الایقاظ من المجعة بالبرهان على الرجعة ، چاپ دارالکتب العلمیه ، اسماعیلیان - قم ص 140 و 141

7- اوائل المقالات ص‏89، شیخ مفید، ناشر مکتبه الداورى قم

8 - بحارالانوار ، ج‏53 ، ص‏63 ، چاپ مؤسسه الوفاء ، بیروت - لبنان و معانى الاخبار ص‏366 ، چاپ جامعه مدرسین قم .

9- تفسیر المیزان ج 12 ، ص 18-19 . مؤسسه الاعلمى للمطبوعات، - بیروت - علامه سیدمحمد حسین طباطبایى

10- بحارالانوار، ج‏53 ، ص 92 و 121

11- همان منبع

12- حق‏الیقین ، ج 2، ص 35 ، چاپ منشورات اعلمى ، عبدالله شبر

13- الشیعه والرجعة ج 2 ، ص‏107 . محمدرضا طبسى نجفى - چاپ اول ، مطبعه الحیدریه - النجف الاشرف 1375 ه ق