زن آرام و قرار نداشت، صدای ناله و شیونش آرامش را از همسایه ها سلب کرده بود و همه مردم شهر از جریان با خبر بودند.
انصار خدمت رسول خدا (ص) آمدند و گفتند: یا رسول
الله! زنی است که فرزندش را از دست داده و ما می ترسیم از فرط غصه و غم جان
دهد، اگر می شود شما بیایید و آرامش کنید.
پیامبر (ص) به خانه زن
رفتند و شخصاً علت این همه بی تابی را از او پرسیدند، زن گفت: یا رسول
الله! من زنى رقوب و نازایم و پس از سالها جز این فرزند، کود دیگری نداشتم،
حالا خداوند عالم همین یکی را هم از من گرفت.
رسول خدا (ص) رو به
انصار فرمودند: رقوب زنى است که فرزند براى او باقى نماند، سپس ادامه
دادند: نیست مردى مسلمان و زنى مسلمان که سه فرزند از او بمیرند، جز اینکه
خداى تعالى آنها را به بهشت برد...، آیا دوست ندارى که فرزندت را ببینى که
بر در بهشت ایستاده و تو را مى خواند و مى گوید به سوى ما بیا ؟
زن یک لحظه کودکش را بر در بهشت تصور کرد و آرام شد. آخر آرزویش برآورده شده بود، او هم می توانست راهی بهشت شود.
منبع:
منتخب کنزالعمال 1: 212 با تفاوتى در الفاظ حدیث بحار الانوار 82: 120 به نقل ار مسکن الفواد؛ با تصرف و تلخیص.