دسته ی ما معروف شده بود به دسته ی پیچ و مهره ای ها! تنها آدم سالم و
اوراقی نشده، من بودم که تازه کار بودم و بار دوم بود که جبهه آمده بودم.
دیگران یک جای سالم در بدن نداشتند. یکی دست نداشت، آن یکی پایش مصنوعی بود
و سومی نصف روده هایش رفته بود و چهارمی با یک کلیه و نصف کبد به زندگانی
ادامه می داد و... یکبار به شوخی نشستیم و داشته هایمان – جز من- را روی هم
گذاشتیم و دو تا آدم سالم و حسابی و کامل از میانمان بیرون آمد! دست، پا،
کبد، چشم و دهان و دندان مجروح و دب و داغون کم نداشتیم.
![](http://mastoor.ir/images/news/refaghat-tank-bg.jpg)
خلاصه
ی کلام، جنسمان جور بود. یکی از بچه ها که هر وقت دست و پایش را تکان می
داد، انگار لولاهایش زنگ زده و ریزش داشته باشد، اعضا و جوارحش صدا می کرد.
با نصفه زبانی که برایش مانده بود گفت: «غصه نخورید، این دفعه که رفتیم
عملیات از تو کشته های دشمن یا یک دو جین لوازم یدکی مثل چشم و گوش و کبد و
کلیه می آوریم، یا دو، یه تا عراقی چاق و جثه دار پیدا می کنیم و می آوریم
عقب، برادرانه بین خودمان تقسیم می کنیم تا هر کس کم و کسری داشت، بردارد.
علی! تو به دو سه متر روده ات می رسی، اصغر! تو سه بند امگشت دست راستت
جور می شود. ابراهیم! تو کلیه دار می شوی و احمد جان! واسه ی تو هم یک مغز
صفرکیلومتر کنار می گذاریم شاید به کارت آمد!
همه خندیدند جز من! آخر من «احمد» بودم!
***
«رفاقت
به سبک تانک» کتابی است که درباره ی رفاقت ها و دوستی های شیرین زمان جنگ
با زبان طنز نوشته شده است. هر صفحه از این کتاب، خاطره ی رزمندگانی است که
حکایتی از دوستی هایشان می گویند. «داوود امیریان» همه ی این خاطرات را
بازنویسی کرده و در سبکهای مختلف در کل کتاب، دوباره نوشته است.
کوتاهی خاطرات و بیان طنزآمیز آن، همراهی خاطرات با تصاویر مناسب به هر خاطره، سبب شده است که رفاقت به سبک تانک، کتابی پر کشش باشد.
بد نیست بدانیم که در سال 1383، این کتاب، برگزیده ی جشنواره ی دفاع مقدس در بخش کودک و نوجوان شده است.
نام کتاب: رفاقت به سبک تانک
نویسنده: داوود امیریان
تصویر گر: مسعود کشمیری
نشر: انتشارات سوره ی مهر