درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

ارتداد آیه‌ی شیطان

حکم امام خمینی(ره) فراتر از دولت و حتی نظام است. در واقع حکم ایشان حکم اسلام است؛ این حکم به تمام اهداف خود نایل آمد؛ فقط یک قدم باقی مانده و آن اجرای حکم است تا جسد پوسیده و متعفن سلمان رشدی نیز به خاک سپرده شود.
اولین اقدامی که پس از جنگ ایران و عراق در جبهه‌ی جنگ نرم علیه اسلام توسط غرب طرح‌ریزی شد، انتشار کتاب «آیات شیطانی» نوشته‌ی سلمان رشدی و توزیع آن در سراسر جهان بود. بعد از آن در نشریات اروپایی از سلمان رشدی به عنوان یک شخصیت انقلابی یاد شد و در نهایت سیاستمداران ایالات متحده نیز با دعوت از رشدی و همسرش به آمریکا، برای وی برنامه‌های سخنرانی متعددی در ایالت‌های مختلف آمریکا ترتیب دادند؛ امام خمینی(ره) در 25 بهمن 1367 در اقدامی بی‌سابقه، فتوای اعدام سلمان رشدی را صادر کرده. در این راستا و به مناسبت سالگرد فتوای امام(ره) با دکتر « محمدحسین قدیری ابیانه»دکترای مدیریت استراتژیک به گفت و گو نشستیم.
پایگاه شخصی دکتر محمد حسن قدیری ابیانه      Dr. Ghadiri Abyaneh
اهداف نشر آیات شیطانی از سوی سلمان رشدی چه بود و این اتفاق در چه بستری شکل گرفت؟

یکی از روش‌هایی که به کار گرفته می‌شود تا ملت‌ها به لحاظ روانی تسلیم شوند، روش «اسب سرکش» است. وقتی بر اسبی سرکش سوار می‌شوند، پس از این که مدتی اسب تقلا کرد، در صورتی که سوار کار بتواند خود را حفظ کند، اسب رام و تسلیم او خواهد شد. از همین روش برای مهار ملت‌ها استفاده می‌کنند؛ یعنی، به آن‌ها توهین می‌کنند، مقدسات آن‌ها را زیر سؤال می‌برند و آن‌ها را به واکنش وا می‌دارند. وقتی آن‌ها از رهایی ناامید شوند، تسلیم می‌گردند. سیر اهانت‌ها به مقدسات اسلامی عمداً، با آگاهی نسبت به ابعاد عکس‌العمل‌ها و حتی با یقین درباره‌ی این که تعدادی از افراد در مقابله‌ی با این توهین‌ها کشته خواهند شد صورت گرفت و در واقع عملی برنامه‌ریزی‌ شده از سوی استکبار و در رأس آن انگلستان بود.

کتاب سلمان رشدی یکی از شنیع‌ترین و توهین‌آمیزترین کتاب‌ها در همین راستا و متکی بر این اصل بود که عکس‌العمل‌ها شهرت او و تیراژ کتابش را افزایش خواهد داد. در واقع از این راه ثروت هنگفتی نیز نصیب آن‌ها می‌شد. همه‌ی نقشه‌ها مطابق میل آن‌ها پیش می‌رفت. تظاهرات گسترده‌ی مردم در کشورهای مختلف و حتی کشته شدن حدود 20 نفر در تظاهرات پاکستان برضد انگلستان درست همان اتفاق‌هایی بودند که آن‌ها می‌خواستند. این جریان حتی راهی را به دیگران می‌آموخت که اگر می‌خواهید مشهور و پولدار شوید، به مقدسات اسلامی توهین کنید. اما حضرت امام خمینی(ره) این هدف آن‌ها را نقش بر آب کرد و صحنه را وارونه ساخت. این بار امام خمینی(ره) بر اسب سرکش غرب سوار شد و آن‌ها را به تقلا وا داشت. واکنش‌های شدید غرب و ناتوانی آن‌ها در منصرف کردن امام(ره) از آن حکم و تظاهرات گسترده‌ی مردم در جهان اسلام به نفع حکم امام(ره)، توهین‌ کنندگان به مقدسات اسلامی را به وحشت انداخت و به آن‌ها فهماند که توهین به مقدسات اسلامی مرگ و نیستی را به دنبال دارد و آزادی و آسایش آن‌ها را سلب خواهد کرد، به نحوی که از سایه‌ی خودشان هم وحشت کنند.
سلمان رشدی که شهرت و ثروت زیادی به دست آورده بود و در حفاظت شدید نیروهای امنیتی قرار داشت، خود را زندانی این زندانبانان یافت و به شدت دچار افسردگی و پریشانی شد. او حتی در خصوصی‌ترین شرایط زندگی‌اش هم تحت نظر نیروهای امنیتی بود تا مبادا خودکشی کند و خودش مجری حکم حضرت امام(ره) شود. همسرش از او طلاق گرفت و حتی هواپیماهای مسافربری از سوار کردن او پرهیز می‌کردند تا خطری جان دیگر مسافران و شرکت هواپیمایی را تهدید نکند. به هر حال مردم جهان دانستند که حکم توهین به مقدسات اسلامی مرگ است و بر هر مسلمانی واجب است در صورت توان، این حکم را به اجرا درآورد. حکم اعدام سلمان رشدی جهان اسلام را از توهین دوباره به مقدسات اسلامی رهایی بخشید. البته امروز با بیداری اسلامی و گسترش اسلام در جهان و روی کار آمدن حکومت‌های منتخب مردمی با گرایش‌های اسلامی، خطر توهین به اسلام بیش‌تر از گذشته شده است. می‌توان گفت این اقدام حضرت امام(ره) و فرمایشات مقام معظم رهبری همانند گلوله‌ای بود که تا قلب دشمن ادامه داشت و به هدف نشست و هر نوع امکان منتفی شدن حکم را رد کرد. در واقع اقدام حضرت امام(ره) در صدور حکم سلمان رشدی، حرکتی راهبردی و پیروز بود.

حکم مرجع تقلیدی همانند امام(ره) تا چه حد در فضای بین‌الملل تأثیرگذار است؟

این اقدام حضرت امام(ره) فقط یک فتوا نیست، بلکه حکم اعدام یک شخص است و به خصوص از آنجا اهمیت دارد که این حکم برای تبعه‌ای از انگلستان صادر شده است که مطابق با قوانین آن‌ها مجرم نیست و چنین چیزی با قوانین جاری بین‌الملل مغایرت دارد. امام(ره) با این حکم نشان داد که قوانین کشورهای دیگر در دفاع از اهانت‌ کنندگان به مقدسات اسلام، مانع از صدور چنین حکمی نخواهد شد. در مجموع می‌توان گفت صدور حکم حضرت امام(ره) نقطه‌ی عطفی در تاریخ انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی است که امروز شاهد تجلی آن هستیم. این اقدام هم‌چنین نقطه‌ی عطفی در روابط دیپلماتیک بین‌الملل محسوب می‌شود. با پیروزی ملت‌های مسلمان باید تمامی کشورهای اسلامی و کنفرانس اسلامی لیستی از اهانت‌ کنندگان به مقدسات اسلامی تهیه کنند و در صورت ورود به هر بخش از سرزمین‌های اسلامی، حکم دستگیری و محاکمه‌ی آنان را به اجرا درآورند.

20 سال پیش، یعنی در سال 1369 وقتی من به عنوان سفیر به استرالیا رفته بودم، در اولین دیدار با وزیر خارجه‌ی آن کشور، او خواستار تغییر حکم امام(ره) در مورد سلمان رشدی شد. این موضوع پس از رحلت حضرت امام(ره) اتفاق افتاده بود. بنده به او گفتم که این حکم شامل ناشرین، دست‌اندرکاران و توزیع‌ کنندگان هم می‌شود و این یک حکم اسلامی است که اگر توسط حضرت امام(ره) نیز صادر نمی‌شد، مسلمانان موظف به اجرای آن بودند. البته حضرت امام(ره) راه نجات از این حکم را نیز مشخص کرده‌اند و آن این است که هیچ کس به خود اجازه ندهد به مقدسات اسلامی توهین کند. ایشان تأکید کرده‌اند که توهین غیر از نقد است و ما نقد را با نقد پاسخ می‌گوییم. وزیر امور خارجه‌ی استرالیا خواستار این شد که ما راهی پیدا کنیم برای این که در این خصوص تجدید نظری صورت گیرد. بنده به او گفتم چون این حکم اسلامی منبعث از دستورات خداوند متعال است، تنها راه تجدید نظر در این حکم این است که آن‌ها به خداوند متعال متوسل شوند و از او بخواهند حکم خویش را تغییر دهد که این هم برای آن‌ها ناممکن است. از او خواستم مردم خویش را آگاه کند و از آن‌ها بخواهد به مقدسات مسلمانان احترام بگذارند و از توهین به این مقدسات پرهیز کنند. افزون بر این که این کار یک اصل اخلاقی و اصولی است، باید از عواقب آن هم بهراسند.

عدم ترور سلمان رشدی آیا از اهمیت حکم امام(ره) در طول زمان کم کرد؟ به نظر شما صدور این حکم تا چه حد به اهدافش نزدیک شد؟

این حکم به تمام اهداف خود نایل آمد. فقط یک قدم باقی مانده و آن اجرای حکم است تا جسد پوسیده و متعفن سلمان رشدی نیز به خاک سپرده شود. البته صدور حکم تا کنون به 99 درصد از اهداف خود رسیده و این یک پیروزی بزرگ برای جهان اسلام به شمار می‌آید. مایل هستم در اینجا به خاطره‌ای از «ادواردو آنیلی» اشاره کنم. او وقتی شنیده بود سلمان رشدی چنین کتابی در دست انتشار دارد با او تماس گرفت و به دیدار او رفت. همه تصور می‌کردند که او نیز می‌خواهد مانند سایرین از سلمان رشدی که در معرض خطر بود، حمایت کند؛ ولی ادواردو به او هشدار داد که چنین کاری را انجام ندهد و دست از آزار مسلمانان بردارد. حتی مطابق آنچه به من گزارش شد، ادواردو آشکارا از حکم امام(ره) حمایت کرد. من به ادواردو گفتم که نیازی نبود آشکارا وارد صحنه شوی، تقیه در این مرحله برای تو بهتر بود. او در پاسخ گفت نمی‌توانم شاهد توهین به مقدسات اسلام باشم و ساکت بنشینم. اگر چنین کنم، جواب خدا را چگونه بدهم؟

با وجود آن حکم امام(ره)، مشاهده می‌کنیم که هنوز روند توهین‌ها ادامه دارد، از جمله آن کاریکاتورهایی که منتشر شدند. به نظر شما چرا، علی‌رغم این که امام(ره) سلمان رشدی را تکفیر کردند، باز هم می‌بینیم که این توهین‌ها از سوی غرب ادامه دارد؟
اگر حکم حضرت امام(ره) نبود، توهین‌ها ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گرفت و در نهایت همان طور که گفتم منجر به تسلیم شدن ملت‌های مسلمان می‌شد. در حالی که حکم امام(ره) ورق را برگرداند و حتی می‌توانیم به صراحت بگوییم امروز بیداری اسلامی در جهان از حضرت امام(ره) تأثیر پذیرفته است. باید جهانیان بدانند حکم توهین به مقدسات اسلامی و تفاوت آن با نقد چیست؟ باید به همگان گفته شود چنانچه کسانی آگاهانه به مقدسات اسلامی توهین کنند و در نشر و توزیع آن کوشش نمایند، حکم اعدام آنان توسط مسلمانان جاری خواهد شد.

بنده مدت‌ها قبل از اهانت سلمان رشدی به اسلام، با یک خبرنگار ایتالیایی ملاقاتی داشتم و راجع به جنایت منافقین با او صحبت کردم. او گفت در رابطه با جنایتکار بودن منافقین کاملاً آگاه است، اما به هیچ وجه حاضر نیست برضد آن‌ها مقاله‌ای بنویسد. علت را پرسیدم و او گفت یک بار مقاله‌ای در این باره نوشتم و شب که از روزنامه به خانه می‌آمدم، دو ایرانی در گوشه‌ای من را گیر انداختند، یک سیلی به گوشم زدند و گفتند یک بار دیگر برضد ما چیزی بنویسی، تو را خواهیم کشت. به همین دلیل دیگر برضد آنان چیزی نخواهم نوشت. گفتم این موضوع را به پلیس گزارش داده‌ای؟ گفت، پلیس نمی‌تواند برای ما محافظ بگذارد. اگر هم چنین کاری بکند، آن محافظ همیشه مزاحم من خواهد بود و در عملیات انتحاری هم نمی‌تواند جان من و خودش را نجات دهد. از این رو ترجیح می‌دهم چیزی در این باره ننویسم، هرچند به جنایتکار بودن آن‌ها معتقد هستم.

بعد از به شهادت رسیدن 20 نفر در پاکستان، با یکی از مقام‌های عالی وزارت خارجه که فردی موجه و مؤمن بود، صحبت کردم و گفتم این ماجرا نشان می‌دهد که تنها راه جلوگیری از اهانت به مقدسات اسلامی این است که توهین‌ کنندگان را به مرگ تهدید کنیم. وقتی یک خبرنگار به دلیل این که به مرگ تهدید شده است، از نوشتن حقایق پرهیز می‌کند، دیگران هم اگر بدانند با توهین به مقدسات اسلامی چنین سرانجامی در انتظارشان هست، دچار وحشت می‌شوند و مرتکب چنین خبطی نخواهند شد. وقتی آن‌ها از یک گروهک تروریستی می‌ترسند، قاعدتاً از این که در تیررس همه‌ی مسلمانان جهان باشند وحشت بیش‌تری خواهند داشت. او گفت این حرف را نزن، چون به افراط‌گرایی و عدم درک مسایل دیپلماتیک متهم می‌شوی و برای ایران نیز دردسرهای بسیار ایجاد می‌شود. گفتم این موضوع می‌تواند در قالب سؤال و جواب در حوزه‌ی علمیه توسط یکی از مراجع و طلبه‌ها مطرح شود و بعد رسانه‌ها پاسخ آن مرجع را به صورت گسترده منعکس کنند.
او باز هم مخالفت کرد و گفت چون این کار در ایران صورت می‌گیرد، باز هم چوب آن را ما می‌خوریم. گفتم این اتفاق می‌تواند در لبنان بیفتد. او پاسخ داد لبنانی‌ها نیز تحت فشار شدید هستند و این برای آن‌ها نیز دردسرساز خواهد شد. هم‌چنان بر ضرورت این کار تأکید کردم، ولی با این تصور که دیدگاه فرد یاد شده دیدگاه غالب وزارت خارجه است، از مکتوب کردن پیشنهادم خودداری نمودم. در فکر این بودم به طور غیررسمی این پیشنهاد را مطرح کنم که حکم امام(ره) صادر شد و شادی سراسر وجودم را فرا گرفت.

مبنای این پیشنهاد بنده استنباط از گفته‌های آن خبرنگار ایتالیایی بود. البته من از واکنش‌های غرب هم آگاه بودم، اما ضرورت مقابله با اهانت‌ کنندگان و پیشگیری از تکرار و گسترش آن پرداخت چنین هزینه‌هایی را ضروری می‌ساخت. در ابتدای صدور حکم اعدام سلمان رشدی، در ظاهر به نظر می‌رسید که باید هزینه‌ی زیادی برای آن بپردازیم، اما صدور حکم اسلامی و پیگیری احکام الهی مطابق با سنت‌های خداوند هزینه‌های دشمن را بسیار بالا برد و این اقدام به یک پیروزی بزرگ برای ایران و جهان اسلام تبدیل شد. من فکر می‌کنم مقام‌های انگلستان به خاطر هزینه‌های هنگفتی که برای حمایت از سلمان رشدی متحمل می‌شوند، آرزوی مرگ طبیعی او را دارند تا از هزینه‌های حفاظت از او خلاص شوند.

همان طور که می‌دانید، آقای خاتمی در زمانی که روی کار آمدند، اجرای حکم امام(ره) را از دوش دولت برداشتند و آن را یک حکم غیردولتی خواندند. تحلیل شما در این رابطه چیست؟

حکم امام خمینی(ره) فراتر از دولت و حتی نظام است. در واقع حکم ایشان حکم اسلام است. من فکر می‌کنم در آن زمان هم کسانی که حساسیت اسلامی داشتند اعتنایی به مواضع دولت خاتمی نکردند. گفته‌ی ایشان به این معنا بود که دولت، سفیر ما در انگلیس و دیپلمات‌ها موظف نیستند این حکم را اجرا کنند. البته بیان این مواضع ضرورت نداشت، چون دشمن استنباط دیگری می‌کرد. به نظر من قطعاً آن جناح از صدور چنین حکمی خوشحال نبودند و اگر تصمیم نهایی با آن‌ها بود و با رهبری نبود، حاضر بودند حتی از صدور چنین حکمی عذرخواهی کنند. البته آن‌ها نتوانستند چنین کاری بکنند، چون نظام بر پایه‌ی ولایت فقیه استوار است.

به نظر بنده، مناسب است برای یادآوری حکم اعدام سلمان رشدی، نهادهایی مانند 15 خرداد میزان جایزه‌ی اجرای حکم را افزایش دهند تا این خبر مجدد در رسانه‌های جهان مطرح گردد.

یهودیان، زمینه ساز ترین مردم برای ظهور منجی

یک پژوهشگر مهدویت با بیان این که برای زمینه سازی ظهور باید از نگرش های فردی، حزبی و حتی ملی عبور کنیم و جهانی بیندیشیم، تصریح کرد: یهودیان، زمینه ساز ترین مردم برای ظهور منجی آخرالزمان هستند.

نشانه های ظهور منجی بشر و چگونگی زمینه سازی برای ظهور او از مهم ترین بحث های موجود در ادیان آسمانی و به ویژه مکتب تشیع است. اعتقاد به موعود در همه ادیان آسمانی و بیشتر مکاتب بشری، علاوه بر همگرایی ها و ایجاد نزدیکی میان ادیان، آفت هایی را نیز به دنبال داشته است.
از آفت های بزرگ موعودگرایی، ترویج خرافات درباره چیستی نشانه های ظهور منجی و چگونگی زمینه سازی برای اوست.

حجت الاسلام والمسلمین مجتبی رضایی، از پژوهشگران معارف دینی و از کارشناسان پژوهشکده مهدویت، مهمان گفت و گوی اختصاصی با خبرگزاری شبستان بود که بخش هایی از این گفت و گو را با هم مرور می کنیم:

 شبستان: با توجه به این که اعتقاد به منجی بشری در بسیاری از ادیان وجود دارد و زمینه سازی برای ظهور منجی آخرالزمان، مهم ترین وظیفه شیعیان به شمار می رود، آیا در ادیان دیگر نیز مقوله ای با عنوان زمینه سازی برای منجی وجود دارد؟

حجت الاسلام رضایی: در تمامی این ادیان، به نوعی زمینه سازی ها صورت می گیرد. برای نمونه، یهودیان که به ظهور منجی اعتقاد دارند، بیش از هر مردم دیگری در این باره زمینه سازی دارند. یهودیان بسیار بیشتر از مسلمانان و حتی بیش از شیعیان، برای زمینه سازی ظهور منجی بشر تلاش می کنند.
گمان می کنید انگیزه آنان از تشکیل یک دولت در فلسطین اشغالی چیست؟ آیا اطلاع دارید که أرض موعود و دولت موعودی که خداوند به یهودیان وعده داده طبق بشارت های تورات، دقیقا در فلسطین و بیت المقدس و در اصطلاح تاریخی آن، اورشلیم است. تشکیل یک دولت در چنین زمینی، زمینه سازی برای حکومت موعود آنان است.
شاید بتوان گفت که زمینه ساز ترین مکتب و ملت برای ظهور منجی، یهودیان هستند حتی بیشتر از مسلمانان. کارهای علمی، نظامی، فرهنگی، فیلم های هالیوودی، فعالیت های آنان برای تخریب طبیعی بیت المقدس و بنا کردن هیکل سلیمان و زمینه سازی نبرد آخرالزمانی آرماگدون، همگی بستر سازی یهودیان برای حکومت جهانی آنان است. 

شبستان: از آن جا که کتاب تورات دچار تحریف شده است و بسیاری از باور های یهودیان درباره منجی آخرالزمان دچار انحراف است، چگونه می توان آموزه های دروغین مهدوی را از آموزه های درست پالایش کرد و این وظیفه مهم بر عهده کیست؟

حجت الاسلام رضایی: بهترین راه، حرکت های نرم افزاری است. هیچ حرکتی بدون پشتیبانی های نرم افزاری نمی تواند اصالت خود را حفظ کرده و زیبایی های خویش را ارتقا دهد. به اعتقاد من، هر کس که کوچکترین تخصصی درباره این آموزه ها به دست آورده است، باید برای ترویج باور های ناب مهدوی تلاش کند. هر کس در هر لباسی و در هر مکانی؛ چه طلبه، چه دانشجو،‌ چه بازاری و... اگر وظیفه خود به عنوان یک منتظر واقعی را به خوبی ایفا کند و رفتار درست یک منتظر واقعی را در زندگی خود جاری سازد، بزرگ ترین گام را در گسترش عقاید درست و ناب مهدوی برداشته است.

شبستان: مهم ترین ویژگی دشمنان مهدویت و مهم ترین مؤلفه فکری آنان برای دشمنی چیست؟

حجت الاسلام رضایی: بنا بر روایات ما، دو دشمن اصلی برای امام مهدی(ع) وجود دارد:
1. سفیانی
2. دجال
این دو در حقیقت، دو خط فکری هستند و در دو حیطه کاری کاملا جدا فعالیت دارند. سفیانی یک جریان نظامی است و دجال یک خط فکری و نرم افزاری است. البته دجال هم کشتار هایی دارد، اما خط کاری این دو متفاوت است؛ گرچه در عمل، حوادث مشابهی را به دنبال می آورند.

به نظر من، خطر سفیانی کمتر از خطر دجال است؛ زیرا برنامه سفیانی، حذف فیزیکی شیعیان است و این امر گر چه مشکلات عمده ای به دنبال می آورد، اما خطرات ناشی از دجالیت را به دنبال ندارد. برنامه دجال، حرکت نرم در میان مردم و شبیخون فرهنگی است.

بنابراین، مهم ترین دشمن اندیشه مهدویت، دجال است. دجال می کوشد تا با انحراف افکار عمومی، مردم را به سمت خود بکشاند.
شبستان: درباره چیستی دجال، تفسیر های مختلفی وجود دارد. برخی او را یک شخص می دانند و برخی او را به یک ابزار فریبنده تبلیغاتی تشبیه می کنند. بنا بر روایات دینی، کدام تفسیر از دجال، تفسیر دقیق تری است؟
حجت الاسلام رضایی:
با توجه به روایت اسلامی، سه قالب از دجال می توان ارائه داد:
1. قالب شخصی: در این تفسیر، دجال یک فرد است که رهبری یک حرکت بزرگ فکری در مقابل امام زمان(عج) را بر عهده می گیرد.
2. قالب فکری: در این تفسیر، دجال یک جریان نرم افزاری و فکری است است که در مقابل امام زمان(عج) ترویج می گردد.
3. قالب جغرافیایی: این تفسیر که کمتر به گوش مردم رسیده است، تفسیری است بر اساس احادیث اهل سنت که دجال را به عنوان یک منطقه جغرافیایی معرفی کرده اند.
اما آن چه من بر آن تأکید می کنم، این است که حتی اگر یکی از این سه قالب برای تفسیر چیستی دجال درست باشد، اما به هر حال، دجالیت به عنوان یک رهبر با ابزار فکری قوی و با سلطه بر یک جغرافیای بزرگ از جهان، باور های مهدوی را به مخاطره می اندازد؛ برای نمونه، صهیونیست های یهودی را در نظر بگیرید که هم رهبر فکری دارند و هم جنبش فکری دارند و هم یک جغرافیای خاصی را به خود اختصاص داده اند.
برای دجال، به هر سه معنا می توان شواهدی در روایات پیدا کرد.

شبستان: این که برخی از افراد یا گروه ها، وقایعی که در جهان اتفاق می افتد را از نشانه های ظهور می دانند و هر اتفاقی ره به نشانه های ظهور ربط می دهند، تا چه اندازه درست است؛ مثلا این که دجال یک چشم را تلویزیون معرفی می کنند و مانند این ها، تا چه اندازه قابل اعتماد است؟

حجت الاسلام رضایی: علائم ظهور، دو گونه اند: دسته اول، کاملا روشن هستند و نیازی به تأویل و تفسیر ندارند. این دسته از علائم ظهور یا هنوز اتفاق نیفتاده اند؛ مانند شکافتن زمین در خسف بیداء یا صیحه آسمانی که کنایه نیستند و باید اتفاق بیفتند و برخی دیگر اتفاق افتاده اند؛ مانند آکندگی عالم از فساد که در دوره ما تحقق یافته است و بیش از این هم امکان ندارد. فسادی که تا درون انسان ها، خانواده ها، و شهر ها و ملت ها گسترش یافته است. امروزه فساد و نا امنی بع اندازه ای شیوع یافته است که تا درون خانه ها آمده و انسان ها در خانه خودشان هم امنیت ندارند.
اما دسته دوم از علائم، علائم متغیر هستند که در روایات بیان شده اند ولی تعبیر این روایات هم ممکن است حقیقت باشد و هم کنایه؛ چرا که در بسیاری از روایات، از کنایه و استعاره استفاده شده است. دجال یکی از این نشانه هاست که اندیشمندان دینی و علما درباره او هم این احتمال را داده اند که یک شخصیت واقعی باشد و هم تعابیر روایات را کنایه ای دانسته اند و او را یک نماد از جریان فکری منحرف معرفی کرده اند.

شبستان: مهم ترین ویژگی دوران غیبت چیست؟

حجت الاسلام رضایی: شاید بزرگترین مشخصه و مهم ترین ویژگی این دوران، بازنگری و بازیافت جامعه شیعی است؛ یعنی جامعه شیعی در اندیشه این است که چه شد که به اینجا رسیدیم و چه کنیم که به جایگاه شایسته خود بازگردیم؟ شاید بزرگترین خاصیت غیبت برای ما، به خود آمدن ماست

شبستان: مهمترین آموزه عصر غیبت برای ما چیست؟

حجت الاسلام رضایی: کار جهانی. باید از انگیزه های شخصی،‌ کوچه بازاری، شهر و روستایی و حتی ملی، عبور کنیم و مانند حضرت حجت(عج)، جهانی بیندیشیم. این کاری است که امروزه شرق و غرب انجام می دهند، در حالی که این فکر اساسا برای ماست و اساسا ادیان آسمانی بوده اند که نگرش جهانی را پدید آورده و ترویج کرده اند. پیش از آن که سیاستمداران و حکومت گردانان به افکار جهانی بپردازند، ‌ادیان آسمانی این گونه بوده اند و ما نیز باید این طور باشیم.
تأکید من این است که از افکار حزبی و حتی ملی عبور کنیم و اهداف جهانی را پیش رو قرار دهیم.

یاران پر قدرت

در طول تاریخ، جمعیت و نیروی انسانی از عناصر مهم در قدرت سیاسی و اجتماعی به شمار می رفتند. شاید به همین خاطر است که در مدل جدید جنگ، برای ضعیف کردن یک کشور، افکار، عقاید و سلامت مردم را نشانه می گیرند. چرا که بر عاقلان پنهان نیست که نیروی انسانی معتاد و نادان و خواب و پریشان و تحت فشار به کار هیچ کجا نمی آید! نمونه اش در تاریخ، مسلمانان اندلس   اند که با ضعف اخلاقی و اعتقادی، حکومت اسلامی خود را از دست دادند.
برخلاف مردمان عصر حاضر، در زمان حکومت امام عصر (عجل الله تعالی فرجه)، نیروی انسانی از قدرت ویژه ای برخوردار است؛ در حدی که می توان مردمان عصر ظهور را مردمان شکست ناپذیر خواند. تا جایی که «یاران پر قدرت» از ویژگیهای ممتاز امام عصر (عج) است.

نیروی ما فوق تصور آنها را می توان در چند بخش بررسی کرد:

الف) مافوق حس
از امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: «به درستی که مؤمن در زمان قائم (عج) در مشرق است، هرآینه برادر خود را که در مغرب است می بیند و هم چنین آن که در مغرب است برادر خود را که در مشرق است می بیند.» (1)

همچنین از آن حضرت روایت شده است: «به درستی هر گاه قائم ما خروج کرد، خداوند گوشها و چشمهای شیعیان ما را وقت می دهد تا اینکه میان آنها و قائم به قدر چهار فرسخ فاصله است با این حال با آنها سخن می گوید، ایشان می شنوند و به سوی آن حضرت نظر می اندازند.» (2)

ب) طول عمر
در روایات آمده است که طول عمر اصحاب  و یاران امام زمان (عج) به قدری است که در زمان زندگی شان، هزار فرزند از نسلشان را می بینند.

امیرالمؤمنین علی (ع)، می فرمایند: «قسم به آن که دانه را شکافته و جان را آفریده! حتماً در آن زمان، ملوک وار و آسوده در ناز و نعمت زندگی می کنند؛ مردی از ایشان از دنیا نمی رود تا اینکه هزار پسر از نسل او متولد می شود...» (3)

ج) نیروی چهل مرد

حضرت لوط (ع)، در گیر و دار هدایت قوم خود، به یاران خود می فرمود: «اى کاش براى مقابله با شما نیرویى داشتم یا به تکیه ‏گاهى محکم و استوار پناه مى‏بردم.» (4). امام صادق (ع) فرمودند که منظور حضرت لوط (ع) از این نیرو، اشاره به نیروی یاران حضرت مهدی (عج) بوده است. سپس فرمودند: «به درستی که به یک مرد ایشان، قوت چهل مرد داده می شود.» (5)

حضرت علی (ع) نیز فرمودند: «آن جناب، دست خود را بر سر بندگان می گذارد، پس مومنی نمی ماند مگر آنکه دلش از پاره ی آهن سخت تر شود و خداوند نیروی چهل مرد را به او بدهد.» (6)

که حدیث آخر نشان می دهد که نیروی ایمان یاران حضرت همانند نیروی بدنی شان، ممتاز و منحصر به فرد است و همه ی اینها به برکت ظهور آقای ماست.
 
به خاطر همین است که دولت آقای ما، ماندنی است: رهبری که قدرت الهی اش نظیر ندارد و شیعیانی که در طرفداری از او، بی مانند هستند! دولتی را می شناسید که با چنین مملکتی، رقابت کند؟!

پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج 53، ص 391؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 7، ص 351
2. الکافی، ج 8، ص 241؛ به نقل از همان.
3. تفسیر العیاشی، ج 2، ص 282؛ به نقل از همان، ص 352
4. سوره ی هود، آیه ی 80
5. کمال الدین و اتمام النعمه، ص 673؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان، ص 353
6. الخصال، صص 540- 541؛ به نقل از همان، ص 354

 نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 7، ص 351- 354

روشنتر از خورشید

شاید بدانید که خورشید منظومه ی شمسی، به نسبت بسیاری از ستارگان دیگر، کم فروغ است. برای یک لحظه فکر کنید این روشنایی زرد رنگ خیره کننده در برابر نوری درخشانتر از خودش اصلاً به چشم نیاید! البته این نور دوم، نور ستاره ی دیگری نیست! نور یک انسان است. کسی که او را با این نام می شناسیم: «یابن انجم الزاهره» (1)

اگر نمی توانید تصور کنید؛ خیلی به خودتان فشار نیاورید. این اتفاق در طول زندگی بشر بی سابقه است. امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «هرگاه قائم (عجل الله تعالی فرجه)، ما برخاست، زمین به نور ربّ زمین روشن می شود؛ مردم از روشنایی آفتاب بی نیاز می شوند و تاریکی از بین می رود.» (2)

البته منظور از این روشنایی، نور معنوی نیست؛ قرینه اش هم حدیثی است از امام صادق (ع) در تفسیر آیه ی «و أشرَقَتِ الارضُ بِنورِ ربِّها» (3) (و زمین به نور پروردگارش روشن می شود.). ایشان فرمودند: «پروردگار زمین، امام زمین است» از ایشان پرسیدند: پس هرگاه ظهور کند، چه می شود؟ امام پاسخ دادند: «مردم از روشنایی خورشید و ماه بی نیاز می شوند و به نور امام بسنده می کنند.» (4)

آقای ما سرچشمه ی نور اند. می دانید از کجا معلوم می شود؟ جایی که امام رضا (ع) درباره ی ایشان فرمودند: «آن حضرت سایه ندارد» (5)

امروز آن روشنایی کجاست؟ معلوم است دیگر؛ بهره بردن از نور امام، در زمان غیبت، «مانند بهره بردن از خورشید پشت ابر» (6) است.

 

پی نوشت:
1. در فرازی از دعای ندبه، امام عصر ارواحنا له الفداء را به این نام می خوانیم. معنای این عبارت چنین است:  ای فرزند ستارگان درخشان.
2. الارشاد، ج 2، ص 381؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، نشر مسجد مقدس جمکران، ج 7، ص 354
3. سوره ی غافر، آیه ی 69
4. تفسیر القمی، ج 2، ص 253؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، همان منبع.
5. کمال الدین و اتمام النعمه، ص 372؛ به نقل از همان، ص 355
6. شیخ صدوق، کمال الدین و اتمام النعمه، ج1، ص 207؛ به نقل از موسوی اصفهانی، محمد تقی، مکیال المکارم، ج 1، ص 141

آشکار شدن جواهرات

در سرزمینهایی مثل افریقا که الماس زیاد پیدا می شود، استعمارگران و غارتگران، مردم را برای پیدا کردن تکه ی کوچکی از الماس، وادار به ساعتها غربال کردن لجن رودخانه ها می کردند. ایستادن طولانی در آب و خم بودن کمر به صورت دائمی، مشکلات و بیماری های بسیاری برای مردم بی نوا ایجاد می کرد و در نهایت وقتی یک نخود یا کوچکتر از آن، الماسی بین گل و لای ها می درخشید، باید تقدیم به گردن کلفتهای اسلحه به دست می شد.
این نمونه، یکی از صدها نمونه ی سختی کشیدن انسانها برای دست یافتن به معادن است. احتمالاً صدقه سری رسانه هایمان، در فیلمهای غربی هم زیاد دیده اید که پیدا کردن یک نقشه ی گنج و چرخیدن دور دنیا برای یافتن یک صندوق طلا و جواهر، مهمترین کار فقیرها، دزدها، کنجکاوها و ماجراجوهاست.

راستش، اگر فرض را بگذاریم بر اینکه بعد از قیام حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه)، همچنان سینما و سریال به راه است، بعید به نظر می رسد که کسی زحمت ساختن چنین فیلمهایی را به خودش بدهد. احتمالاً اگر کسی بخواهد فیلمی بسازد، دوربینش را بر می دارد و از روی زمین فیلم می گیرد! آخر آن روزها، زمین به یمن قدم امام و یاوران مؤمنش، جواهرات خود را بیرون می ریزد و در اختیار آنها قرار می دهد.

امام باقر (علیه السلام)، فرمودند: «امّا مهدی، کسی است که زمین را پر از عدل می کند؛ چنان که از جور پر شده باشد. درندگان و بهایم مأمون (1)می شوند و زمین پاره های جگر خود را می اندازد.»

پرسیدند: پاره های جگر زمین چیست؟ فرمود: «مانند ستون؛ از طلا و نقره» (2)

رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: «... زمین گنجهای خود را بیرون می اندازد.» (3)

در سراسر تاریخ، هرگز چنین اتفاقی نیفتاده است. به همین خاطر، این، از ویژگیهای مختص به حضرت صاحب الامر (ارواحنا له الفداء) است.

امیرالمؤمنین علی(ع)، به نقل از رسول خدا (ص) فرمودند: «خداوند گنجهای زمین و همه ی معدنهای آن را برای او ظاهر می کند.» (4)

نمی دانم چرا به دلایلی فکر می کنم، این گنجهای ریز و درشت، آن روزها آنقدرها هم به چشم نمی آید. فکرش را بکنید: وقتی آقای مهربان ما، با شانه های متواضع و قدمهای آهسته، به آرامی از کنار این جواهرات قدم برمی دارند، کدامشان بیشتر می درخشد...؟ انگار زمین وقت خوبی را برای تقدیم جواهراتش انتخاب کرده است؛ موقعی که خداوند، پرده از گنج خود برمی دارد!

 

پی نوشت:
1. مأمون یعنی ضمانت می شود که موجودات از آنها در امان هستند.
2. عقد الدرر فی اخبار المنتظر، ص 137؛ به نقل از نهاوندی، علی اکبر، العبقری الحسان، ج 7، ص 344
3. همان، ص 149؛ به نقل از همان.
4. کمال الدین و اتمام النعمه، ص 394؛ به نقل از همان، ص 345