درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

درانتظارمنجی

درانتظارباران نیست آنکه بذری نکاشته

اشعار امام زمان - مناجات فراق

امام زمان(عج)-مناجات

 

منتظر مانده ام از اول شب تا حالا

گفتم امروز می آیی شده فردا حالا

مثل این اشک سراسیمه ی عصر جمعه

دم در آمده ام می رسی آیا حالا ؟

ورق آخر امید! اگر دیر کنی

بی تو آب از سر من می رود ... اما حالا ...

دست در حوض بینداز و در این بی آبی

ماهی ات را برسان تا لب دریا حالا

آه ای همنفس عرش بیا پلک بزن

تا که احیا بشود نسل مسیحا حالا

از نژاد نفحات حرم پروازیم

کار ما گر چه رسیده است به اینجا حالا

سر جدت تو شهیدش نکن این خواهش را

« صبح جمعه است بیا» ... می شود آیا حالا ...؟!


آقا علیرضا لک

نظرات 1 + ارسال نظر
فدک جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:47 ب.ظ

دل که آشفته روی تو نباشد دل نیست
آنکه دیوانه خال تو نشد عاقل نیست
با توام ای دشت بی پایان سوار ما چه شد
یکه تاز جاده های انتظار ما چه شد؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد