ابوذر صحرا نوردمسجد سهله، در اطراف کوفه، در دو
کیلومتری شمال غربی مسجد اعظم کوفه، قدیمیترین مکان منتسب به حضرت
بقیةالله(عج) است و از سوی دیگر بنابر محتوای روایات، پس از ظهور آن حضرت
اقامتگاه شخصی ایشان معرّفی شده است.1
امام صادق(ع) خطاب به ابوبصیر فرمود:
«...مسجد
سهله، اقامتگاه حضرت ادریس(ع) و حضرت ابراهیم خلیل الرحمان(ع) بود.
خداوند، پیامبری را مبعوث نکرده، جز اینکه در مسجد سهله نماز گزارده است.
مسجد سهله، پایگاه حضرت خضر(ع) است.کسی که در مسجد سهله اقامت کند، همانند
کسی است که در خیمة رسول اکرم(ص) اقامت کند. مرد و زن با ایمانی یافت
نمیشود، جز اینکه دلش به سوی مسجد سهله پر میزند. در مسجد سهله، تخته
سنگی است که تمثال همة پیامبران بر آن نقش بسته است. احدی در مسجد سهله
نماز نمیگزارد که با نیّت راستین خدا را بخواند، جز اینکه خداوند او را با
حاجت بر آورده شده از آنجا بر میگرداند.احدی نیست که در مسجد سهله به خدا
پناهنده شود، جز اینکه خداوند او را از آنچه بیم دارد پناه دهد.
ابوبصیر عرض کرد: فضیلت بسیار بزرگی است!.
امام صادق(ع) فرمود: «آیا برایت بیفزایم؟». عرض کرد: بلی. فرمود:
«مسجد
سهله، از آن بُقعههایی است که خداوند دوست دارد او را در آنجا بخوانند.
شب و روزی نیست که فرشتگان به زیارت مسجد سهله نشتابند و در آنجا به عبادت
حق تعالی نپردازند. اگر من در آن سامان سکونت داشتم، هیچ نمازی را جز در
مسجد سهله نمیخواندم. ای ابا محمد! اگر مسجد سهله هیچ فضیلتی جز فرود آمدن
فرشتهها و اقامت پیامبران را نداشت، همین فضیلت بس بود، در حالی که این
همه فضیلت دارد. آنچه از فضایل مسجد سهله برای تو بازگو نکردم، بیش از
فضایلی است که برایت گفتم».
ابوبصیر عرض کرد: آیا مسجد سهله، اقامتگاه دائمی حضرت قائم(ع) خواهد بود؟ فرمود: «آری».3
محل تقسیم غنایم مسلمانان پس از ظهور، مسجد سهله است.4 و امام پس از ظهور به اصلاح حدود این مسجد خواهند پرداخت.5
امام
صادق(ع) در روایتی دیگر فرمود: «هنگامی که وارد کوفه شدی، به مسجد سهله
برو و در آنجا نماز بگزار، آن گاه حاجتهای مادّی و معنوی خود را از خداوند
بطلب که، مسجد سهله خانة ادریس نبی بود. حضرت ادریس در آنجا لباس میدوخت و
نماز میخواند. هر کس در مسجد سهله خدا را بخواند، برای هر حاجتی که مورد
علاقهاش باشد، خداوند حاجتاش را بر میآورد، و در روز قیامت، او را تا
رتبة حضرت ادریس بالا میبرد، و او را از ناملایمات دنیا و نیرنگهای
دشمنان پناه میدهد».6
در طول یازده قرن غیبت کبرای حضرت بقیةالله،
ارواحنا فداه، هزاران نفر از شیعیان شیفته و منتظران دل سوخته، به قصد
دیدار یار، از اقطار و اکناف جهان، به سوی مسجد مقدّس سهله میشتابند،
شبهایی را در آنجا بیتوته میکنند و با کعبة مقصود و قبلة موعود مناجات
میکنند. به دیدار جان جانان موفّق میشوند، ولی به دلایلی دم فرو بسته،
راز دل را به احدی اظهار نمیکنند. در این میان، شمار اندکی از این نیک
بختان یافت میشوند که علی رغم تحفّظ و خویشتنداری که در کتمان توفیقات
خود معمول داشتهاند، رازشان برملا شده، به گوش دیگر دلسوختهها نیز رسیده
است.تعداد بسیار نادری از این عزیزان، داستان تشرّفشان، به آثار مکتوب راه
یافته، در لابهلای کتب درج شده، به دست ما رسیده است.با توجّه به مشکلات
فراوانی که در نقل این رویدادها هست، فقط اسامی شماری از این افراد
سعادتمند که در مسجد سهله به حضور یار بار یافته و یا مورد توجّه محبوب
قرار گرفتهاند، ثبت میشود، تا مورد بررسی و مراجعة علاقهمندان قرار
گیرد.
محمّد بن ابی روّاد رواسی، با محمّد بن جعفر دهّان، در یکی از
ایّام رجب، به قصد دیدار حضرت صاحب الأمر(ع) به مسجد سهله مشرّف شدند. به
هنگام بازگشت، در مسجد صعصعه، به محضر آن قطب دایرة امکان شرف یاب شدند،
دعای معروف: «اللهمّ یاذا المنن السّابغة» را از آن حضرت استماع کردند.7
سیّد
مهدی عباباف نجفی که هر شب چهارشنبه به مسجد سهله مشرف میشد، در نیمه
شبی، به خدمت خورشید عالَم تاب شرفیاب شد و مشاهده کرد که در آن شب تار،
در و دیوار مسجد، چون روز، روشن بود.8
حاج سیّد احمد اصفهانی (مشهور
به خوشنویس) که در زمان میرزای شیرازی به سامرا مهاجرت کرده بود، روز
جمعهای، در مسجد سهله، به پیشگاه پیشوای انس و جان شرفیاب شد و فرمان
یافت که همه روزه، صبحگاهان، به نیابت از سوی حضرت صاحبالزّمان(ع) زیارت
عاشورا بخواند.9
حاج علی نجفی با یک گروه یازده نفری، هر شب
چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شد. در یک شب چهارشنبه که مسئول شام فراموش
کرده بود غذا بیاورد، بعد از اَعمال مسجد، به مسجد کوفه رفتند و در حجرهای
بیتوته کردند و از شدّت گرسنگی، خوابشان نبرد که ناگهان، خورشید جهان
افروز، به داخل حجره تشریف آورده، چای و برنج داغ به آنان مرحمت فرموده
است.10
محدّث نوری، داستان یک سبزی فروش نجفی را نقل کرده که در
شبهای چهارشنبه، به مسجد سهله میرفته و در یک شب ظلمانی، در مقام امام
زمان(ع)، به محضر آن خورشید جهان افروز شرفیاب شده است. وجود حضرت(ع)،
مقام را بدون شمع و چراغ، چون روز، روشن کرده بود.11و نیز از یک مرد صالح
سلمانی نقل میکند که چهل شب چهارشنبه، به مسجد سهله مشرّف شده، در شب
چهلم، به دیدار محبوب شرفیاب شده، آن حضرتش او را به ملازمت پدر پیرش،
توصیه فرموده است.12
حضرت آیتالله حاج میرزا مهدی اصفهانی (متوفای
1365 ق) مکرّر در مکرّر، در مسجد سهله، برای ملاقات حضرت بقیةالله،
ارواحنافداه، و رهایی از منجلاب افکار یونانی و التقاطی، استغاثه کرد.
سرانجام، روزی به هنگام بازگشت از مسجد سهله، در مقام هود و صالح، به محضر
آن حضرت شرفیاب شد و این جملة نورانی را بر سینة مبارک آن حضرت مشاهده
نمود:
طلب المعارف من غیر طریقنا أهل البیت مساوقٌ لإنکارنا؛ طلب کردن معارف دینی، به جز از طریق ما اهلبیت، با انکار ما مساوی است.13
حاج
شیخ محمود کُمْلَهای14 در ایّام اقامتش در نجف اشرف، چهل شب چهارشنبه، به
مسجد سهله مشرّف شد. در این مدّت، تلاش زیادی کرد که معصیت نکند و ضمناً
از غذاهای حیوانی نیز اجتناب کرد. در شب چهارشنبه 34 یا 35 به محضر مقدس
مولا میرسد. مولا، سفرهای پهن، و از او نیز برای صرف غذا دعوت میکند.
او، عذر میخواهد و میگوید: «من، در شرایطی هستم که غذای حیوانی
نمیخورم». مولا میفرماید: «آنچه شنیدی، معنایش این است که مثل حیوان
نخور، نه آنکه غذای حیوانی نخور».15
آیتالله غروی فرمود، در ایّام
اقامت دوازده روزهام در مسجد سهله، روزی، مرحوم سهلاوی، در مقام امام
زینالعابدین(ع) به من گفت: یک وقت، اینجا را حفر کردند، به تخته سنگ سبز
رنگ بسیار بزرگی رسیدند. روی آن سنگ، تصویرهایی نقش بسته بود. جنازههایی
مشاهده شد که قامتی بسیار رسا داشتند و مشخّص بود که به تاریخ قبل از اسلام
مربوط بودند.16
شیخ محمّد کوفی شوشتری، مقیم شریعة کوفه، از
خوشبختترین انسانهای عصر در رابطه با حضرت بقیّـ[الله، ارواحنا فداه،
بود. او، مکرّر، به محضر جان جانان شرفیاب شد. تشرّفاتش مورد قبول بزرگان
نجف اشرف بود. یکی از تشرفاتش به این صورت بود که روزی، بعد از نماز، مشغول
تسبیح بوده، صدایی میشنود که«ای شیخ محمّد! اگر میخواهی حضرت حجّت را
ببینی، به سوی مسجد سهله بشتاب.». به سرعت، به سوی مسجد سهله حرکت میکند.
درِ مسجد را بسته میبیند و مولا را مشاهده میکند که از طرف مسجد زید، به
سوی سهله در حرکت است.در گوشهای میایستد و تماشا میکند که آیا مولا در
میزند یا در مسجد خود به خود باز میشود. هنگامی که مولا به در مسجد
میرسد، در، به روی حضرتش باز میشود.17و18...
پینوشتها:1.ر.ک:
کافی، ج 3، ص 495؛ تهذیب الأحکام، ج 3، ص 252؛ إثبات الهداة، ج 3، ص 453؛
وسائل الشیعة، ج 5، ص 267؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 439؛ مرآت العقول، ج 15، ص
491؛ حلیةالأبرار، ج 5، ص 339؛ گزیدة کفایةالمهتدی، ص 279؛ ارشاد مفید،ج
2، ص 380؛ غیبت شیخ طوسی، ص 471؛ کشف الغمّة، ج 3، ص 253؛ المستجاد، ص 264؛
بحارالأنوار، ج 52، ص 331؛ مزار شیخ مفید، ص 25؛ المزار الکبیر، ص 134؛
نیز ر.ک: الصراط المستقیم، ج 2، ص 251.
2. المزارالکبیر، ص 134؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 436؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 417؛ نیز ر.ک: قصص الأنبیاء، راوندی، ص 80.
3. بحارالأنوار، ج 53، ص 11.
4. قصص الأنبیاء، قطب راوندی، ص 80؛ قصص الأنبیاء، جزائری، ص 65؛ بحارالأنوار، ج100، ص 434؛ مستدرک الوسائل، ج 3، ص 413.
5. غیبت شیخ طوسی، ص 475؛ بحارالأنوار، ج 52، ص 333.
6. قصص الأنبیاء، قطب راوندی، ص 80؛ قصص الأنبیاء، جزائری، ص 65؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 434؛ مستدرکالوسائل، ج 3، ص 413.
7. اقبال الأعمال، ص 645؛ بحارالأنوار، ج 100، ص 447؛ کلمةالإمام المهدی، ص 301؛ صحیفةالمهدی، ص 50.
8. العبقری الحسان، ج 1، ص 103.
9. همان، ج 1، ص 113.
10. العقبری الحسان، ص 107.
11. نجم الثاقب، ص 499؛ جنةالمأوی، ص 135؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 309.
12.
جنةالمأوی، ص 61؛ بحارالأنوار، ج 53، ص 245؛ دارالسلام، ج 4، ص 421؛
المصطفی والعترة، ج 17، ص 222؛ المختار من کلمات الإمام المهدی، ج 1، ص
414.
13. أبواب الهدی، مقدمه، ص 46.
14. کُمله، نام محلّی در نواحی لنگرود، در استان گیلان است.
15. سیمای آفتاب، ص 327؛ ره توشه مهدی یاوران، ص 160.
16. ما، شرح این ماجرا را در اجساد جاویدان، ص 42، به نقل از یکی از فضلای نجف اشرف آوردهایم.
17. العبقری الحسان، ج 1، ص 126.