اولین گام برای تحقق دهکدة جهانی و جامعة واحد بشری،ایمانتمامادیانوپیروانآنهابهحضرت مهدی(ع) وجمعشدنآنهازیرپرچمشاست؛چراکه دعوت به اتحاد جهانوجهانیانامریتازهنیستودرتمام ادیان آسمانی و قدیمی میتوان مسألهای مرتبط با آن را یافت و ریشة تفکر اتحاد بشریت را باید در دین ادیان جستجو کرد.
و در ثانی حقیقت همة ادیان، دعوت جوامع و ملتهای بشری به
همبستگی و اتحاد زیر پرچم ایمان به خدایی واحد بوده است،
آفرینندهای بیهمتا و ارزشها و باورها و مسلمات مشترکی که رفتار و
منش انسانی را در تمام جهان مستحکم کند. 15 به همین جهت است که
تمام ادیان، توقع و انتظار ظهور مهدی(ع) را دارند، و آن زمان که
ظهور کند با علائم و نشانههایی که به راحتیشک را از آنها برطرف
میکند به شخص او ایمان میآورند. آری، به همراه او عیسی بن
مریم(ع)، خروج میکند و همانطور که در روایت نبوی دیدیم پشت سر
حضرتش نماز میخواند. از امام باقر(ع)، نقل شده است:
إذا ظهر القائم ظهر برایة رسولالله و خاتم سلیمان و حجر موسی و عصاه. 16
وقتی حضرت مهدی(ع)، قیام کند، پرچم رسول خدا انگشتر سلیمان و سنگ و عصای موسی را ظاهر میکند.
باز از ایشان نقل کردهاند که:
فإذا
اجتمع عنده عشرة آلاف فلایبقی یهودی ولانصرانیّ ولا أحد ممّن یعبد
غیرالله إّلا آمن به و صدّقه و تکون الملّة واحدة ملّة الاءسلام.
17
وقتی که ده هزار نفر نزد او جمع میشوند، هیچ یهودیومسیحیوهر
که غیر خدا را میپرستد باقی نمیماند جز آنکه به او ایمان میآورد و
تصدیقش میکند و یگانه امت، امت اسلامی میشود.
و همچنین:
و إنمّا سمّی المهدیّ لانّه یهدی إلی أمر خفیّ و
یستخرج التوارة والاءنجیل من أرض یقال لها أنطاکیة. 18
مهدی(ع)
را به این دلیل، مهدی نامیدهاند که به امری مخفی هدایت میکند و
تورات و انجیل را از زمینی که به آن انطاکیه گویند، درمیآورد.
حضرت
مهدی(ع) در خلال ارتباطات جهانی و تواناییوقدرتشبریکیکردن روشها
و منشها در تمام نقاط جهان، جهانی کردن خویش را به ظهور میرساند.
حضرت صادق(ع) در مورد ندای آسمانی فرمودند:
یسمعه کلّ قوم بألسنتهم. 19
هر قومی به زبان خویش آن صدا و ندا را میشنود.
و
این در حالی است که زبان، یکی از مشکلترین و جدیترین موانع و
سدها در مسیر ارتباطات بشری است که از گفتوگوها و ایجاد ارتباطات
متقابل ممانعت به عمل آورده و آنها را به جدایی و تفرقه و
گوشهنشینی سوق میدهد.
عدالت در سایة حکومت جهانی حضرت مهدی(ع)
جهان
بشری که از بحرانها ضربههای فراوان خورده است در مسیر جهانی شدن
به سمت مخالف تحقق سعادت بشری سیر میکند، حال آن که بشریت
آرزویش عدالت است که از درد فراقش هماره به خود پیچیده است. درخت
صبر و تحمل بشریت در این راستا آن زمان که آن امام منتظر پرچم
عدالتش را بر سر ظلم و ستم میکوبد به گل خواهد نشست.
قانون
عدالت جهانی از آن زمان که معرفت و عقل انسانها کامل شود شروع
میگردد؛ چرا که اکثر شرارتها ناشی از جهالت و نبود معرفت و شناخت
است. امام باقر(ع) فرمودند:
إذا قام قائمنا وضع یده علی رؤوس العباد فجمع بها عقولهم. 20
هرگاه قائم ما قیام کند دستش را بر سر بندگان (خدا) میکشد و با آن عقلهایشان را کامل میکند.
عبارت «جمع بها عقولهم» ناظر بر دو امر است:
اول:
این که تکیه تکامل فرهنگی بر پیشرفت مادی و تکنولوژی اطلاعاتی
نیست، بلکه اتکایش بر تکامل عقلی است و تمرکز معرفت نیز بر معرفت
نفس است و فرهنگ مادی به جای این که هدف و غایت فرض شود تنها
به عنوان ابزار و وسیله به آن نگریسته میشود.
دوم: گفتوگوی
عقلائی و فکری مبتنی بر فرهنگ اخلاص که ارتباطات و نزدیکی و
تفاهمها را فزونی بخشد همان است که مهدی موعود(ع)، آن را محقق
میگرداند.
مرحلة دوم از قانون حکومت جهانی در خلال ایجاد تعادل و
توازن اجتماعی ـ اقتصادی و نفی بهرهکشی و احتکار و تمرکز ثروتها و
منابع زمینی مشاهده میشود.
رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند:
فیجیء إلیه الرجل یقول: یا مهدی أعطنی أعطنی
أعطنی فیحثی له فی ثوبه به ما استطاع أن
یحمله. 21
مردی
به حضور او ] حضرت مهدی(ع) [ میرسد و ] از شدت طمع [ سه مرتبه
تقاضای کمک میکند، او چنان در دامن آن مرد ] سیم و زر [ میریزد که
نمیتواند آن را جابهجا کند.
باز از ایشان نقل کردهاند که فرمود:
أبشروا
بالمهدیّ... و یقسّم المال صحاحاً بالسوّیة و یملا قلوب أمة محمّد
غنی و یسعهم عدله حتی أنّه یأمر منادیاً ینادی من له حاجة
إلیّ؟... و تکثر الماشیة و تعظّم الامة... و تزید المیاه فی دولته و
تمدّ الانهار و تضاعف الارض أکلها... 22
بشارت باد بر شما به
مهدی... که مال را به طور مساوی بین مردم تقسیم میکند و قلوب
امت محمد(ص)، را مملو از غنا میکند و چنان گسترة عدالتش پهناور است
که به سخنگوی خویش امر میکند که فریاد بزن آیا نیازمندی هست؟ و...
ثروتمندان زیاد میشوند و امت عظیم میگردد... آبها در دولتش زیاد
میگردد و رودها وسیع و طولانی و زمین بر خوراکیهایش میافزاید.
حضرت هم بنا بر این قانون و رسم نبوی(ص) عمل میکند که:
من أحیا أرضا مواتاً فهی له. 23
هر که زمین مواتی را آباد کند، مالکش میشود.
آری، این است اوج قله عدالت که حق انسان را در مالکیتش بر زمین به او عطا میکند.
امام باقر(ع) میفرمایند:
أیّما قوم أحیا شیئاً من الارض و عمروها هم أحقّ بها وهی لهم. 24
هر قومی که بخشی از زمین را احیا و آباد کنند شایستگی بیشتری برای مالکیت بر آن دارند در حالی که حق آنهاست.
به
همین علت است که زمین همچون گلی شکوفا میشود و در آن، نشاط و
عمل موج میزند. گویی امام صادق(ع) به این اشاره دارند:
اذا قام قائم آل محمد... اتّصلت بیوت الکوفة بنهر کربلاء. 25
آنگاه که قائم آل محمد(ع) قیام کند، خانههای کوفه به نهر کربلا متصل میگردد
پس
از تحقق عدالت، امنیت گسترش مییابد، جرم و
خلافکاریهاپنهانوناپیدامیگردد.امامباقر(ع)،درباره امنیت و امان در
زمان حضرت مهدی(ع) میفرمایند:
و تخرج العجوز الضعیفة من المشرق ترید المغرب لایؤذیها أحد. 26
پیرزنیضعیفوناتوانازشرقبهسمتغرب(جهان) میرود و احدی او را اذیت و آزار نمیکند).
با
از بین بردن مرزها و حدود جغرافیایی، حکومت
جهانیحضرتمهدی(ع)تکاملمییابدوموانعیکهبهدست خود بشر ساخته شده
برداشته میشود و او به منتهای آرزو و خواستهاش که آزادی در عمل و
تحریک زندگی و حیاتش میباشد، میرسد. «فکتور باش» میگوید:
مقتضای
انسان بودن انسان این است که او به حقوقش برسد و این، اصلی است
که به ساکنان هر کشوری اجازه میدهد در کشور دیگر ساکن شوند و همان
حقی که آزادی را در جهان به جریان میاندازد و بستن قراردادهای
قانونی با بقیه مردم برای سکونت جهانی کمک میکند. 27
زمین است که وطن هر انسان در عصر حضرت مهدی(ع) میشود. امام صادق(ع) فرمودند:
إنّ القائم مّنا منصور بالرعب مؤیّد بالنصر، تطوی له الارض و تظهر له الکنوز کلّها و یظهرالله به دینه و لوکره المشرکون.
قائم
ما با ترس ] افتادن در دل دشمنان [ یاری میشود و با پیروزی، تأیید
میشود. زمین زیر پایش نرم و گنجهای زمین، همگی برای او ظاهر
میشود و خدا به وسیله او دینش را ظاهر میکند حتی اگر مشرکان
نپسندند.
و باز هم از ایشان نقل شده:
إنّ المؤمن فی زمان القائم و هو بالمشرق لیری أخاه الذی بالمغرب و کذا الذی فیالمغرب یری أخاه الذی بالمشرق. 29
مؤمندرزمانقائم،چنانمیشودکهشخصیکهدرشرق استبرادرشرادر غرب میبیند و او هم همینطور.
جامعه
بشری به وحدت واقعی که جنگها، نابسامانیها، بحرانها و مشکلات را
ریشهکن سازد، دست نخواهد یافت مگر این که به مسائل اساسی و عوامل
واقعی که جمعیت بشری را میتواند جمع کند، نظر بیفکند. و شکی نیست
که مسائل مادی جز عاملی برای ایجاد اختلاف و جنگ و بهرهکشی از
همدیگر نیست. در حالی که عقل و فطرت عاملی هستند که بشریت را به
اصل خویش هدایت میکنند. و رسیدن به حقیقت وجودی جز با یک رهبری
واقعی همانند تکامل عقلی و بازگشت به فطرت و تبری جستن از موانع
کشنده ناشی از خودپرستی ممکن نیست که آن هم عصر عدالت، آزادی،
امنیت و سعادت یعنی عصر امام منتظَر حضرت مهدی(ع) است.
خداوندتوفیقدیدارآن
جمال دلربا و اطاعت از اوامر پرافتخارش و زندگی تحت لوای پرچم
عدالت آسمانی و جهانیاش را به همه ما عنایت فرماید. انشاءالله
و به امید دیدار آن روز.
اشاره:
در
دو قسمت پیشین، نویسنده، به عنوان مقدمة بحث از تاریخ پس از
ظهور، به بررسی اهمیت موضوع، روش استدلال، مشکلات موجود در این
بحث، راههای خروج از این مشکلات و در نهایت ترتیب بخشها و فصلهای
کتاب پرداخت و شمای کلی از مباحث آینده را ارائه داد. اینک ادامه
بحث را پی میگیریم.
فصل اول
ظهور امام مهدی(ع) و برنامة کلی الهی
برنامه
کلی الهی که به دنبال خود، شرایط ظهور را فراهم خواهد آورد، اینک
در انتظار آخرین و بزرگترین نتیجه و ثمرة خویش، یعنی «روز موعود»
است.
حاصل این اندیشه 1 آن است که: ما از رهگذر سخن
پروردگار متعال که فرمود: «وجن و انس را نیافریدم جز برای آنکه مرا
بپرستند.» 2 درمییابیم که غرض ارجمند الهی از آفرینش بشر و اعطای دو
نیروی تفکّر و اختیار به او، به کمال رسانیدن وی میباشد. این
کمال چیزی نیست جز پرستش خالصانه پروردگار بزرگ و این هدفگذاری
الهی، هرگز تغییر نخواهد کرد.
بندگی خالصانه و پرستش حقیقی خداوند 3 ، منوط به شرایطی است 4 که ذیلاً به آن میپردازیم:
الف)
وجود طرح و برنامهای کامل و عدالت محور که بشر آن را از سوی
خداوند دریافت دارد و قانونی اساسی و فراگیر برای جامعه بشری گردد؛
ب) وجود پیشوایی حکیم که آن قانون را در «روز موعود» به طور کامل اجرا نماید؛
ج) وجود شماری کافی از مؤمنین مخلص که آن پیشوا را در اجرای مطلوب مأموریتاش یاری دهند.
توضیحی
درباره شرط الف: برنامه خداوند آن است که چنین قانونی را
بنیانگذارده، بشر را به مدد آن و در امتداد کاروان انبیا(ع) در
درازنای تاریخ پرورش دهد تا سرانجام اجرای این برنامه در چارچوب
مکتب اسلام با موفقیت صورت پذیرد. البته روشن است که آن «طرح و
برنامة کامل و عدالت محور» چیزی جز اسلام نیست. 5
توضیحی
دربارة شرط ب: خداوند متعال این شرط را در امام مهدی(ع) به
عنوان پیشوایی اسوه و نمونه ذخیره کرده است تا آن که حضرتش همان
کسی باشد که آن قانون کامل را در روز موعود، پیاده سازد. خداوند او
را پس از گذشت زندگی نسلهای فراوانی از انسانها، همچنان زنده نگه
داشته است و بیشک زنده بودن آن حضرت در طول این دوران، برای
به عهده گرفتن رهبری قیام جهانی در روز موعود، امری لازم و ضروری
است. 6
توضیحی دربارة شرط ج: تحقق این شرط در برنامة
الهی، تنها پس از ظهور دین اسلام امکانپذیر شده است. به عبارت
دیگر، اسلام است که میتواند چنان مؤمنان مخلصی را برای یاری آن
رهبر جهانی در روز موعود پرورش دهد؛ زیرا تربیت افراد بر اساس درک و
عمل به شرایع پیشین، آن چیزی نیست که در تحقق بخشیدن به
«عدالت» در روز موعود، به کار آید و ثمربخش باشد.
بشر در دوران
پیامبران گذشته، توان فهم و هضم مفاهیم عالی آن «برنامه و قانون
کامل عدالت محور» را نداشته است 7 و بنابر این فقط امّت اسلامیاند
که میتوانند براساس آن قانون و برنامه، هم از نظر فراگیری و درک
مفاهیم آن و هم از نظر پیروی عملی از آن، تحت تربیت قرار گیرند؛ تا
در این سیر و سلوک علمی و عملی، توفیق همیاری و مشارکت در تحقق
وعدة روز موعود و تحکیم پایههای حکومت عدل جهانی، برای گروهی از
مخلصین پاک سرشت این امت فراهم آید.
از این رو باید امت
اسلامی مسیر طولانی تربیت را در شرایط ویژهای همچون امتحان و
پالایش روح و روان بپیمایند، که این خود در دو ساحت تربیت فکری و
تربیت معنوی سامان میپذیرد:
تربیت فکری (عقلی):امت اسلامی و
نیز بهطور غیر مستقیم همه بشریت، از رهگذر آموزههای علما و متفکران
اسلامی و نازکاندیشیهای آنان دربارة معارف والای دین اسلام، تحت
تربیت قرار میگیرند تا آنکه به سطحی از تفکر و تعقل برسند که
توان درک اندیشهها و قوانین جدیدی راکه در روز موعود اعلان خواهد
شد، پیدا نمایند.
تربیت معنوی (ایمانی): این جنبه از تربیت،
آنگاه حاصل میشود که امت اسلامی، شرایطی دشوار از ظلم و بیداد و
انحرافات را از سر بگذراند و برگزیدگان صالح این امت، آنچنان اخلاص
و ایمان و ارادهای داشته باشند که عکسالعملشان در برابر این
کژیها و زشتیها، تنها و تنها در راستای اجرای آن «قانون کامل» و یا
به عبارتی دیگر، پیروی تام و تمام از اسلام باشد.
بر همین
اساس، نسل در نسل، این تربیت استمرار مییابد و در طی این فرآیند،
شمار این مخلصان فزونی مییابد ـ همچنانکه برشمار هواخواهان جور و
ستم نیز افزوده میگردد ـ تا آنکه روزی فرا رسد که تعداد این
مؤمنان مخلص برای قیام جهانی در روز موعود به شماری کافی برسد؛ در
آن هنگام است که تحقق وعدة الهی حتمی خواهد شد (زیرا سه شرط پیش
گفته، محقق شده است).
در اینجا میتوانیم میزان ارتباط
«روز موعود» را با «برنامة کلی الهی برای بشریت» به روشنی دریابیم؛
زیرا حقیقتاً در آن روز است که عبودیت و پرستش واقعی پروردگار ـ به
عنوان هدف اصلی آفرینش آدمیان ـ محقق میگردد.
پس در این
صورت، روز ظهور نه روزی غیرمنتظره و اتفاقی است و نه پدیدهای
موقت و زوالپذیر بلکه نتیجه طبیعی و موردنظر خداوند از آفرینش
میباشد.
در این مسیر بوده است که پیامبران و اولیا(ع) و
شهیدان، تلاشها و مجاهدتها نمودهاند. اگرچه تکاپوی خالصانه آنها در
عصر و دوره خویش به نتیجه مورد نظر نرسید ولی تلاش آنها ذخیرهای
گردید برای روز موعود.
تحمل رنج و سختیها و فداکاری و جانفشانی
انسانها در طول تاریخ، در راه رسیدن به چنان روزی بوده است، زیرا
پیشوای آن روز بزرگ، فریادرس فریاد خواهان، آرزوی آرزومندان، برطرف
کننده درد و رنج مظلومین و پدید آورندة عدالت بزرگ است.
فصل دوم
در
این فصل دربارة نتایج غیبت کبرا در دوران پس از ظهور، نسبت به
خود امام مهدی(ع) و نیز نسبت به اصحاب و خواص ایشان و همچنین امت
اسلامی به شکل عام و بلکه تمامی بشریت، سخن خواهیم گفت.
غیبت کبرا در معنای عظیم و پردامنهاش، میتواند سه مفهوم داشته باشد:
اول: به تأخیر افتادن روز موعود تا زمانی دور و موعدی نامعلوم.
دوم:
طول عمر آن امامی که برای مأموریت جهانی در روز موعود ذخیره شده
است و نیز معاصر بودن وی با نسلهای بسیاری از امت اسلامی (براساس
برداشت و فهم معتقدان به امامت آن حضرت).
سوم: غیبت آن رهبر در این میان و بیاطلاعی مردم از شخص او و نیز محل سکونت و روش زندگیاش. 8
هر کدام از این سه مفهوم، تأثیری حقیقی و مهم در روز موعود برجای خواهد گذاشت.
اما
مفهوم اول: این مفهوم را شیعه و غیرشیعه قبول دارند؛ زیرا مسأله
به تأخیر افتادن روز موعود، از امور روشن و مسلم در نزد همه مسلمانان
از صدر اسلام تا آینده است. در چارچوب این مفهوم، تفاوتی نمیکند
که در خلال این مدت زمانف طولانی، آن حضرت به دنیا آمده باشد یا
خیر و یا این که غائب باشد یا حاضر.
این «به تأخیر افتادن» از
جهات مختلفی، ثمرات مهم و آثار ژرفی در ارتباط با روز موعود و دولت
جهانی، از خود به جای میگذارد:
جهت اول: عبور امت اسلامی
از گردنههای آزمایش و ابتلائات و ظهور جوهره ایمان در انسانهای
صالح و رهسپردن آنان در راه تعمیق اخلاص و بیداری.
جهت
دوم: این شرایط سخت و طولانی، باعث برآمدن شماری کافی از
انسانهای مخلص و کاملی خواهد شد که افتخار فرماندهی نبرد
عدالتخواهانه جهانی در روز موعود، نصیبشان میشود.
جهت سوم:
این مدت زمان طولانی، چونان یک مربی، عهدهدار کامل کردن تربیت
نسلهای امت اسلامی در دو ساحت فکری (درک برنامه عدالت محور و کامل
الهی) و معنوی (تمرین و ممارست برای اطاعت از آن قانون و برنامه و
جانفشانی در راه آن) میباشد.
باید یادآور شد که این تربیت،
تنها مخصوص مؤمنان کامل و مخلص نیست بلکه امری است فراگیر که
دیگران را نیز با وجود اختلاف مرتبه فکری و عملی، دربرمیگیرد. چنین
تربیتی موجب میگردد امت اسلامی در سطحی قرار گیرد که آمادگی لازم
برای درک قوانین و نیز اندیشههایی، که در دولت جهانی اعلان خواهد
شد، داشته باشد. همچنانکه گفتیم این جهتهای سهگانه، ربطی به
وجود امام غایب(ع) ندارد بلکه میتوان به نتیجهدهی آنها باور داشت
و در عین حال به وجود آن حضرت ـ مثلاً ـ ایمان نداشت؛ همچنانکه
غیر امامیه چنیناند.
تا آنگاه که خداوند باعلم بیکران خویش
دریابد که این امور طبق آن برنامة کامل، به کمال خویش رسیده و
نتیجه داده است. در آن هنگام است که خداوند امام مهدی(ع) را در
زمان خویش پدید خواهد آورد تا ایشان امت اسلامی و بشریت را با رهبری
خود به ساحل صلح و عدالت برساند.
البته اگرچه بهطور اجمال،
معتقدیم که بین آن جهتهای سهگانه و وجود امام غایب ربطی نیست
اما نباید در این باره تن به مبالغه دهیم. برای روشن شدن این
سخن، توجه خوانندگان رابه دو مطلب زیر جلب مینماییم:
نکتة
اول: همه مذاهب اسلامی با وجود اختلافاتی که دارند، در این باور
مشترکند که «حقانیت»، منحصر به یکی از آنهاست و مذاهب دیگر، همگی
کم و بیش از اسلام واقعی دورند. در اینجا هر مذهبی مدعی برحق بودن
خویش است.
نکته دوم: تزکیه و پالایش دلهای مؤمنان ـ که
برای روز موعود، امری ضروری است ـ جز برمبنای «حق» نیست و آزمایشها و
امتحانات جز از رهگذر اطاعت پروردگار و اخلاص ورزیدن نسبت به او
معنی ندارد. براین اساس میتوان گفت که آموزش و تربیت انسانها
براساس مذهب یا مذاهبی که از اسلام حقیقی دورند، جز آموزش براساس
باطل نیست هر چند که اسم اسلام روی آن باشد.
در این صورت،
امر تزکیه و پالایش جانهای مؤمنان، منحصر به مذهبی است که حقمدار،
مطابق با اسلام و مورد رضایت خداوند و به طور اجمال، مذهبی که
پرورش دهندة انسانهای کاملی باشد که در روز موعود تحت ولایت امام
مهدی(ع) بهپا خیزند.
بنابراین ثمرات و نتایجی که از مفهوم اول به دست میآید، جز بر همان مذهب حق مترتب نمیشود.
اما
مفهوم دوم که عبارت است از: طول عمر امام مهدی(ع) و همعصری آن
حضرت با تاریخ طولانی امت اسلامی بهطور خاص و تمامی بشریت به
شکل عام.
هر نتیجهای که از این مفهوم بهدست میآید، تنها
مربوط به دیدگاه امامیه در خصوص امام مهدی(ع) است. در نتیجه
هرگاه بدانیم این مفهوم چه نقش مهمی در تکمیل و تثبیت عدالت در
عصر ظهور خواهد داشت. آنگاه به برتری دیدگاه امامیه بر دیگران، در
این موضوع، پی خواهیم برد.
خداوند متعال، بهترین طرح برای
تحقق عدالت در دولت جهانی را طرح و برنامة غیبت قرار داده است؛ از
همینجاست که به درستی دیدگاه امامیه پی میبریم. 9
اینک با تحلیل بیشتری از این موضوع آشنا خواهیم شد:
در دیدگاه امامیه، حضرت امام مهدی(ع) ویژگیهای زیر را داراست:
ویژگی اول: عصمت آن حضرت(ع)؛ زیرا ایشان دوازدهمین نفر از ائمه معصومین(ع) هستند؛
ویژگی
دوم: آن حضرت چه غائب باشند و چه حاضر، یگانه رهبر حقیقی جهان ـ
به طور عام ـ و رهبر امت اسلامی ـ به طور خاص ـ میباشند؛
ویژگی سوم: همعصری ایشان با نسلهای بسیاری از امت اسلامی ـ به طور خاص ـ و بشریت ـ بهطور عامـ؛
ویژگی
چهارم: قرار داشتن او در افق بالایی از علم و آگاهی بهنحوی که از
حوادث و رویدادها و علل و نتایج و ویژگیهای آنها، هر روزه و هر ساله
آگاه میگردد؛
ویژگی پنجم:
ارتباط آن حضرت با مردم در دوران غیبت، به نحوی که او آنها را
میبیند و آنها نیز او را؛ او با مردم در ارتباط است و آنها نیز با او،
جز آنکه آنها او را به طور حقیقی نمیشناسند و نمیدانند که او امام
مهدی(ع) است مگر در مواردی بسیار نادر. 10
بدیهی است که این
ویژگیها در تصور و فهم غیر امامیه درباره امام مهدی(ع) نمیگنجد. در
باور آنان، امام مهدی(ع) شخصی است که در آینده بهدنیا خواهد آمد و
خداوند شرایط انقلاب جهانی را برایش، سهل و آسان خواهد نمود.
با
این وصف، آیا این کار سترگ از سوی شخصی غیر معصوم شدنی است؟ هر
چند که او نمایندة فرهنگ عصر خویش و نماد بیداری اسلامی باشد؟ حقاً
باید اعتراف کرد چنین انسان غیرمعصومی هرگز شایستگی رهبری جهان را
نخواهد داشت.
ویژگیهای امام مهدی(ع) در نگاه امامیّه،
ویژگیهایی موقت و غیر اصیل نیست بلکه ویژگیهایی است ثابت و حقیقی
که به او امکان میدهد جامعهای عدالت محور را که خداوند و عده
فرموده، پایهریزی نماید.
توضیحی دربارة ویژگی اول: ویژگی عصمت امام، ثمراتی به دنبال دارد، از جمله:
1.
او وارث علم امامت است؛ علمی که متضّمن پایههای اصلی تفکر در
رهبری جهانی است. ایشان این علم را از پدران معصومش(ع) و آنان
نیز از پیامبر اکرم(ص) و آن حضرت هم از خداوند متعال دریافت نموده
است.
چگونه میتوان در دوران متأخر به این عصمت دست یافت
مگر با وحی جدیدی از سوی خداوند متعال؛ و البته این چیزی است که
سایر مسلمانان ـ بهطور اجماعی ـ آن را برای امام مهدی(ع) منتفی
میدانند.
پوشیده نماند که آگاهی و احاطه بر پایههای اصلی
این تفکر (تفکر متناسب برای رهبری جهان که از عصمت برمیخیزد)،
موجب افزایش قدرت و توانایی در رهبری جهانی است؛ اگر نگوییم که
بدون این آگاهی و احاطه، رهبری برجهان ناممکن است.
هرگاه
امری برای رهبری جهانی لازم باشد و یا آنکه وجودش بهتر باشد، قطعاً
خداوند آن را پدید خواهد آورد؛ زیرا این کار در مسیر هدف خلقت آدمی
است و حرکت برخلاف آن، ظلم به بشریت و به معنی تخّلف از آن هدف
عالی است؛ و این هر دو بر خداوند محال است.
2. احساس پدری و
عطوفت نسبت به همة انسانها؛ زیرا امام(ع) هنگامی که با کفّار و
منحرفان میجنگد و شورشیان را میکشد، هرگز در دلش نسبت به آنها
ذرهای کینه ندارد و فقط برای مصلحت آنها و گسترش عدل و نیکی در
سرزمینهایشان و رساندن سخن حق به آنها میجنگد.
پیوند زدن
بین این دو جهت به ظاهر متضاد، یعنی احساس پدری داشتن در کنار قصد
کشتن، با توجه به تاریخ جنگهای مسلمانان، جز از شخص معصوم ساخته و
پرداخته نیست. و از اینروست که میبینیم در فتوحاتی که در غیاب
معصومین صورت گرفت نه تنها از آن حس پدری و عاطفی نسبت به قوم
مغلوب خبری نبود بلکه آن جنگها صرفاً شکلی غنیمتطلبانه و اقتصادی
به خود گرفت.
هنگامی که این احساس متعالی برای افراد
غیرمعصوم در فتوحات با دامنة محدود، وجود نداشته باشد پس چگونه
میتوان در آن نبرد جهانی، که کشتهها خواهد گرفت و غنایم فراوانی
را بهدنبال خواهد داشت و دامنة تسلط رابه تمام جهان خواهد کشاند،
از غیر معصوم انتظار داشت نسبت به قوم مغلوب، احساس پدری داشته
باشد؟ بدون حضور شخص معصوم، این نبرد، نبردی کاملاً سودجویانه و
نامقدّس و در جهت گردآوری غنایم مادّی خواهد بود. 11
3. رهبری
قیام جهانی از مفهوم صحیح اسلامیاش منحرف نخواهد شد؛ زیرا اسلام
حقیقی، هرگونه سوءاستفاده از آن مقام را برای تحکیم پایههای
قدرتطلبی ردّ میکند و چسبیدن به حکومت را برای ارضای طمعهای
شخصی، محکوم مینماید.
در جایی که این اخلاق زشت و خویهای
ناپسند ـ تقریباً ـ بر همة حاکمان، چیره میباشد، پس چگونه است
هنگامی که حکومت، جهانی شود و سلطه و نفوذ از نظر گستره و فراگیری
به اوج خود برسد؟
تا زمانی که یک رهبر، از ارتکاب گناهان و
زشتیها، عملاً مصون و معصوم نباشد، هرچند که پیش از رهبریاش صالح و
پاک هم باشد، این رهبری برای او محکی خواهد بود که میزان کژرفتاری
و آزمندیهایش سنجیده شود؛ زیرا پس از کسب قدرت، فشار انگیزههای
شخصی و دلبستگیهای فردی بر شخص حاکم بیشتر خواهد شد.
4ـ دقت
کامل در اجرای «برنامة جهانی عدالت محور» و از آن رهگذر، سوق دادن
اجتماع و هدایت آنان به سوی پرستش حقیقی خداوند بزرگ که هدف
اساسی خلقت انسانهاست.
به اعتقاد امامیه این دقّتورزی برای
شخص معصوم به سادگی امکانپذیر است. انسان معصوم، علاوه بر دوری
از گناه، از اشتباه و فراموشی نیز مبّرا است و بر طبق روایات هرگاه
بخواهد چیزی را بداند، خداوند آن رابه او میفهماند. 12
در
اینصورت، مشکلات جهانی هر قدر هم فراوان و پیچیده شود، امامی که
این صفات را داراست میتواند برای رفع آنها، نزدیکترین راهحلها را
آماده سازد. و چه بسا سرّ اساسی در اعطای موهبت «عصمت» به ائمه(ع)
همین امر باشد وگرنه تنها امری شخصی بود که برای معصوم فقط ثمرات
فردی به دنبال داشت.
اشکال: یکی از اشکالهای کهنی که به
مسأله عصمت گرفته میشود، این است که: ادلة اثباتکنندة عصمت،
حداکثر، وجوب مصونیت از گناهان و به ویژه دروغ را در امر تبلیغ و
ارشاد مردم، ثابت میکند، تا آنکه سخن معصوم در دیگران مؤثر و
قانعکننده باشد. برخلاف حالتی که او را به احتمال دروغگویی
درگذشته زندگیاش بشناسند که در این صورت هرگز آن تأثیرگذاری لازم
را نخواهد داشت. اما عصمت او را از اشتباه و فراموشی نمیتوان با این
ادّله ثابت کرد؛ زیرا این امکان وجود دارد که شخص معصوم پس از آن
که پی به اشتباه خود برد، آن را جبران نماید؛ یا در صورت فراموشی
چیزی، پس از یادآوری آن را انجام دهد.
پاسخ: در پرتو نتایج
گذشته باید گفت، عصمت از اشتباه و فراموشی از جمله شروط اصلی در
اجرای برنامه عدالت جهانی است؛ به ویژه در نخستین مأموریت امام
که تغییر جهان پر از تباهی به جهانی لبریز از صلح و عدالت است و
شخص معصوم باید آنچنان قابلیتهای داشته باشد که هیچ چیز مانع از
اجرای آن برنامه جهانی، توسط او نگردد؛ زیرا اساساً بر خداوند محال
است که به فردی که از اجرای آن برنامه، ناتوان است، کاری را
بسپارد بلکه باید همواره ادّعای داشتن رسالت الهی در ساحت نظر با
امکان پیاده نمودن آن در ساحت عمل هماهنگ باشد.
این، حال
معصوم است، اما رهبری جهان، براساس عدالت هرگز از غیرمعصوم ساخته
نیست بهویژه در ابتدای کار که باید جهانف پر از ستم و بیداد را
تبدیل به جهانی لبریز از عدالت کند؛ کاری که آکنده از مشکلات و
موانع سخت است.
شاید بهترین توضیح برای این مطلب، روایتی باشد که از «ذوالقرنین» نقل شده است:
آن هنگام که خداوند رهبری جهان رابه او سپرد (در حالی که تا پیش از آن تنها برب
پی نوشتها :
1 .ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، ص233 به بعد.
2 .سورة الذاریات(51)، آیه 56.
3 .برای آشنایی با مفهوم پرستش حقیقی خداوند؛ ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، ص234.
4 .ر.ک: همان، ص467 به بعد.
5 .همان، ص261.
6 .همان، ص501 به بعد.
7 .همان، ص255 به بعد و ص258 به بعد.
8 .ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، ص34.
9 .ر.ک: التخطیط الخاص بایجاد القائد، ص497 به بعد.
10.ر.ک: تاریخ الغیبة الکبری، ص34 به بعد.
11.همان، ص96 به بعد.
12.ر.ک: الاصول الکافی، باب: إنّ الائمة إذا شاءوا أن یعلموا علموا.
در عصر درخشان امام مهدى(ع) حیات فرهنگى
به گونهاى شکوفا و بارور مىگردد و دانش و فرهنگ و معنویت بویژه علوم دینى
و احکام و مقررات و معارف انسانساز اسلام در سراسر گیتى بسط و گسترش
مىیابد و چرخهاى فرهنگ و آگاهى و شناخت با سرعت وصفناپذیرى به حرکت
مىافتد.
کتابهاى مربوط به شرح حال راویان احادیث که به کتابهاى
رجالى مشهورند و نیز شرح حال و بیوگرافى آنان و تقسیمبندى روایات به صحیح و
ضعیف که بیشتر به حدس و گمان تکیه دارد و در عصر غیبت و به خاطر نرسیدن
دست مردم به امام معصوم مورد استفاده قرار مىگیرد به پایان مىرسد؛ زیرا
در عصر ظهور مردم به مقررات و احکام قطعى دست مىیابند و از اینها بىنیاز
مىگردند. همچنین بیشتر تفاسیر از اعتبار ساقط مىشود و تنها تفاسیر
برخاسته از روایات رسیده از پیامبر و اهل بیت باقى مى ماند.
همینگونه
قرائتهاى مختلف از قرآن شریف که دلیلى براى آن نازل نشده است برداشته
مىشود چرا که مردم قرآن و قرائت صحیح آن را به گونهاى که بر قلب مصفاى
محمد(ص) فرود آمده است از امام مهدى(ع) مىآموزند و تفسیر و پیام و مفهوم
آن را آنگونه که خدا اراده فرموده است مىشناسند و بر معارف بلند و راز و
رمز و شگفتیهاى آن که همچنان ناشناخته و پوشیده است، آگاهى مىیابند.
حضرت امام باقر(ع) فرمودهاند:
توتون الحکمة فى زمانه حتى ان المراة لتقضى فى بیتها، بکتاب اللَّه و سنّة رسوله1
یعنى
به مردم عصر حکومت درخشان او، دانش و بینش ارزانى مىگردد که زن در کانون
خانه خویش براساس کتاب خدا و سنت پیامبرش عادلانه و آگاهانه داورى مىکند و
نیازى به دیگرى ندارد.
این روایت نشانگر این واقعیت است که مردم در
روزگار حاکمیت آن حضرت، براساس آداب و مقررات دینى تربیت شده و احکام شریعت
را آموخته و بر پایهاى از فرهنگ و تمدن اوج مىگیرند که هر بانویى
مىتواند در درون خانه خویش میان آن دو انسان براساس مقررات کتاب خدا و
سیره و روش عادلانه پیامآور بزرگ او قضاوت کند.
امیرالمؤمنین على(ع) هم طى گفتوگویى با جناب کمیل بن زیاد نخعى مىفرمایند:
اى کمیل، هیچ علمى نیست مگر آن که با من آغاز گردد و هیچ سرى نیست مگر آنکه با قائم پایان پذیرد.2
لازم
است بدانیم که خود امام مهدى براساس کتاب خدا و سیره و شیوه انسانساز و
افتخار آفرین پیامبر تدبیر امور مىکند و به اندازه ذرهاى از آن انحراف
نمىجوید. او شریعت جدید یا دین دیگرى نمىآورد که با اسلام راستین
ناسازگار باشد.
همچنین واقعیت که رخ خواهد داد این است که همه مذاهب
پدید آمده پس از رحلت پیشواى بزرگ توحید پیامبر گرامى ملغى مىشود و از
میان مىرود چرا که اینها راه و رسمى است که در کتاب خدا و سنت پیامبر جایى
ندارد. در کلامى که از عالم اهل سنت به نام ابن العربى بیان گردیده آمده
است:
امام مهدى پس از ظهور، دین را همانگونه که بود و نازل گردید آشکار
مىسازد، به طورى که اگر پیامبر گرامى حاضر باشد به همان حکم کند. او
مذاهب مختلف را از روى زمین با ارشاد و هدایت خویش برمىدارد و جز دین خالص
و پاک آسمانى نمىماند.3
آرى در آن شرایط پر افتخار است که اتحاد
بزرگ اسلامى تحقق مىپذیرد چرا که همه مسلمانان در اصول دین و فروع آن و
همه مسایل فقهى و احکام و مقررات شرعى، متحد و یکپارچه مىگردند.
دین
راستین همان اسلام واقعى خواهد بود و مذهب همان مذهب تشیع که مذهب خاندان
وحى و رسالت است و پیامبر گرامى مردم را بدان دعوت نموده است. و همه بشریت
بدین سان زیر پرچم پر افتخار لاالهالااللَّه، محمد رسولاللَّه، على
ولىاللَّه در اوج سعادت و رفاه و نیکبختى زندگى مىکنند.
در حدیثى که امام مجتبى از پدرش حضرت على نقل مىفرماید چنین آمده است:
مهدى
زمین را از برهان و دانش و نور هدایت پر مىکند تا آنجا که سراسر گیتى به
وى ایمان آورد و کافران مسلمان شوند و فاسقان صالح گردند.4
و باز حضرت على(ع) در بیان دیگرى از حضرت مهدى چنین مىفرماید:
... لافترک بدعة الا ازالها ولا سنة الاّ اقامها.5
یعنى آن پیشواى الهى تمامى بدعتها را نابود مىکند و همه سنتها و شیوههاى پسندیده را زنده و برپا مىکند.
تربیت در عصر امام مهدى(ع)
از
واقعیتهاى تردید ناپذیر این است که انسان در همه ابعاد، قابل تربیت و
سازندگى است و هنگامى که برنامههاى تربیتى براساس ارزشهاى والاى اخلاقى و
انسانى تنظیم گردد بشریت راه اعتدال و درستى را خواهد گزید. و در راه و روش
شایسته و ستودهاى گام خواهد نهاد. اما اگر برنامهها و عوامل تربیتى فاسد
و ناصالح باشد بدون تردید نتیجه معکوس خواهد داد و انسان به سوى تباهى
خواهد رفت.
1. کانون خانه و خانواده که کودک در آن دیده بر جهان
مىگشاید یک کانون و عامل تربیتى است که در جهتدهى به کودک نقش بسیار مهمى
دارد.
2. پس از خانه، نقش مدرسه است که کودک با ورود بدانجا مراحل
نخستین دانش و فرهنگ را از طریق آموزگاران دریافت مىدارد و هر چه مراحل
مختلف علمى را طى مىکند سطح مطالعه و فرهنگ و آگاهیهاى او بالا مىرود تا
سرانجام به عالىترین مراحل و مدارج علمى و فکرى مىرسد.
3. عامل
محیط و جامعه، کودکى که در جامعهاى مملو از دروغ و شائبه و بىبندبار رشد
مىکند تربیت ناشایست و نادرست مىپذیرد و کودکى که در جامعه دین باور و
امانتدار و سرشار از حیا و درستکارى تربیت شود فردى شایسته خواهد بود.
4. رسانههاى گروهى و دستگاههاى تبلیغاتى جامعه همچون روزنامهها و مجلات، رادیو و تلویزیون و...
امام
مهدى(ع) که در اندیشه اصلاح جامعه جهانى است و مىخواهد جامعهاى به راستى
اسلامى پىریزى نموده و آن را به ارزشهاى والاى انسانى و قرآنى آراسته
سازد، در این راه مىبایست از وسایل و عوامل تربیتى بهره گیرد و آموزشهاى
تربیتى صحیح و سازنده خویش را به وسیله این وسایل و تجهیزات به گوشها
برساند. از این رو مدارس و آموزشگاهها را، فرهنگ و تعالیم انسانساز اسلام
اداره و رهبرى مىکند و راههاى تعلیم و تربیت در همه مراحل از شیوهها و
برنامههاى اسلامى بهرهمند مىگردد و وسایل ارتباط جمعى به طور کامل،
شایسته و مفید و ثمربخش مىشوند و از چهارچوب مقررات و ارزشهاى اسلامى
تجاوز نمىکنند.6
چنانچه حضرت على(ع) با عباراتى بسیار شنیدنى چنین نوید مىدهد که:
مهدى(ع)
هواهاى نفسانى را به هدایت باز خواهد آورد آنگاه که هدایت را به هواپرستى
بفروشند و آرا و نظرها را بر قرآن منطبق سازد چون قرآن را بر مدار آراى
خویش باز خوانند.7
پى نوشتها :
1 . غیبت نغمانى، باب 13، ص238.
2 . ابن شعبه حرانى، ابو محمد حسن بن على، تحفالعقول، ص119.
3 . الفتوحات المکیه، ابن العربى، ج3، ص327، باب 366.
4 . طبرسى، احمدبن على، الاحتجاج، ج2، ص70.
5 . عقدالدّرر، باب 9، ص224، بحارالانوار، ج52، ص339.
6 . امام مهدى از ولادت تا ظهور، آیةاللَّه سید محمد کاظم قزوینى، ص740.
7 . نهجالبلاغه، خطبه
در اندیشه مهدوی مباحث متعدد و متفاوتی مطرح می شود.
یکی از مهمترین آنها، مسئله «دولت مهدوی» است که دامنه گسترده ای هم دارد و
به همین جهت تعبیرهای مختلفی از این دولت در ادبیات دینی ( به خصوص ادبیات
شیعه) شده است که هر کدام از تعبیرها به جنبه ای از جنبه های متعدد حکومت
مهدویت اشاره دارد. برخی از تعبیرهایی که در روایات در مورد دولت و حکومت
امام مهدی(عج) آمده به شرح زیر است:
1– دولت جهانی، دولت عدالت،
دولت کریمه، دولت صالحان، دولت حق، دولت مستضعفان، دولت امنیت، دولت
رفاه یکی دیگر از تعبیرهایی که از دولت مهدوی شده ولی کمتر توجه قرارگرفته ،
تعبیر آخرین دولت است.
در این نوشتار برآنیم که تا در این باره
سخن بگوییم. در این بحث سه مسئله مطرح خواهد شد، یکی از این که منشأ این
تعبیر چیست؟ دیگری این که معنی آخرین دولت چیست؟ و سوم این که علت آخر بودن
دولت مهدوی کدام است؟
اشاره :
در
قسمت پیشین، نویسنده سه نکته را به عنوان مقدمة بحث از تاریخ
پس از ظهور مطرح و به بررسی آنها پرداخت: اهمیت موضوع؛ روش
استدلال و مشکلات موجود در این بحث. پنج مورد از این مشکلات؛ یعنی
نمادین و رمزی بودن روایات نقل شده دربارة حوادث آینده؛ کلیگویی
عمدی در روایات و سکوت در مورد برخی از حوادث پس از ظهور؛ وجود
رخنه و فضاهای خالی در روایات و عدم رعایت زنجیرة حوادث؛ غلبه
رویکرد قومی و مذهبی و نقص شخص پژوهشگر در آن قسمت بررسی شد و اینک
ادامه بحث را پی میگیریم.
مشکل ششم:
هنگام نقد و بررسی روایاتی که حوادث پس از ظهور را شرح میدهد،
گاه به ذهن خطور میکند که حوادث پس از ظهور، بر اساس معجزه استوار
میگردد؛ در حالی که وقوع معجزه در این مورد دور از حقیقت است و
تصدیق آن مشکل میباشد. از اینرو فهم و درک همه جانبة این احادیث
مشکل میشود.
البته این مشکل را نمیتوان در فهرست حقیقی
مبحث تاریخ پس از ظهور، جای داد؛ زیرا مشکلات پیشین، حقیقتاً موجب
نقص و کاستی بحث هستند و پژوهشگر را ناچار میسازند که واقعیت را
بپذیرد اما این مشکل (مشکل ششم) چنین نیست و در واقع تنها نقطة
ضعف، آنهم در نزد اندیشمندانی است که معجزه را معتبر نمیدانند؛ زیرا
در شمار مهمی از آن روایات، به طور کلی هیچ اشارهای به هیچ
معجزهای نشده است. و تنها اقدامات امام(ع) و دستاوردها و تعداد
یاران او و... را روایت کردهاند و اساساً در آنها از معجزه خبری
نیست.
امّا در میان آن روایات، شایسته است روایتهایی را که
بر معجزه دلالت دارند یک به یک مورد بحث و بررسی دقیق قرار داد؛ در
نتیجه هر کدام از آنها که مطابق قانون معجزه بود، 1 پذیرفته و هر
کدام که از حدود «قانون معجزه» بیرون بود رد شود و از صلاحیت اثبات
تاریخی، ساقط گردد.
بنابر این، مشکل ششم، از اهمیت قابل
توجهی برخوردار نیست و تنها پنج مشکل نخست مهم است که البته باید
تا حد امکان برای رفع آنها و جلوگیری از تأثیرات منفیشان، به
جستوجو و ارائه راه حل پرداخت.
د) راههای خروج از این مشکلات
همچنان
که پیش از این نیز اشاره کردیم پاسخ قاطع به این مشکلات به
صورت کلی و جزیی، توسط محقق و پژوهشگری که معاصر با دوران ظهور یا
پس از آن دوران نیست، امکان ندارد.
به همین دلیل بهتر است
به نقص این بحث از احاطه به ژرفای حقیقی روز موعود و جزئیات
حوادث آن، اعتراف کنیم، در نتیجه نهایت تلاش ما این خواهد بود که
اندیشههای کلّی و اقدامات اساسی موجود در آن زمان را از طریق
روایاتی که به ما رسیده و اصولی که آنها را میشناسیم، ترسیم
نماییم.
بهترین شکل برون رفت از این مشکلات، اتخاذ دو روش مترتّب بر یکدیگر است:
روش
اول: رفع و حل این مشکلات از طریق اصول کلی برگرفته از قرآن و
سنّت. برای این کار، تمامی روایاتی را که در منابع این تاریخ
(تاریخ پس از ظهور) وجود دارد بر فهم متعارف از اسلام و دیدگاه آن
درباره مسائل کلی و جزیی، عرضه میکنیم. مراد از فهم متعارف از
اسلام، همان فهم برآمده از قرآن و سنّت است که یا دلیلی از آیات و
روایات و یا استدلالی عقلی و برهانی دارد.
به مدد اصول زیر، میتوانیم به نتیجههای اساسی و قطعی برای رفع و حّل این مشکلات برسیم:
1.
تلاش برای درک عبارات رمزی موجود در روایات، به طوری که با فهم
درست از اسلام هماهنگ باشد. به این شرط که فهم ظواهر این روایات،
اساساً امکان نداشته باشد وگرنه این کار (برداشتهای رمزگونه)،
همچنانکه در بحثهای اسلامی ثابت شده است مبنایی میشود برای
باورهای نادرست و انحرافی از اسلام.
هنگامی که امر دائر باشد
بین وانهادن این روایات و یا تأویل آنها، تأویل آنها به معنای
صحیح، بهتر است. و چرا چنین نباشد در حالی که میدانیم استفاده از
تعبیرات رمزی و تأویلی در زبان مبارک پیامبر و ائمه(ع) مرسوم و
متعارف بوده است، بهویژه آنجا که سخنان آن گرامیان از میزان درک
شنوندگان، بالاتر بوده است. همچنانکه در مورد روایات حوادث پس از
ظهور، وضع، اینچنین است.
2. سعی و کوشش برای پرکردن
فضاهای خالی و رخنههای موجود در این تاریخ بر اساس آنچه که
میدانیم امام مهدی(ع) به طور طبیعی پس از ظهورش براساس اصول
کلی اسلامی عمل خواهد نمود، گرچه روایات هم ـ در نتیجه شرایط خاص ـ
به آن تصریح نکرده باشند.
امّا باز شکافهای وسیعی باقی
میماند که میتوانیم همه یا بخشی از آنها را از طریق روش دومی که
به زودی میآوریم پر کنیم که بدون به کارگیری این روش، ترمیم
آن فضاهای خالی، ممکن نخواهد بود. همانطور که پس از این خواهیم
دید با استفاده از این دو روش، قادر خواهیم بود بخش مهمی از آن
شکافها را پوشش دهیم.
3. رّد هر خبری که مخالف نصوص و اصول
کلی اسلامی باشد و ملاک قراردادن آن نصوص و اصول در رّد یا پذیرش
اخبار (البته تا وقتی که آن اخبار، مستفیض یا متواتر نباشند.)
4.
دستیابی به برخی امور که روایات دربارة آنها ساکتند و به
رویکردهای کلی دولت جهانی امام(ع) مربوط میشوند. به این امور
میتوان پس از رفع مشکل پنجم تا حد امکان دست یافت.
5.
تلاش در پرتو اصول کلّی، برای فهم ارتباط بین حوادثی که ربط آنها
با یکدیگر در نقلهای که به ما رسیده واضح و روشن نیست یا کوشش
برای مرتّب کردن ترتیب زمانی آن حوادث، اگر آن ترتیب در اخبار
لحاظ نشده باشد.
روش دوم: به هنگام فقدان اصول کلی، تنها
راه رسیدن به نتیجه، ارائه طرحهای احتمالی است؛ به این صورت که
دو یا سه احتمال قویتر در مورد مشکلی که وجود دارد ارایه گردد. در
این حالت، ما باور قطعی به هیچکدام از آن احتمالات نداریم گرچه
در اغلب موارد میتوانیم با گردآوری قراین، یکی از آنها را ترجیح
داده و برگزینیم.
در صورتی که با کمک اصول کلی نتوانیم به
نتیجه برسیم با این روش خواهیم توانست به تعدادی از نتیجههای
گذشته برسیم. همچنین میتوانیم تمام مطالب را پوشش داده و بقیه
مشکلات را حل کنیم؛ زیرا دیگر مشکلی باقی نمیماند تا بعضی از
احتمالاتش بر دیگر احتمالات، رجحان نداشته باشد.
آری، تنها دو مطلب باقی میماند که تأمل بیشتری میطلبد:
1.
نگاه مذهبی که در اخبار امامیه بر آن تأکید شده است، اگرچه در عصر
صدور این اخبار، توجیه داشته امّا این توجیهات، ارزش اجتماعی خویش
را در عصر حاضر از دست داده است؛ زیرا حکومت امام مهدی(ع) جهانی
است و همه انسانها را دربرمیگیرد.
اگر مقصود ما آن باشد که به
شیوهای جامع و کامل به مبحث تاریخ پس از ظهور بپردازیم، روا
نیست که صرفاً براین مطلب تأکید ورزیم و دیگر جنبههای آن را رها
سازیم.
نکته مهم: پس از قبول این دسته از خبرها که براساس
فهم امامیه از مهدویت، شایستگی اثبات تاریخی را دارند ما میتوانیم
با دو روش بر این رویکرد مذهبی و قوی سرپوش بنهیم:
روش اول:
هرگاه تلاش کنیم تا فضاهای خالی موجود در روایات را پر کرده و
ترمیم نماییم و بر ارتباط امام مهدی(ع) با مردم و دولتهای
غیرمسلمان جهت آمادهسازی آنها برای پیوستن به دولت جهانی،
استدلال بیاوریم، آنگاه خواهیم توانست رویکردهای کلی و آثار بسیار
ارزشمندی را که بر این موضوع بار میشود، درک نماییم و نهایتاً
دلالتی واقعی از اینگونه اخبار به دست دهیم. بیتردید امت اسلامی،
رهبری کاروان بشریت را در مسیر عدالت کامل به دست خواهد آورد. با
تلاش این امت، امام مهدی(ع) جهان را فتح خواهد نمود و دعوت
مقدساش را در سراسر آن منتشر خواهد ساخت. به این منظور، امت اسلامی
باید همه ظرفیتهای خود را متناسب با این مسئولیت عظیم، افزایش دهد
در غیر این صورت تلاشهایش در سطح جهانی بیثمر خواهد ماند و در نهایت
برنامه کلی الهی، مخدوش خواهد شد. از این روست که در برنامه کلی
الهی بر تربیت این امت ـ چه در عصر غیبت و چه در عصر ظهور ـ بسیار
تأکید شده است.
ثمرة این تربیت در عصر غیبت، بر آمدن گروهی
از مؤمنان است که در رکاب امام مهدی(ع) جهان را فتح خواهد نمود.
این در حالی است که عموم بشریت گرفتار کژی و سرکشی و ستم و
بیدادند حتی امت اسلامی نیز از این انحرافات برکنار نیستند. در هر
حال امکان ندارد چنین امتی که اکثریت افرادش به کژی ره میپویند
بتوانند بر کرسی رهبری جهان تکیه زنند. البته باید برای ارتقای
مرتبة اخلاص آن افراد از درجات پایین به رتبههای بالا اقدام شود
تا آنکه امت اسلامی به سرعت در سطح رهبری جهان قرار گیرد.
این
موضوع نیازمند اقدامات گستردة نظامی و فکری ـ فرهنگی است اما لازم
است بدانیم که امام مهدی(ع) با مسلمانانی وارد چالش خواهند شد که
منحرف باشند حتی اگر هم از لحاظ فکری ـ و نه عملی ـ بر مذهب
امام(ع) باشند.
روش دوم؛ بیان نکردن هرآنچه که موجب تحریک
عواطف مذهبی و شعلهور شدن آتش کینه بین پیروان مذاهب اسلامی
میگردد، هرچند که با این سکوت، رخنهای در این تاریخ ایجاد شود.
البته
تعداد این روایات افراطی و فرقهگرایانه زیاد نیست و آنها نیز اسناد
درستی ندارند، پس نباید بیتوجهی به آنها، موجب تأسف گردد.
2.
اگر گفتیم که یک پژوهنده نمیتواند ژرفای حقیقی روز موعود و رهبری
امام(ع) در آن روز را درک نماید، حقیقتی است که گریزی از آن نیست
و از این روست که راه بر روی شناخت جزئیات برنامه و
قانونگذاریهایی که امام(ع) اعلام خواهد کرد و نیز عمق واقعی فرهنگ
فرد مسلمان و جامعه اسلامی در آن زمان، بسته است.
جز آنکه
تنها به شیوه اجمال و به شکل قضایای کلّی میتوان از آن روز
بزرگ سخن گفت. با آگاهی از این جهات پنجگانه، به روشنی میتوانیم
سستی اشکالی را که در ابتدای این مقدمه طرح شد، مبنی براین که
«طرح این بحث، بحثی بیهوده و تیر در تاریکی افکندن است و معلوم
نیست که آیا این پیشگوییها در آینده تحقق پیدا خواهد کرد یا خیر»
دریابیم.
ثمرات این بحث را نمیتوان نادیده گرفت؛ زیرا هر
کدام از ثمرات و فایدههایی که در ذیل جهت اوّل (از این مقدّمه)
آوردیم، به تنهایی کافی است که ما را برای ورود به مبحث تاریخ
پس از ظهور قانع سازد.
اما این که «تیری در تاریکی» باشد،
چنین نیست؛ زیرا ما این تاریخ را از منابع و اصول کلی اسلامی
دریافت میکنیم و هرگز ادعای غیبتگویی نداریم. آری، البته اصل
اخباری که از پیامبر و امامان معصوم(ع) نقل شده و ما بر آنها تکیه
میکنیم، حاوی اخبار غیبی و حوادث آینده نیز میباشد که خداوند به
آنها تعلیم فرموده است. همچنانکه در تاریخ گذشته نیز بر چنین
روایاتی اعتماد کرده و درستی آنها را اثبات کردهایم. حتی برخی از
آنها از چنان درستی وصحتی برخوردار است که میتوان بر آن اساس
عقاید اسلامی را ثابت کرد، چه رسد به موضوع مهدویت 2 در نتیجه اگر
بعضی از آن خبرها را بتوان تأیید کرد، بعید نخواهد بود که بتوانیم
همة آنها را نیز پذیرفته و تأیید نماییم.
اما در مورد این
اشکال که «معلوم نیست این پیشگوییها تحقق پیدا کند یا نه» باید گفت
این بستگی به استحکام و قوت ادلهای دارد که ارائه میکنیم که
برخی قطعاً نتیجه میدهد، برخی دیگر به ظن قوی و بعضی هم بهطور
احتمالی. گرچه هر سه آنها، شایستگی اثبات تاریخی را دارد. و بالطبع
این سخن معنا خواهد بود که بگوییم آن خبری که قطعی است و یا در
آن ظنی قوی است، هرگز اتفاق نخواهد افتاد یا احتمالش ضعیف است.
ه) ترتیب بخشها و فصلهای این کتاب:
این کتاب به سه بخش کلی تقسیم میشود:
بخش اول: درباره نشانهها و مقدمات ظهور
باب اول : مبانی کلی ظهور (مسائل اصلی که روز موعود بر مبنای آنها پدید میآید.
فصل
اول: ارتباط روز ظهور با برنامههای کلی الهی برای بشریت (همان
برنامهای که در کتاب تاریخ الغیبةالکبری از آن سخن گفتیم و برای
آن استدلال آوردیم).
فصل دوم: تأثیرات غیبت کبری بر دورة پس از ظهور، نسبت به خود امام و نیز اصحاب ایشان و همچنین تمام بشریت.
فصل
سوم: تعیین زمان ظهور از نظر شرایط و نشانهها و ثمره تحقق این
شرایط و نشانهها برای دوران پس از ظهور و اشاره به این مطلب که
بیان این شرایط و نشانهها به معنای تعیین زمان ظهور که در روایات
از آن نهی شده، نیست.
فصل چهارم: نگاه و نظر امام(ع) نسبت به هستی، زندگی و قانونگذاری.
فصل
پنجم: برنامهریزی خداوند برای بعد از ظهور و این که این
برنامهریزی در هنگام ظهور پایان نمیپذیرد بلکه همواره وجود دارد
ولی به شکل جدید.
باب دوم: حوادث و وقایع نزدیک به زمان ظهور
از قبیل: جنگهای سفیانی، فتنه دجّال، کشته شدن نفس زکّیه، صیحه و
ندای آسمانی و... .
البته در مورد سه حادثه نخست، در کتاب
تاریخ الغیبة الکبری به اندازه کافی بحث کردهایم ولی در این
کتاب، تحلیل جدیدی از آنها بدست خواهیم داد.
بخش دوم: حوادث مربوط به ظهور و برپایی دولت جهانی تا وفات امام مهدی(ع)
باب اول : درباره حوادث ظهور تا حرکت امام(ع) به عراق
فصل اول: معنای ظهور و چگونگی آن، و راه شناخت امام در زمان مناسب آن.
فصل دوم: دربارة امکان و زمان ظهور (مراد از زمان ظهور: روز و ماه آن است براساس آنچه در بعضی روایات آمده است).
فصل سوم: اوّلین سخنرانی امام به همراه شرح نبردهای آن حضرت با پرداختن به عمق مفاهیم آنها.
فصل چهارم: تعداد یاران و ویژگی آنها و کیفیت گرد آمدنشان.
فصل پنجم: دستاوردهای ابتدایی امام تا هنگام رسیدن به عراق.
باب دوم: جهان گشایی عادلانه امام
فصل اول: مکانی که امام از آنجا قیام جهانیاش را آغاز مینماید.
فصل دوم: درباره گسترة حکومتش.
فصل سوم: چگونه امکان دارد او با شمار کمی از یاران در برابر قدرتهای بزرگی که دارای نیرو و امکانات فراونند، بایستد.
فصل چهارم: درباره چگونگی و مدت زمان فتح کامل جهان؛ از ابتدای ظهور تا زمان تشکیل دولت جهانی.
فصل پنجم: مواضع اشخاص و گروهها در برابر او؛
فصل ششم: مدّت زمان حکومت ایشان.
باب سوم: دولت جهانی امام مهدی(ع)
فصل اول: آوردن کتاب و قضاوت جدید
فصل دوم: موضع امام در مسائل سیاسی و اجتماعی
فصل سوم: ضمانتهای اجرایی سریع برای پیاده کردن عدالت کامل در جهان.
فصل چهارم: فرماندهی یارانش و میزان شایستگی و ظرفیت آنها.
فصل پنجم: تزکیه و تربیت امّت و یاران امام توسط ایشان.
فصل ششم: روش امام در تربیت امّت به نحو اجمال
فصل هفتم: بیان دستاوردهای امام در زمینههای اجتماعی و اقتصادی در حّد روایات.
فصل هشتم: موضع امام(ع) در برابر اهل کتاب و مسأله مشارکت حضرت مسیح با امام(ع) در رهبری جهانی.
بخش سوم جهان پس از امام مهدی (ع)
باب
اول: درباره رهبری جهان پس از امام مهدی(ع) و بیان ویژگیهای آن
دولت از لحاظ مدیریت و نیز خصوصیات کلی آن دولت و جامعه.
باب دوم: پایان زندگی بشر و این که آیا صحیح است «قیامت برپا نمیشود مگر در زمان مردمان شرور».
البته
در بخش سوم، بحث را نسبتاً خلاصه کردهایم؛ زیرا آن را بهطور
مفصّل در مجلد چهارم از موسوعة الامام المهدی(ع) خواهیم آورد.
این
کتاب را تاریخ پس از ظهور نام نهادهایم؛ زیرا مهم آن است که
تاریخ بشریت را از زاویة زمانیف ظهورف امام و پس از آن بنگریم و اگر
هم به نشانههای ظهور و خود واقع ظهور میپردازیم از آن جهت است
که اینها، مقدمات تاریخ پس از ظهور هستند.